گنزک یا کنزک، گنجک، گنزه، جنزه، گنجه، گزن، گنگ و به ارمنی گنزکا یا کادزا، به سریانی گنذزک یا گنژگ، به یونانی گنزکا، گادزاکا، گادزا، مؤرخان تازی آن را جزن یا جزنق نام بردهاند، مغولان آن را ستوریق گفتهاند. نام دیگر این شهر، شیز بودهاست. شیز معرب جیس است. پلوتارک مؤرخ یونانی این شهر را فراد نوشتهاست. در نوشتههای دیگر پهلوی شیچ خوانده شده، در شاهنامه چیچست به کار رفته و کهنترین از همهٔ این نوشتهها، در اوستا ست که نام آن را، چئچست آورده است . امروزه تمام این نامها از بین رفته و این محل را تخت سلیمان مینامند.
این شهر باستانی در ادوار مختلف محل سکونت اقوامی مانند، مادها، هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و مغولان بوده و در هر یک از دورانهای فوق، این محل در اوج قدرت و تمدن زمان مربوط بخود بودهاست. اکنون نشانی از این شهر در آذربایجان دیده نمیشود، بر باد شده یک سر، با خاک شده یکسان.
هانری راولنسن مؤرخ انگلیسی در قرن نوزدهم نوشتهاست که شیز و آتشکده شکوهمند و پرجلال آن چنان از صفحهٔ روزگار پاک شدهاست که بین دانشمندان و محققان در تعیین محل آن اختلاف پدید آمدهاست.
اگرچه این سخن مورد قبول همهٔ محققان نیست ولی یکی از جاهائی که حدس زده میشود، محل تولد زرتشت باشد، شهر شیز است.
ناصری در انجمن آرای آوردهاست که گویند زرتشت در شهر اردبیل و سبلان ظهور کرده و اصلش از شهری بوده، در میان مراغه و زنگان که شیز نام داشتهاست.
در دوران اردشیر یکم و پس از او تمایل بر حذف تاریخ و نقش اشکانیان در کلیهٔ امور بود. تباین و تضادی که ساسانیان با اشکانیان داشتند بیشتر بر این بنیادها قرار داشت: سعی در تقویت حکومت مرکزی و مبارزه با ادیان غیر زرتشتی. این حکومت متمرکز نامی فراگیر لازم داشت که مسبوق به دین رسمی کشور و آیات و اصطلاحات اوستا باشد. در اوستا از «ائیریانم وئجه» به عنوان زادگاه زرتشت یاد شده بود که در دوران ساسانی تمایلی به تغییر محل آن از ری به آذربایجان احساس گردید. زیرا ری از مدتها پیش در تیول خاندان معروف مهران، از خاندانهای مهم دوران اشکانی بود و پیوسته مانند نسا از شهرهای اشکانی دوست و مورد سوءظن ساسانیان بود. در حالی که آذربایجان همی یکی از سه آتش بزرگ دوران ساسانی را در خود داشت آتشکده آذرگشسب (تخت سلیمان کنونی) و هم به تیسفون پایتخت ساسانی نزدیکتر بود پس «ائیریانم وئجه» که قبلاً زادگاه زرتشت تصور شده بود به آذربایجان منتقل گردید با نام تازهٔ «ایران ویج» جزء نخست این کلمهٔ مقدس میتوانست بهترین نام ممکن برای سرزمین واحد و فراگیر ساسانیان باشد. این جزء نخست در ایرانی باستانی آریانام aryānām و در زبان اوستایی aryānem بود. از شکل ایرانی باستان آن در دوران اشکانی آریان حاصل شده بود اما ساسانیان بیشتر به اوستا نظر داشتند.
آتروپات فرماندار یا ساتراپ ماد شمالی در زمان اسکندر بود. بعد از فروپاشی امپراتوری اسکندر در سال ۳۲۸ پیش از میلاد، او اعلام استقلال کرده و گنزک را بعنوان پایتخت کشور تازه استقلال یافتهٔ ماد کوچک قرار داد. کلمهٔ معرب آذربایجان از همین نام خاندان آتورپاتگان، ریشه گرفتهاست.
این دولت کوچک از لحاظ اینکه اولین مظهر بازگشت عنصر ایرانی برضد استیلای یونان واقع گردید، بسیار حائز اهمیت است.
استاد پورداوود نوشتهاست که سرزمین آذربایجان به نام خاندان شهریارانی که در آنجا از روزگار اسکندر فرمانروایی داشتند، بازخوانده شدهاست. آتروپات، از نامهای بسیار رایج ایران باستان بوده و معنی آن آذرپناه یا کسی که ایزد آتش او را نگه میدارد یا فرشتهٔ پاسپان آتش، پرستار اوست. آتر به معنی آتش و پات نگهداشتن است.
در سال ۳۶ پیش از میلاد آنتوان سردار نامدار رومی، به ایران حمله کرد.
پادشاه اشکانی در این هنگام فرهاد چهارم بودهاست. پلوتارک مینویسد «آنتوان بعد از جدا شدن از معشوقه اش ملکه کلئوپاترا همراه با یکصد و سیزده هزار سپاهی به قصد تصرف ماد به طرف آذربایجان حرکت کرد. او که میخواست زمستان را با کلوپاترا بگذراند، در هر کاری از خود، شتابزدگی نشان میداد و بدون استراحت دادن به سربازان و حمل اسباب و آلات جنگی که باعث کندی حرکت شده بودند، به طرف شیز (فراد) رفت تا آن شهر را در محاصره گیرد. شیز شهری بود بزرگ و زنان و کودکان پادشاهان ماد در آنجا سکونت داشتند. در حین محاصره، آنتوان به آلات جنگی نیازمند شد و فهمید که نیاوردن و جا گذاشتن آن آلات، چه اشتباه بزرگی بودهاست. فرهاد چهارم پادشاه پارتها که به طرف شیز، همراه با سپاه بزرگی حرکت میکرد، سواره نظامی را مأمور کرد که بروند و آن آلات جنگی را بگیرند. پارتها به سپاه رومی حمله کرده و اسیران بسیار بگرفتند. مادها هم که در محاصره بودند به پارتها پیوسته، رومیها مجبور به عقب نشینی شدند.»
طبری مینویسد «چون بهرام گور به جنگ ترکان خزر که در آن سوی کوههای قفقاز بودند میرفت از آذربایجان رفت که بتواند در آتشکدهٔ شیز عبادت بکند. بعد از پیروزی در جنگ با ترکان در بازگشت آنچه یاقوت و گوهر در تاج خاقان بود و شمشیر او که مروارید و گوهر نشان بود و زیورهای فراوانش را به آن آتشکده پیشکش کرد و خاتون زن اسیر شدهٔ خاقان را، به خدمت آن آتشکده گماشت.
اقامتگاه تابستانی خسرو پرویز ظاهراً در نواحی دریاچه ارومیه در سر راه مراغه و تبریز در نزدیکی لیلان بودهاست. گویند در نزدیکی آن چشمهٔ نفتی بوده که آتشکده آذرگشسپ بواسطهٔ آن روشن میشدهاست در دوره ساسانی معمولا یکی از مرزبانان را به حکومت اذربایجان میگماردند. در اواخر آن دوره حکومت آذربایجان در دست خاندان (فرخ هرمزد) بود. و پایتخت آن (شیز) یا(گنزب) نام داشت که مطابق با ویرانههای لیلان در جنوب شرقی دریاچه ارومیه گزارش شدهاست.
با استقرار امپراتوری ساسانی در ایران و رواج آئین زرتشی اوج شکوه و آبادانی این شهر آغاز گردید ساختمان آتشکده آذر گشنسب به عنوان نماد اقتدار آئین زرتشت باعث رشد و توسعه دوباره شهر گردید این آتشکده که مختص پادشاهان و سرداران بوده موقعیت جنگچویان را حفظ می کرده و به عنوان نماد وحدت کشور از احترام بالایی برخوردار بوده بطوریکه بعد از پادشاهای اشخاصی از خاندان ساسانی پیاده به این محل آمده و ضمن زیارت تاج شاهی را بر سر میگذاشتند آذر گشنب به عنوان مهم ترین معبد زرتشتیان مورد احترام حکومت و مدرم آن دوره بوده آتش جاودان این آتش کده حدود هفت قرن نماد اقتدار آئین زرشت بوده در عصر سامانیان شهر شامل سه بخش عمده بود ۱- تلارها – کاخها ۲- ساختمان آتشکده ۳- خانههای مسکونی شیز در زمان ساسانیان به جهت همین آتشکده تقدس خاصی پیدا کرد و شهر بصورت مجموعه مذهبی درآمد بطوریکه طبقه خاص از روحانیون مذهبی که در آئیس زرتشت از آنها بعنوان (موبد) نام برده میشود در خانههای مسکونی شهر ساکن شدهاند به دلیل اقتدار وشکوهی که این آتشکده داشت مردم منطقه آن را تخت سلیمان نامیدند از آن پس در تمام کتابها و آثار باقی مانده نام آتشکده آذر گشنب کمتر دیده شده این آتشکده در دوره خسرو اول اهمیت بالایی بدست آورد در دوره حکومت خسرو پرویز که مورخان غرب او را خسرو دوم می نماند در نبردی طولانی که میان ساسانیان و دولت روم شرقی اتفاق افتاد خسرو پرویز سوریه و آسیای صغیر را تحت فرمان در آورد و «صلیب واقعی اورشلیم» را به شیز آورد. این شهر در سال ۶۲۴ میلادی در حمله ارتش روم شکست سپاهیان خسرو پرویز مورد غارت و تخریب قرار گرفت و به دستور هرکلیوس شیز تخریب و صلیب واقعی دوباره به اورشلیم بازگشت پس از آن واقعه به خصوص اوایل ظهور اسلام شیز اعتبار خود را از دست داد.
در سال ۶۲۳ میلادی هراکلیوس به منظور جلوگیری از پیشرفت سپاه فاتح ایران و دفع حملهٔ آوارها، از طریق آسیای صغیر با نیروهای خود به قفقاز حملهور گشت. هراکلیوس نخست ارمنستان را فتح کرد و پس آنگاه ناحیهٔ گنزک را به تصرف درآورد. هرقل در آذربایجان که در آن ایام، برحسب روایات مغان، زادگاه زرتشت به حساب میآمد، با شوقی انتقام جویانه و به تلافی اینکه سپاهیان خسرو پرویز و یهودیان اورشلیم، در سال ۶۱۴ میلادی، مزار عیسی مسیح را در اورشلیم با خاک یکسان کرده بودند، مقدسترین مکان مذهبی زمان ساسانی، یعنی آتشکده آذرگشسپ را با خاک یکسان کرد.
شرح ویرانی شیز و آتشکدهٔ آن در کتاب تاریخ امپراتوری صغیر، نوشتهٔ شارل لبو فرانسوی آمدهاست. تخت طاقدیس یا تخت طاق ویس که وصف آن در شاهنامه آمدهاست، یکی از شگفتیهای شیز بودهاست که توسط هرقل ویران شد. تاریخ نویسان شرح آن را که توسط صنعتگران سراسر کشور، از عاج و طلاو جواهرات، ساخته شده بود، با آب و تاب تمام، نوشتهاند. شارل لبو دربارهٔ تخت طاقدیس مینویسد «هراکلیوس و گروهی از تازیان که مزدورش بودند و پیشاپیش لشکریانش میرفتند بر پیشروان سپاه ایران تاختند و چنان هراس انگیختند که خسرو همان دم با همهٔ لشکریانش گریخت. هراکلیوس بی مانع وارد گنزک شد. میگفتند که زرتشت در این سرزمین به دنیا آمده و در آنجا زیستهاست. مجسمهٔ بسیار بزرگی از خسرو پرویز با غرور در میان کاخ در زیر گنبدی که نمایش آسمان بود، نشانیده بودند، در گرداگردش خورشید و ماه و ستارگان دیگر را میدیدند، همراه با فرشتگان که چوب به دست داشتند. بوسیلهٔ بعضی دستگاهها باران میریخت و تندر به صدا در میآمد. هراکلیوس همه را، همراه با سه هزار خانهٔ اطراف آتشکده، دستخوش آتش کرد.»
در زمان ساسانیان ایرانیان سه آتشگاه بزرگ و برجسته داشتند. نام آتشهایی که در این آتشگاهها نگهداری میشد. یکی بُرزین مهر به معنای آتش عشق والا و ویژه برزیگران بود که در نزدیکی نیشابور خراسان جای داشت.
دومی فَربغ بود به معنای آتش فرّ ایزدی که در کاریان فارس و ویژه موبدان و بلندپایگان بود.
سومی آتشکده آذرگشنسپ که در تکاب آذربایجان قرار داشت. آتشکده آذرگشنسپ ویژه ارتشیان بود و در شهر و محلی بنام شیز یا گَنجَک بر روی کوه اَسنَوند قرار داشت.
آذرگشنسپ به معنای آتش اسب نر است. بر پایهٔ افسانههای ایرانی این آتشگاه بدین علت این طور نامیده شدهاست که کیخسرو بهنگام گشودن بهمن دژ در نیمروز با تیرگی شبانه که دیوان با جادوی خود پدید آورده بودند روبرو شد. آنگاه آتشی بر یال اسب وی فرود آمد و جهان را دیگر باره روشن کرد و کیخسرو پس از پیروزی و گشودن بهمن دژ، به پاس این یاوری اهورایی، آتش فرود آمده را آنجا بنشاند و آن آتش و جایگاه به نام آتش اسب نر (گشسب یا گشنسب) نامیده شد. این محل هم اکنون نام تخت سلیمان نام دارد.
مجموعه بناهای تاریخی در تخت سلیمان در اطراف دریاچهای طبیعی ساخته شدهاست. آب این دریاچه که از عمق ۱۱۶ متری از درون زمین به سطح میآید و به زمینهای اطراف میریزد دارای املاح زیادی است که آن را برای آشامیدن و کشاورزی نامناسب کردهاست. رسوبهای حاصل از این املاح در طی قرنها، لبه دریاچه را شکل داده و متغیر کردهاست.
آثار بناهای دورههای اشکانیان و ساسانی و ایلخانان مغول در این محل یافت شدهاست. مهمترین آثار بجا مانده آن آتشکده و تالارهای دوره ساسانی است. برخی آثار ساسانی دیگر نیز در کوه بلقیس و زندان سلیمان در نزدیکی تخت سلیمان ساخته شدهاست. کاوشگاه باستانی شیز از سوی یونسکو به عنوان میراث جهانی شناخته شدهاست و طرحهای بزرگی برای بازسازی و کاوش در آن در دست اجرا است.