به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،حكم بن عتيبه گويد: در محضر ابوجعفر (ع) بوديم، مجلس پر از جمعيت بود، در اين بين پير مردى عصا به دست وارد شد، و در كنار در ايستاد و گفت: «السلام عليك يا بن رسول الله و رحمة الله و بركاته» امام محمد باقر جواب داد: «و عليك السلام و رحمةالله و بركاته» بعد رو كرد به ديگران و گفت: «السلام عليكم»، اهل مجلس به او جواب سلام دادند.
آنگاه خطاب به امام (ع) عرض كرد: يابن رسول الله (ص)! مرا به نزد خود بخوان، به خدا سوگند من شما را دوست میدارم، دوستان شما را نيز دوست میدارم، به خدا شما را و دوستان شما را بطمع دنيا دوست نمیدارم.
من دشمن شما را دشمن میدارم و از او بيزارى مىكنم، به خدا قسم من دشمن شما را به خاطر جنايتى كه بر من كرده دشمن نمیدارم بلكه چون دشمن شماست دشمنش میدارم.
به خدا قسم من حلال شما را حلال و حرام شما را حرام میدانم و منتظر فرج شما هستم، آيا براى من اميد نجات دارى خدا مرا فداى تو گرداند؟ امام صلوات الله عليه فرمود: «الى الى»نزديك بيا، نزديك بيا تا او را در كنار خويش نشانيد، بعد فرمود:
ايها الشيخ! مردى پيش پدرم على بن الحسين (ع) آمد و از او نظير سؤال تو سؤال كرد، پدرم فرمود:«إن تَمُتْ تَرِدْ على رسول اللّهِ (ص) و على علىّ و الحسنِ و الحسينِ و علىّ بن الحسينِ...»
اگر بميرى (به پاداش اين محبت) به محضر رسول الله و على و حسن و حسين و على بن الحسين عليهم السلام وارد مىشود، قلبت آرام، دلت شاد، چشمت روشن می شود و با كرام كاتبين با روح و ريحان استقبال میشوى، وقتى كه روح به حلقومت برسد، امام به حالق خويش اشاره فرمود، - اينچنين پاداش می بينى.
و اگر زنده ماندى خواهى ديد چيزى را كه خدا با آن چشمت را روشن فرمايد، در آخرت در درجات عالى بهشت با ما خواهى بود.
شيخ گفت: چه فرمودى؟ امام فرمود: مىگويم: كه در قيامت در بهشت اعلى با ما خواهى بود، پيرمرد گفت: الله اكبر! يا ابا جعفر! اگر من بميرم بر رسول خدا و على و حسن و حسين و على بن الحسين وارد مىشوم؟!
و چشمم روشن و قلبم شاد و دلم آرام میشود؟! و با روح و ريحان و كرام الكاتبين استقبال میشوم؟! و اگر زنده بمانم چيزى را خواهم ديد كه خدا چشم مرا با آن روشن فرمايد؟! و با شما در سنام اعلى خواهم بود؟!!
آنگاه نفس نفس میزد، اشك مىريخت تا به زمين افتاد. حاضران نيز با ديدن حال او شروع به گريه كردند و نفس نفس میزدند، امام صلوات الله عليه با انگشت مبارك خود اشك چشم او را پاك میكرد.
آنگاه پيرمرد سر برداشت و به امام گفت: يابن رسول الله، خدا مرا فداى تو گرداند، دستت را به من بده، دست امام را بوسيد و بر چشم و صورت خويش ماليد، بعد پيراهن خويش بالا زد و دست امام را بر شكم و سينه خويش گذاشت .
سپس برخاست و گفت: السلام عليكم و از مجلس بيرون رفت، امام صلوات الله عليه از پشت به او نگاه می كرد و فرمود: هر كه می خواهد به مردى از اهل بهشت نگاه كند، به اين مرد نگاه كند.