يکي از افسران مزدور، حکم را چنين قرائت کرد: «شما به خاطر ترور رئيس جمهور محکوم به اعدام شده ايد. آخرين خواسته شما چيست؟»


به گزارش گروه  وبگردی باشگاه خبرنگاران ،  بعد از جمال عبدالناصر رییس جمهور محبوب مصر، فردی به جایش نشست که نه تنها ذره ای مثل ناصر نبود بلکه بعدها نشان داد در راه آرمان‌های مصر و دنیای اسلام می‌تواند با دشمن درجه یک مسلمانان هم معامله کند.
محمد انور سادات که می خواست محبوبیت ناصر را در بین اعراب کسب کند، در سال ۱۹۷۳ به اسراییل اعلام جنگ داد ولی در این جنگ شکست خورد و تنها دستاورد آن جنگ، گذشتن ارتش مصر از کانال سوئز بود که این حرکت، افتخار بزرگی برای مصر و شخص انور سادات محسوب می شد.
بعد از جنگ رمضان (جنگ اکتبر) سادات سیاست خود را در قبال اسراییل تغییر داد و پس از مدت کوتاهی، مصر را از خط مقدم جنگ با اسراییل خارج و با رژیم صهیونیستی قرار داد صلح امضا کرد.
 
 
محمد انور سادات
سادات در اولین اقدام، با امضای قرار داد کمپ دیوید که به موجب آن موجودیت اسراییل را به رسمیت شناخت، جهان اسلام را در بهتی عظیم فرو برد. دیگر  خیال اسراییل از طرف مصر راحت شده بود.
مدتی بعد سادات که به این هم راضی نبود، برای ایراد سخنرانی در کنیست اسراییل به بیت المقدس رفت و این بار با این حرکت، خون جهان اسلام را به جوش آورد. چراکه مصر اولین کشور اسلامی محسوب می‌شد که موجودیت رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخته است.
 
 
 
استقبال مناخیم بگین (نخست وزیر وقت اسراییل) از سادات در فرودگاه بن گورین
 
 
از راست: بگین (نخست وزیر اسراییل) کارتر (رییس جمهور آمریکا) و سادات (رییس جمهور مصر) در کمپ دیوید
 
روایت دردناک «ابوایاد» (مسئول بخش اطلاعات و امنیت سازمان آزادیبخش فلسطین) از خیانت بزرگ سادات، سفر وی به سرزمین های اشغالی و امضای قرارداد ننگین کمپ دیوید را می توانید در اینجابخوانید.
 
سه شنبه، 6 اکتبر 1981( 14مهر 1360) ، قاهره، میدان رژه
در سالگرد جنگ رمضان 1973، فرعون در جایگاه ویژه خود و میان دولتمردان مصری نشسته و به نمایش قدرت ارتش مصر می نگریست و تسلیحات روسی، توپ های 130 میلیمتری، هواپیماهای میراژ، هلی کوپترهای شنوک و ... از مقابلش می گذشتند و فرعون، بيش از گذشته راحتي و شيکي لباس فرم خود را که دوخت خياط مخصوصش «پي‌ير گاردن» در لندن بود حس مي کرد چرا که آن روز برخلاف پیشنهاد همسرش، جلیقه ضدگلوله خود را نپوشیده بود.
 
 
سادات در کنار حسنی مبارک در رژه قاهره (ساعتی قبل از هلاکت)

همزمان با رسيدن عقربه هاي ساعت به 12:40، گوينده مراسم اعلام مي کند که نوبت به حرکت يگان هاي حامل توپ 130 ميليمتري رسيده است.
اولين جرثقيل حامل توپ با رسيدن به مقابل جايگاه از مسير تعيين شده خارج شده و از سمت راست به نزديک ترين فاصله به جايگاه رسيده و ناگهان متوقف مي شود.
حاضران ابتدا گمان کردند که به علت نقص فني، جرثقيل از مسير خارج شده است، اما لحظاتي بعد «خالد» با سرعت از جرثقيل پايين پريد و دو بمب دستي را يکي بعد از ديگري به سوي جايگاه پرتاب کرد که هيچ کدام از دو بمب عمل نکردند.
 
عملیات آغاز می شود
 
در اين گير و دار «حسين عبّاس محمّد» با مسلسل خويش از روي صندلي جرثقيل برخاست و با شدت تمام کلّ جايگاه را به رگبار بست و نخستين گلوله هايش گلوي سادات را هدف قرار داد و با اين گلوله ها بود که تقريباً کار تمام شد.

خالد نيز با سرعت به طرف سلاح خودکار خود که در جرثقيل قرار داشت رفت و با هدف گيري جايگاه، سعي در به هلاکت رساندن تعداد بيشتري از سران رژيم مصر نمود. «عبدالحميد» و «عطا طائل» هم در اين حال به حسین و خالد پيوسته بودند.
 
 
 
 
 
 
 
خالد با حمايت همراهانش تا فاصله 5/1 متري سادات رسيد، در حالي که هيچ وظيفه اي را جز به هلاکت رساندن وي احساس نمي کرد.
او به گمان اين که ممکن است سادات لباس ضد گلوله داشته باشد، در حد توان به سوي وي تيراندازي کرد تا از نتيجه کار اطمينان يافت. در اين اثنا گارد محافظ سادات که تجهيزات و هزينه اي معادل بيست ميليون دلار صرف آن شده بود، بي هيچ حرکتي شاهد وقوع حادثه بود و هر کدام از نيروهاي آن به دنبال محلي براي پنهان شدن و نجات خود مي گشتند.
پس از آن که کار به خوبي انجام شد، نيروهاي محافظ به سوي خالد و يارانش تيراندازي کردند که گلوله هايي به شکم خالد و عبدالحميد و عطا اصابت کرد. جالب اين جاست که «حسين عباس محمد» بدون هيچ گونه جراحتي از معرکه گريخت و کسي هم متوجه حضور وي نشد.
 
نمایی از دستگیری عطا طایل
زماني که خالد و دو تن از همراهانش در حين فرار به محاصره مزدوران رژيم مصر درآمدند و به بيمارستان منتقل شدند، گمان کردند که حسين به شهادت رسيده است و چون با ذکر نام وي برايش گريستند، مأموران امنيتي مصر تازه متوجه شدند که اين قهرمان ارتش مصر، جزء انقلابيون بوده است و بالاخره دو روز بعد او را در منزل يکي از دوستانش دستگير کردند.
در اين حمله مسلحانه، سادات به همراه هفت تن ديگر به قتل رسيدند و 28 تن ديگر مجروح شدند و اين اولين بار بود که ملت مصر فرعون را به قتل مي رسانيد.
 
سروان خالد اسلامبولی
اولين بازجويي از خالد اسلامبولي و دو نفر از همراهانش در بيمارستان «العبدي» که جسد سادات نيز در آن جا قرار داشت صورت گرفت. بازجو براي اين که روحيه خالد را در اولين برخورد تضعيف نمايد، چنين گفت: «رئيس جمهوري به قتل نرسيده، فقط مجروح شده و به زودي درمان خواهد شد.»
خالد با دستاني بسته شده به تخت بيمارستان و بدني بسيار مجروح از ضربات دژخيمان رژيم پاسخ داد: «من 34 گلوله به بدن او خالي کرده ام. اگر مي خواهيد مرا فريب بدهيد به دنبال بهانه ديگري باشيد.»
 
 
 
 
 
چند نما از خالد در دادگاه و زندان

پس از بازجويي هاي اوليه، 24 نفر از عوامل اعدام انقلابي سادات در دادگاه نظامي مصر به محاکمه کشيده شدند. متهمان حاضر در جلسه در قفس هاي فولادي نگهداري مي شدند. با ورود متهمان به دادگاه، خالد فرياد کشيد:
«انا خالد الاسلامبولي، انا قاتل السادات، انا قاتل الفرعون، انا قاتل الطاغوت، في سبيل الله قمنا، لتبغي رفع اللوا، لا حزب عملنا، نحن للدّين فداء، الله اکبر، لااله الا الله، عليها نحيا و نموت، في سبيلها نجاهد، عليها نلقي الله.»
در جلسه روز 28 سپتامبر سال 1981 وکلاي مدافع متهمان با طرح اين ادعا که سادات مهدورالدم و ريختن خونش مباح بوده است، دلايل طرح ادعاي خود را به شرح زير اعلام کردند:
1- صلح با اسرائيل که دشمن خدا و اسلام بوده و هست و همچنين دوستي و مودت با آن.
2- حمله به مسلمانان ليبي و دخالت در وضع اوگاندا عليه مسلمانان آن.
3- تقويت کاميل شمعون رهبر فالانژهاي لبنان و همراهي با آنان در حمله به مسلمانان لبنان.
4- دعوت به انجام آنچه وي «مجمع اديان سه گانه در صحراي سينا» مي ناميد، بر خلاف آيه شريفه «اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي و رضيت لکم الاسلام دينا».
5- سکوت وي در حملات صهيونيست ها به مسلمانان جنوب لبنان.
6- فتواي هيات کبار علماي « الازهر» در سال 1971 مبني بر اينکه هر حاکمي با اسرائيل عقد صلح ببندد، کافر است.
7- تصميم سادات براي اتصال آب رود نيل به اسرائيل که به گفته خود او «زمزم» جديدي به وجود آورد که اين قضيه ادعاي الوهيت و شرک تلقي مي گردد.
عبدالحليم رمضان، وکيل مدافع خالد اسلامبولي در يکي از جلسات دادگاه نظامي ضمن دفاع محکم و جانانه از متهمان اظهار داشت: «من جز براي رضاي خداوند به اين دادگاه نيامده ام و به دفاع از اين جوانان افتخار مي کنم، چون توانستند شرف ملت مصر را باز گردانند و کودتاي خيانت بار سادات را که تار و پود ملت مصر را از هم گسست، در هم بشکنند. اين جوانان همچون حسين و ياران وي هستند که نه براي دنيا، بلکه براي رضاي خداوند در کربلا قيام کردند. اکنون قيام خالد و يارانش قيام حسيني محسوب مي شود که براي دفاع از شرف اسلام، اعراب و شرافت انساني و رضاي خداوند صورت گرفته است.
کار بزرگ آنها، دل تاريک شده ملت مصر را روشني بخشيد. سادات خودش را فرعون مصر مي دانست و به همين سبب جواناني که وي را به جرم فرعون بودن کشته اند، گناهي ندارند و جرمي مرتکب نشده اند، زيرا مقتول، خود به جرم خويش اعتراف کرده است.»
زماني که عبدالحليم رمضان، خالد و يارانش را به امام حسين(ع) و شهداي کربلا تشبيه کرد، تمامي آنها مي گريستند و با فرياد الله اکبر سخنان وي را تأييد مي کردند.
جلسات محاکمه چندین بار تشکیل شد و سرانجام پس از گذشت 5 ماه، احکام صادره علیه متهمان به شرح زیر صادر گردید:
1- ستوان یکم خالد احمد شوقی الاسلامبولی، واحد توپخانه، اعدام با تیرباران
2- عبدالحمید عبدالسلام عبدالعال، افسر سابق ارتش، اعدام با چوبه دار
3- عطا طایل حمیده رحیل، افسر ذخیره، اعدام با چوبه دار
4- حسین عباس محمد، استوار داوطلب در ارتش، اعدام با تیرباران
5- محمد عبدالسلام فرج، مهندس، اعدام با چوبه دار
 
 
عبدالحمید عبدالسلام عبدالعال
 
 
عطا طایل حمیده رحیل
 
 
محمد عبدالسلام فرج

حکم این پنج تن مسلمان مبارز در سحرگاه روز پنجشنبه 26 فروردین 1361 به اجرا درآمد.
ستوان يکم خالد اسلامبولي و استوار يکم حسين عباس محمد، از سلول هايشان خارج شده و به خارج از زندان نظامي منتقل شدند. مأموران اين دو تن را تحت شديدترين تدابير امنيتي به وسيله زره پوش تا «کوه سرخ» که براي تيرباران آن ها تعيين شده بود بردند و در مقابل مسلسل ها، دوازده نفر تيرانداز مزدور قرار دادند.
يکي از افسران مزدور حکم را چنين قرائت کرد: «شما به خاطر ترور رئيس جمهور محکوم به اعدام شده ايد. آخرين خواسته شما چيست؟»
خالد تقاضاي فرصت براي دو رکعت نماز کرد تا به استقبال شهادت برود. زماني که مأموران قصد بستن چشم هاي آنان را داشتند فريادشان بلند شد: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمّدا رسول الله» و فرمان آتش صادر شد.
عبدالحميد عبدالسلام، عطاطايل و عبدالسلام فرج نيز ساعتي بعد در حياط زندان به دار آويخته شدند.
بدين ترتيب مرداني به شهادت رسيدند که با ايمان به خداي متعال و در راه اعتلاي کلمه توحيد و برپايي دولت اسلامي، فرعون مصر را به سزاي اعمالش رسانيدند و مردانه در راه هدف مقدس خويش جان باختند.
رژیم مصر از دادن اجساد این 5 نفر به خانواده‌هایشان خودداری کرد و آنها را به طور پنهانی در گورستان ناشناسی به خاک سپرد و خانواده های آنها در حالی که به یکدیگر تبریک می گفتند، اعلام داشتند که تسلیت کسی را نمی پذیرند، چون فرزندانشان را جزء شهدا می دانند.
 
 
شهید خالد اسلامبولی

وصیتنامه شهید خالد اسلامبولی
پدر، مادر، خواهران و برادر عزیزم محمد!
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
بر شما باد التزام به احکام اسلام و عمل به قرآن و ترس از خداوند. من شما را به اطاعت از دستورات خداوند دعوت می کنم. امیدوارم به خاطر مشکلاتی که شما را دچار آنها می کنم، مرا ببخشید و مورد عفو قرار دهید. خداوند ما را برای شهادت در راه خود انتخاب و هدایت کرد و ان شاء الله ما و شما را در بهشت در کنار یکدیگر جمع خواهد کرد.
حاکم جامعه ما طغیان کرده و جباری را پیشه خود ساخته است. امت اسلامی راهی برای خلاصی از او ندارد مگر با قتل او ...
مادرم! ناراحت نباش، چون ما به اذن خداوند در زمره شهدا هستیم. نامه من زمانی به شما خواهد رسید که در دنیای آخرت قرار داریم.
خواهرم انسیه و سمیه و برادرم محمد را به خداوند می سپارم. مبلغ پولی که نزد خواهرم انسیه است، بین فقرا و مساکین تقسیم شود و فرزندانش فاطمه و مروه با تربیت اسلامی و مقید به دستورات شرعی تربیت شوند.
ما با هم تصمیم گرفتیم که فرعون مصر را به قتل برسانیم تا شاید خداوند به خاطر این کار، ما را از ننگ دوستی با صهیونیست ها که دامن ما را گرفته و فساد روحی و اخلاقی سادات و همسرش را در جامعه علنی ساخته است، نجات بخشد.
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انّ محمّدا رسول الله.

 
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.