به گزارش
خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران، فشار و ضعف و بیماری بر جان پر مهرش کمینه کرده بود جز استخوانهایی شکسته و آبشده چیزی از قامت استوارش باقی نمانده بود.
شاید گاهی به استقبال خواب ملکوتی و دیدار پدر در کاخ پر شکوهش از مروارید و شنیدن اینکه پدر مشتاق دیدار توست و مژدهات که امشب نزد من خواهی آمد؛ لبخند را بر لبانش مینشاند و از آن به بعد نشاط و طراوت در تمام وجودش پر میشد و از طرف دیگر قلب رئوف و جان پرمهرش از آتش تزویر شعلهور میشد، چرا که می دانست به زودی همراه و هم صدای گرانمایهاش را در آن آتش تزویر و روزگار ستم آلود، تنها بگذارد او که تا به امروز یاوری جز او نداشت و این درد زمانی برایش بیشتر می شد که بارها از پدرش شنیده بود، خاندان او بعد از رحلتش انواع مصائب و دردها و رنجها را خواهند دید و تحقق چنین کلامی نسبت به خودش قلب دختر پیامبر، حانیه ی مرضیه را سخت می آزرد، چرا که فرزندانش بسیار خردسال و کوچک بودند و روزگار ستمآلود به هیچ کس رحم نخواهد کرد.
اما او بهترین زنان عالم بود و دختر محمد(ص) برگزیده خداوند پس استقامت را توشهی لحظههای واپسین عمر خود کرد و در برابر فرمان خداوند تسلیم و فرمانبردار بود./ف