ــ چطور شد که تمام موفقیتها و درخششهای خود روی صحنه را زیر پا گذاشتی و به اسلام گرویدی؟
ماشا: من به لطف خداوند به سوی او گام برداشتم. این اراده خدا بود.
ــ در زمانی که یک خواننده بودی آیا فکر میکردی که روزی اسلام بیاوری، روزه بگیری و به حج بروی؟
ماشا: نه ؛ حتی به ذهنم خطور هم نمیکرد که روزی به حج بروم و از بهترین و گواراترین آب ـ یعنی آب زمزم ـ بنوشم.
ــ آیا راهی که برای مسلمانشدن طی کردی، مسیری طولانی بود؟
ماشا:من دو سال است که مسلمان شدهام. یک روز مطلع شدم که یکی از نزدیکترین دوستانم بر اثر یک حادثه در شهری دیگر به حالت کما رفته است. من نمیدانستم که چطور میتوانم به او کمک کنم. آن روز برای اولین بار نماز خواندم و دست به دعا برداشتم و از خدای بزرگ کمک خواستم.
روز بعد همان دوستم با من تماس گرفت و گفت: «در آن حالات بیهوشی من تو را میدیدم و تو خیلی زیاد به من کمک کردی!» ، من در آن لحظه بسیار گریستم ؛ زیرا برای اولین بار در زندگیام بود که چیزی از خدا میخواستم.
ــ در حال حاضر به چه کاری مشغولی؟
ماشا: من پنج زبان اروپایی بلد هستم و در حال حاضر در مدرسه و دانشگاه تدریس میکنم. ضمناً برخی از نتهای مجاز شرعی را نیز مینویسم.
ــ آیا موسیقی هم گوش میدهی؟
ماشا:بله ؛ کارهای "گروه ریحان"، "گروه سامی یوسف" و "گروه کت استیونس" ( که پس از اسلام آوردن نام خود را "یوسف اسلام" گذاشت) را گوش میکنم.
ــ آیا چیزی از قرآن هم آموختهای؟ آیا آمادگی داری که زبان عربی را هم به آن پنج زبان اروپایی اضافه کنی؟
ماشا:در ابتدا فکر میکردم که آموختن زبان عربی مشکل باشد ؛ اما آن را شروع کردهام و خیلی هم آن را دوست دارم و فکر میکنم کلیدی برای فهم دانش برتر باشد.
ــ چرا گرایش به اسلام نسبت به ادیان دیگر بیشتر است؟ و چرا بیشتر کسانی که به اسلام می گروند از بین اهالی هنر و فعالان در کنسرت و موسیقی هستند؟
ماشا: اسلام نسبت به ادیان دیگر، محکمترین اساس را دارد. تمام قواعد اسلام در زندگی کاربرد دارند. راه اسلام سعادتبخش است.
ــ از اینکه مسلمان شدهای چه احسای داری؟
ماشا:احساس خوشبختی. امروز من این فرصت را دارم که مقایسه کنم قبلاً چه بودم و حالا چه هستم. من اکنون با حیات واقعی آشنا شدهام، پس خوشبختم.
ــ و چه تفاوتی با قبل داری؟
ماشا:ایمان به خدا زندگی مرا متحول کرد. میل به عبادت خداوند در فطرت و وجود همه انسانها نهاده شده است. من اطمینان دارم که خداوند به ما تفکر و تعقل نداده است تا بیاییم، زندگی کنیم، بخوریم، بخوابیم و بمیریم. خدا به ما فرصت زندگی کردن داده است تا به او برسیم.
ـ آیا گاهی به موفقیتها و درآمد سابق خود فکر نمیکنی؟ حسرت آن دوران را نمیخوری؟!
ماشا: آن جلوهها، پس از مسلمان شدن، برایم بیارزش و منفور هستند.
ــ از اینکه آشکارا خود را مسلمان معرفی میکنی هراس نداری؟
ماشا: نه نمیترسم. برعکس، تکلیف و وظیفه خود میدانم که دیگران را از راه گمراهی باز دارم و به عنوان الگویی برای آنها باشم.
ــ از اینکه عکسهای سابقت در اینترنت هست ناراحت نیستی؟
ماشا:من خودم دوست ندارم به این عکسها نگاه کنم. اما اشکال ندارد که مردم آنها را ببینند تا برایشان عبرت شود و بدانند که انسان میتواند تولد دیگری داشته باشد و از نو به دنیا بیاید. انسان میتواند توبه کند و با انجام کارهای خوب، تمام سیاهیهای گذشتهاش را پاک کند، ان شاء الله.
ــ اینک چه چیزی از "اسلام" میتوانی به دیگران بگویی؟
ماشا:اسلام میگوید: «اگر نمیتوانی راجع به خدا بیاندیشی حداقل سعی کن از قید خودت رهایی یابی و پلیدیهای نفست را مهار کنی؛ رذایلی مانند خودپسندی، تکبر، حسد، ظلم، دروغ، خودستایی و خودنمایی». اگر کسی میخواهد به سوی اسلام گام بردارد فقط باید اندیشه کند و از فطرت خود مدد بگیرد.
ــ چه پیامی برای مسلمانان داری؟
ماشا:آرزو میکنم که کارهای نیک و عبادات برادران و خواهران دینی من مورد قبول خداوند متعال قرار بگیرد و رحمت خدا بر خانههای آنان ببارد.
ــ و برای غیر مسلمانان؟
ماشا:امیدوارم کسانی که هنوز به دین اسلام مشرف نشدهاند لحظهای به خود بیایند و فارغ از انبوه اطلاعات پوچ و بیهودهای که چشم و گوش مردم این عصر را فرا گرفته است کمی اندیشه کنند.