*** دین زرتشتی سراسر در هالهای از ابهام است
* بعضی قائلند که آداب و رسوم کهن ایرانی، در واقع جزئی از دین زرتشتی است. نظر شما در این مورد چیست؟
ـ در درجه اول شما دین زرتشتی را نشان دهید که چیست تا بعد برسیم به اینکه فلان رفتار ایرانیها مربوط به دین زرتشتی است یا نه؟ وقتی دینی را به پیامبری نسبت میدهیم به معنای دینی است که آن پیامبر آورده.
دین زرتشتی سراسر در هالهای از ابهام است؛ از خود زرتشت گرفته تا آموزههای این دین. زرتشتیپژوه برجسته «هاشم رضی» در ابتدای کتاب راهنمای دین زرتشتی میگوید: «دانشمندان از روزگاران کهن تا امروز در مورد زمان زندگی زرتشت تاریخهایی یاد کردهاند که اندازه میان آنها تا 6 هزار سال اختلاف دارد.»
***قائل به خیالیبودن زرتشت نیستیم
مرحوم دکتر پرویز رجبی که در تاریخ ایران باستان کتابهای متعدد نوشته، در اواخر عمرش انتساب گاتها (بخشی از اوستا) به زرتشت را زیر سؤال برد که سبب دلخوری زرتشتیان شد. به خاطر دارم ایشان به همان مناسبت، طی ایمیلی به بنده گفت: «چگونه میتوان کتابی را به کسی نسبت داد که میان 9 هزار سال سرگردان است!؟»
نه تنها کتاب بلکه هیچ سخن و آیین و آدابی را نمیتوانیم با اطمینان خاطر به زرتشت نسبت بدهیم. ابهام در مورد زرتشت به قدری زیاد است که برخی او را شخصیتی خیالی میدانند. ما قائل به خیالی بودن زرتشت نیستیم اما در عمل با شخصیتی توهمی و خیالی تفاوت ندارد. با این وصف کدام بخش از این دین را میتوانیم نشان دهیم و بگوییم: زرتشت آورده است؟
*** جعل روایت امام صادق(ع) و نسبت دادن آن به زرتشت
* در فضای اینترنت این همه سخنان زیبا از زرتشت میبینیم...
ـ من هم این سخنان را دیدهام. وقتی ریشهیابی میکنیم میبینیم این سخنان به صورت عمدی یا سهوی به دروغ به زرتشت نسبت داده اند. در اینترنت عبارتهای «30 پند زرتشت» و «30 نصیحت زرتشت» را جستجو کنید، 30 جمله زیبا و پرمعنا را به زرتشت نسبت دادهاند، اما وقتی از زرتشتیها میخواهیم منبع آن را نشان دهند، نمیتوانند کتابی را ذکر کنند که این سخنان در آن آمده باشد.
جالب آنکه گاهی روایات امامان ما را به نام زرتشت جا میزنند. روایتی از امام صادق(ع) داریم که دقیقاً ترجمه آن را به عنوان «اصول زندگی زرتشت» نشر دادهاند!
بدین صورت که از زرتشت سؤال کردند: زندگی خود را بر چند اصل استوار کردی؟
فرمود:
1. دانستم کار مرا دیگری انجام نمی دهد، پس تلاش کردم.
2. دانستم که خدا مرا می بیند، پس حیا کردم.
3. دانستم رزق مرا دیگری نمی خورد، پس آرام شدم.
4. دانستم پایان کارم مرگ است، پس مهیا شدم.
در بحار الانوار همین سؤال و جواب را از امام صادق(ع) میخوانیم:
قیل للصادق(ع): على ما ذا بنیت أمرک؟ فقال: على أربعة أشیاء:
ـ علمت أن عملی لا یعمله غیری فاجتهدت،
ـ وعلمت أن الله عز وجل مطلع علی فاستحییت،
ـ وعلمت أن رزقی لا یأکله غیری فاطمأننت،
ـ وعلمت أن آخر أمری الموت فاستعددت. (بحار الأنوار، ج 75، ص 228؛ مستدرک الوسائل، ج 12، ص 172)
*** چهارشنبهسوری ارتباطی به زرتشت ندارد
* بهتر است موردی بحث کنیم. معروف است که جشن چهارشنبهسوری به دلیل اینکه رکن اصلی آن آتش است، به زرتشتیها تعلق دارد. آیا این تلقی درست است؟
ـ زرتشتیها به آتش خیلی احترام میگذارند. اما روشن کردن آتش در وسط کوچه و خیابان و از روی آن پریدن نه تنها احترام به آن نیست بلکه یقینا نوعی بیاحترامی به آن است. مثلاً اگر کسی کتابی مقدس را وسط کوچه روی زمین بگذارد و از روی آن بپرد، یقیناً همگان این کار را بیاحترامی به آن کتاب میدانند.
زرتشتیها در کنار آتش، پارچهای را جلوی بینی و دهان خود میبندند تا بیماری آنها به آتش نرسد. اما در چهارشنبه سوری هنگام پریدن از روی آتش میگویند: «زردی من از تو / سرخی تو از من». به عبارت دیگر: بیماریهای من به تو برسد و سرخی و سرزندگی تو برای من.
از اینها که بگذریم، تا قبل از ورود اسلام به ایران، اصلا روزهایی به نام «شنبه»، «یکشنبه» و «چهارشنبه» نداشتیم. آن زمان روزهای سال را به دوازده ماه تقسیم میکردند و هر روز ماه نامی خاص داشت اما روزهای ماه به هفته تقسیم نمیشد.
*** در کتاب قدیمی «تاریخ بخارا» سخنی از چهارشنبه نیست
* قدیمیترین مدرک درباره چهارشنبهسوری چیست؟
ـ میگویند: قدیمیترین اثر مکتوب، کتاب تاریخ بخارا، تألیف محمد بن جعفر نَرشَخی (درگذشته به سال 348 قمری) است.
کتاب گاهشماری و جشنهای ایران باستان، صفحه 231 از تاریخ بخارا چنین نقل کرده است: «چون امیر سدید منصور بن نوح به ملک بنشست اندر ماه شوال سال سی صد و پنجاه به جوی مولیان، فرمود تا آن سرایها را دیگر بار عمارت کردند و هرچه هلاک و ضایع شده بود بهتر از آن به حاصل کردند. آنگاه امیر سدید به سرای بنشست و هنوز سال تمام نشده بود که چون شب سوری، چنان که عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند.»
من خود تاریخ بخارا را ندیدم. اما آنچه از آن نقل شده، سخنی از چهارشنبه در آن نیست، فقط از آن پایان سال استفاده میشود.
*** آیا چهارشنبهسوری سنت عربهاست؟
* میگویند: چهارشنبهسوری قبل از اسلام بوده اما با تغییراتی به این صورت در آمده است و «آتش» نشانه زرتشتی بودن این رسم است...
ـ همین که میگویند قبل از اسلام بوده، باید با دلیل باشد. البته در تاریخ بخارا آمده که عادت قدیم بوده اما نمیدانیم مراد نویسنده از «قدیم» چیست؟ شاید همین که دویست سال سابقه داشته، آن را قدیمی دانسته است. صرفاً با احتمالات و حدسیات نمی توان تاریخ ساخت.
هر آیینی که آتش در آن نقش دارد نشانه زرتشتی بودن آن نیست. مسابقات المپیک هم با آتش افتتاح میشود. آیا میتوانیم بگوییم این مسابقات در اصل برای زرتشتیان بوده؟!
آتشبازی برای انسان، از کودک و بزرگ، لذتی خاص دارد و لذا گاهی در جشنها به کار میبردند. پس هر جشنی که آتش در آن نقش دارد نشانه زرتشتی بودن آن نیست. نهایت چیزی که میتوان در مورد این جشن ادعا کرد این است که از جشنهای ایرانی است و مخصوص زرتشتیان نبوده. حتی ممکن است کسی بتواند ادعا کند که بنیانگذار چهارشنبه سوری عربها هستند؛ زیرا در فرهنگ آنها چهارشنبه روزی نحس بوده است و با برپایی جشن و سرور میکوشیدند نحوست چنین شب و روزی را برطرف کنند. جاحظ در المحاسن و الأضداد، صفحه 277 به نحس بودن چهارشنبه تصریح کرده است.
*** ارتباطی میان نوروز و آیین زرتشت وجود ندارد
* با توجه به اینکه عید نوروز به پیش از اسلام باز میگردد، آیا نمیتوان آن را عیدی زرتشتی نامید؟
ـ مسلما نوروز را پیش از اسلام، گرامی میداشتند. اما نمیتوانیم هر آنچه را که پیش از اسلام بوده، برگرفته از دین زرتشتی بدانیم مگر اینکه دلیلی برای آن در دست باشد. من فقط به دیدگاه اسطورهشناس سرشناس دکتر مهرداد بهار بسنده میکنم. وی این عید را عیدی باستانی-ایرانی میداند و هیچ ارتباطی میان آن و دین زرتشتی قائل نیست.
او در کتاب «از اسطوره تا تاریخ» صفحه 347 میگوید: «در اوستا اشاره به نوروز نیست و علتش آن است که این اعیاد مربوط به زرتشتیان نیست. شاید هم در شرق ایران وجود نداشته است.»
به نظر من اگر در اوستا هم به نوروز اشاره شده بود، نمیتوان گفت که زرتشت بنیانگذار نوروز و حتی مورد توجه او بوده است؛ زیرا خود زرتشتیان قائلند که تنها چهل - پنجاه صفحه از اوستا یعنی گاتها برای زرتشت است و بقیه اوستا سخن موبدان است و ربطی به زرتشت ندارد و لذا به آن معتقد نیستند.
در مورد خود گاتها هم بحث است و قابل اثبات نیست که زرتشت آوردنده آن است. تنها چیزی که میتوانیم در مورد گاتها بگوییم این است که کتابی بسیار کهن است اما مگر هر کتاب کهنی را میتوان به زرتشت نسبت داد؟! از سوی دیگر، عبارات گاتها به قدری گنگ و نامفهوم است که «ژان کلنز» با سابقه دهها سال تدریس اوستا و تحقیق در آن، قائل است که ما هنوز نیمی از معنا و مفهوم گاتها را نمیدانیم. سپس توضیح میدهد که مترجمان گاتها ذهنیتهای خود را به این کتاب تحمیل کردهاند. (مقالاتی درباره زردشت و دین زردشتی، ص 41)
*** جشنهای باستانی ایران متعلق به همه بوده است نه زرتشتیها
* به عنوان آخرین سؤال بفرمایید آیا دیگر جشنهای باستانی ایران مثل مهرگان و سده، سرنوشت نوروز را دارند؟
ـمن معیار کلی را ارائه کردم، تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل! وقتی نتوانستیم حتی یک کلمه را با اطمینان به زرتشت نسبت دهیم، تکلیف جشنها و آیینهای دیگر نیز معلوم میشود. نهایت چیزی که بتوانیم اثبات کنیم این است که آیینهایی مانند مهرگان و سده به قبل از اسلام باز میگردند و رسومی ایرانیاند. اما مگر قبل از اسلام تنها زرتشتی ها در ایران زندگی میکردهاند؟! زرتشتیها نیز مانند دیگران به آن رسوم پایبند بودهاند.