مجله شبانه باشگاه خبرنگارانیارب آگاهی ز زاریهای من
ناظری بر ماتم شبهای من
ماتمم از حد بشد سوری فرست
در میان ظلمتم نوری فرست
لذّت نور مسلمانیم ده
نیستیّ نفس ظلمانیم ده
پایمرد من درین ماتم تو باش
كس ندارم دستگیرم هم تو باش
چون ز من خالی بماند جای من
كس ندارد غیر تو فردای من
ای خدای بینهایت جز تو كیست؟
چون تویی بیحدّ و غایت جز تو كیست؟
گم شدم در بحر حیرت ناگهان
زین همه سرگشتگی بازم رهان
در میان بحر پر خون ماندهام
وز درون پرده بیرون ماندهام
نفس من بگرفت سر تا پای من
گر نگیری دست من ای وای من!
جانم آلوده است از بیهودگی
من ندارم طاقت آلودگی
یا از این آلودگی پاكم بكن
یا نه در خونم كش و خاكم بكن
خلق ترسند از تو، من ترسم ز خود
كز تو نیكی دیدهام، از خویش بد
پادشاها دل به خون آغشتهایم
پای تا سر چون فلك سر گشتهایم
با دلی پر درد و جانی پر دریغ
زاشتیاقت اشك میبارم چو میغ
رهبرم شو زان كه گمراه آمدم
دولتم ده گرچه بیگاه آمدم
هر كه در كوی تو دولتیار شد
در تو گم گشت و ز خود بیزار شد
نیستم نومید و هستم بیقرار
بو كه در گیرد یكی از صدهزار
یا اله العالمین درماندهام
غرق خون بر خشك كشتی راندهام
دست من گیر و مرا فریاد رس
دست بر سر چند دارم چون مگس
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید