به گزارش
خبرنگار اجتماعي باشگاه خبرنگاران ، چند سالي است مهريه هاي سنگين رسم خانواده ايراني شده است و بالا بردن مهريه به صورت غير منطقي با شعار کي داد و کي گرفته به اهرم فشاري براي شروع زندگي مشترک تبديل شده است.
ناتواني مردان در پرداخت مهريه در هنگام زندگي مشترک شايد به دليلي براي از هم پاشيدگي زندگي و بهانه اي براي جدايي تبديل شده است در سال هاي اخير ميزان مطالبه مهريه از سوي زنان به صورتي افزايش يافته است که ميزان سکه به سال تولد و ... شايد نقل و نبات مجلس صحبت والدين باشد.
مهريه هايي که شايد در ابتدا با ارقام بخصوص همراه باشد اما در هنگام جدايي نه تنها به کار نمي آيند بلکه گاهي زمينه را براي سو استفاده بانوان يا از طرفي شانه خالي کردن مردان با بهانه عدم توانايي مالي فراهم مي کنند.
در حالي که برخي کارشناسان ميزان مهريه را در افزايش آمار طلاق در برخي از استان ها نگران کننده مي دانستند مجلس تصميم به تصويب قانوني براي در نظر گرفتن ميزان پاييني از مهريه گرفت تصميم و قانوني راهگشايي نبوده و هنوز هم شايد بالا بودن ميزان طلاق و در نظر گرفتن ميزان بالاي مهريه از سوي خانواده ها شايد نگاهي به آمار طلاق در سال هاي گذشته دليل خوبي باشد براي در نظر گرفتن راه گشايي جديد از سوي مسئولان در سال جديد./ل
شش سال است که دارم با یان بازیها می سازم بخاطر دختر ۵ ساله ام … شما می گویید چه کنم آنقدر در زندگی مشکلات داشته ام که همه آرزوهام به باد فنا رفت و توانایی هام برای مدیریت در محل کارم به صفر رسیده و دیگر نمی توانم تصمیم های درست بگیریم تمام در آمدم و پس اندازم را خرج همسرم و پذیرایی از خانواده اش کردم ولی آنها هنوز دست بردار نیستند و با اینکه می دانند (دختر دختر عمه ام همسر من می باشد) من هیچ پس انداز و درآمدی ندارم ولی هر روز در یک دادگاه باید حضور پیدا کنم که اعسار بدهم. پدر خانمم در دادگاهی شهادت داده که من دخترش را کتک زده ام ولی وقتی از او خواستم برای ادعایش دست روی قرآن بگذارد حذر کرد همسرم هم در حضور قاضی حاضر نشد قسم بخورد و به قاضی گفت که همسرم هرگز اهل کتک زدن نیست و او مرا نزده هواس ش نبوده اتفاقی افتاده مهم نیست در صورتی که من هرگز هیچ زنی را کتک نزده ام چه برسد به زنی که عاشق ش بودم و با او ازدواج کردم .. بدادم برسید دارم دیونه می شم با این همه دروغ و نیرنگ .. می دونم که این دوران تمام میشه ولی چرا باید دخترم تجربه چنین زندگی را داشته باشد تمام سوال من از شما هم وطنان این است که چرا به هنگام ازداوج واقعیت ها را به همسر آینده تان نمی گوییم. من بعد از ۴۸ شبانه روز زندگی با همسرم بعد از اینکه سعی کردم در برابر خودکشی های مکررش پدرش را مطلع کنم تا او را آرام کند و بگوید جریان چیست که متاسفانه ایشان اینگونه اعلام کردند بسم الله الرحمن رحیم دختر من هیچ مشکلی ندارد و اگر بلایی سرش بیاید شما کرده اید … بعد از ۴۸ شبانه روز وقتی که برای چندمین بار می خواست در شب منزل را ترک کند و من اجازه ندادم بعد از اینکه سرش را محکم به دیوار کوبید به من گفت مشکل شما نیستید مشکل من هستم من تحت درمان پزشک مغز واعصاب هستم …. تمام دنیا آوار شد و برسرم ریخت که بالاخره یکی تو را فریب داد … ولی شش سال سعی کردم این موضوع را فراموش کنم ولی خانواده همسرم شدیدآ در پی جدایی ما هستند که حتی مادر خانمم فریاد زد و گفت “ببین عرضه من (توانایی من) چقدر است که رابطه تو و پدرت را خراب کردم پس می تونم رابطه تو زنت را هم خراب کنم”
شما بگویید من چکار باید بکنم ؟؟؟