مجله
شبانه باشگاه خبرنگاران،
ستون سر مقاله امروز روزنامه کیهان،به مقاله ای از محمد ايماني با عنوان«پاي آزمون بهار»اختصاص یافت:
سال ديگري از سال هاي آخرالزماني به سر آمد. پر از حادثه و تلاطم بود امسال، مثل همه سال هاي آخرالزماني. حكايت مردم خوب ما در اين ميان همان است كه گفت «گر سنگ هاي كينه اين نابرادران- ور بار جور اجنبيان، گرده ايم ما». در اين سال پر ماجرا از يك سو پنجه در پنجه دشمن داشتيم و از جانب ديگر، جفاي نابرادران را چشيديم و به جان خريديم. گريزي نيست كه اين تقدير مختار ماست. ما در همين كوره تلخ و شيرين حوادث آب ديده مي شويم تا مهيا شويم براي روز موعود.
امام صادق عليه السلام فرمود «امر فرج اتفاق نخواهد افتاد مگر آن كه به خدا سوگند خوب و بد شما از هم جدا شود. نه، بلكه به خدا سوگند همه شما امتحان شويد. نه، بلكه به خدا سوگند تا آن زمان كه شقي شود آن كه اهل شقاوت است و به سعادت برسد آن كه اهل سعادت است».
بي گمان دشمنان كه در صلابت جمهوري اسلامي انگشت به دهان مانده اند بر حقانيت اين كلام امام صادق عليه السلام گواهي خواهند داد كه «مومن، محكم تر از پاره آهن است. همانا آهن هنگامي كه داخل آتش شود، نرم مي شود و مومن اگر كشته شود و برانگيخته شود و باز كشته شود، قلب او دگرگون نمي شود».
پس از 15ماه وقفه، دشمنان ما 3بار در آغاز سال در اسلامبول و بغداد و مسكو پاي ميز مذاكره آمدند تا شايد جمهوري اسلامي پس از مصاف 10 ساله در برابر آنان زانو بزند. اما نمايندگان ملت ايران مستظهر به قدرت نمايي مردم در انتخابات مجلس نهم در 12 اسفند 1391، اميد نمايندگان جبهه استكبار را نااميد كردند.
پس از آن بود كه مذاكرات معلق شد و مثلث استكبار (امريكا و انگليس و اسرائيل) به صرافت افتادند با تعبيه تحريم هاي فلج كننده، ايران را از پا درآورند يا در جبهه جمهوري اسلامي اختلاف و تقابل ايجاد كنند. قريب 8ماه نهايت خباثت و عداوت خود را به كار بستند و هرچه تير در تركش تدبير داشتند انداختند. و در پايان سال مجددا پاي ميز مذاكره بازگشتند تا ديگر بار ما را تست بزنند.
اما اين بار هم نمايندگان ايران از موقعيت شناسي و قدرت نمايي مردم خود در تظاهرات 22بهمن شارژ بودند و در تراز نمايندگي همين مردم ظاهر شدند چنان كه جبهه مقابل لااقل در لفظ مجبور شد چند قدم عقب بنشيند و برخي دعاوي تاريخ گذشته را به زبان نياورد. فشار سختي كه ملت ما با صلابت از سر گذراند، مقدمه رسيدن به روئين تني- چون آهن تفته و پتك خورده- و حكايت همان تعبير درست است كه مي گويد ضربه اي كه تو را نكشد، قدرتمند مي كند.
حد فاصل اين 4دور مذاكره ايران با گروه 1+5- كه خود نوعي ركورد درباره تعداد دفعات مذاكره در يك ظرف زماني كوتاه است- اتفاق جالب و قابل تأملي رخ داد. آمريكايي ها از يك سو مدام گفتند به زودي ايراني ها فلج مي شوند و درخواست مذاكره مي كنند. اما چون اين پيش بيني ها كمترين نسبتي با واقعيت پيدا نكرد، در ميانه سال و از طريق رسانه هاي خود به انتشار شايعات دست زدند مبني بر اينكه طرف ايراني كم آورده و هيئتي را براي مذاكره با مقامات آمريكا به قطر گسيل كرده است.
گويا قحطي جا بود! اين شايعات نيز باعث تشفي خاطر مقامات آمريكايي و انگليسي نشد به نحوي كه از آذرماه به اين طرف همان ها سخناني گفتند كه به غايت معنادار بود. مقامات آمريكايي و برخي مقامات اروپايي نظير كاترين اشتون اين بار گفتند ايران بايد در مذاكرات كه از ژوئيه (خرداد) گذشته به تعليق درآمده انعطاف به خرج دهد. معناي مستتر در اين عبارت اين بود كه فشار خصمانه 8-7 ماه گذشته كارگر نشده و كمترين اثري از ضعف در جبهه ايران ديده نمي شود.
جمهوري اسلامي و ملت ايران در حالي اين جبهه جنگ اقتصادي، سياسي و رواني را اداره كرد كه شاهد تصاعد بحران ناكارآمدي و مشروعيت در برخي دولت هاي اروپايي و آمريكا بود. سال ميلادي 2012 كه مقارن سال 1391 ما سپري شد، به يك معنا نشانگر فرتوتي مضاعف غرب در حل بحران هاي داخلي خود از يك طرف و ناتواني در جهت دادن به تحولات بين المللي از طرف ديگر بود.
جمهوري اسلامي در همين سال، اجلاس پر اهميت جنبش عدم تعهدها را با حضور مقامات 130 كشور جهان برگزار كرد كه ضمن آن بر حقوق مشروع جمهوري اسلامي ايران در چالش هسته اي پافشاري شد و در مقابل، عملكرد رژيم اشغالگر قدس مورد اعتراض اعضاي جنبش قرار گرفت. در همين سال، كشور كوچك و ستم ديده سوريه كه از او گمان مقاومت در برابر تعدي و خيانت همه جانبه نمي رفت، تبديل به ميدان آزمون و شكست آمريكا و متحدانش شد. در واقع امسال را بايد سال الحاق كامل سوريه به جبهه مقاومت اسلامي ارزيابي كرد، همچنان كه سبعيت و بي كفايتي جبهه آمريكا را به رخ كشيد.
امسال همچنين دولت مردمي حماس از جنگ 8 روزه رژيم صهيونيستي سربلند بيرون آمد و با موشك هاي فجر5 كه به تل آويو و هرتزليا شليك كرد- بنابر آخرين اعلام مقامات صهيونيست، 84 درصد اين موشك ها در سپر موشكي گنبد آهنين رخنه كرده و به هدف اصابت كردند- بر شكست ها و غافلگيري هاي رژيم صهيونيستي افزود.
مدتي قبل از اين جنگ يكي از ده ها پهپاد شناسايي حزب الله به مدت 45 دقيقه و در عمق جنوب شرقي خاك فلسطين اشغالي اقدام به تصويربرداري از منطقه استراتژيك ديمونا كرده بود. همان زمان گفته شد حزب الله پس از بارها عمليات تجسسي موفقيت آميز هوايي، اين بار تعمداً پهپاد ايوب خود را در معرض شناسايي و اصابت قرار داد تا صهيونيست ها خود ندانسته اين خبر را منتشر كنند كه ديگر هيچ جاي آسمان فلسطين اشغالي براي آنها امن نيست.
اكنون ديگر آمريكا و اسرائيل نمي توانند زمين و زمان جنگ را تعيين كنند. حق با اوباما بود كه گفت «جنگ با ايران نه بازي است و نه شوخي بردار است. سخن گفتن دراين باره، ورّاجي و پرگويي است. هرگاه اسم جنگ به ميان مي آيد، به سرعت هزينه هاي آن به ذهنم خطور مي كند». او راست مي گويد. از سال 2001 تا 2012 ميزان بدهي هاي آمريكا از 6هزار ميليارد دلار به 16 هزار ميليارد دلار رسيده و ديگر قابليت اتّساع ندارد. آنها هنر كنند و همين چند فرزند جنگ را بزرگ كنند.
در كشاكش اين رزم سخت اما پيروز، برخي همراهان قافله انقلاب هم بودند كه بي وفايي كردند و دشمن افسرده، از جفا و بي مبالاتي آنان روحيه گرفت. در حالي كه كشور در عبور از اين مرحله حساس نيازمند گذشت و همدلي و اتحاد براي اهداف متعالي بود، هم پوشاني و تعامل دو چرخ دنده به ظاهر معكوس «جريان فتنه» و «حلقه انحراف» منجر به اتفاقات دشمن شاد كني نظير اتفاق روز استيضاح وزيركار - با وجود نهي هاي مكرر رهبر حكيم انقلاب- شد.
رد پاي هر دو گروه در اين اتفاقات غفلت آفرين و فاصله ساز كاملا پيداست، حال آن كه هر دو جريان نفاق زده مدعي دلسوزي و غمخواري براي كشور و ملتند! البته نقش آفرينان اين گروه ها همه به يك ميزان، فعال و كارگردان نيستند. برخي از آنها با يكي دو واسطه به عناصر نفوذي و وابسته وصل مي شوند و برخي ديگر چون زمامدار خويش نيستند و بر توسن تكبر و تعصب يا غضب (تعصب و لجاجت باطل) نشسته اند، به راحتي مديريت مي شوند.
وجنات طيف اخير در دو گروه فتنه گر و انحرافي نشان مي دهد كه سال آينده نيز به ويژه به خاطر موسم پرالتهاب انتخابات، آماده سواري دادن و دوشيده شدن و حتي قرباني شدن (انتحارحيثيتي) هستند. كج فهمي و ريزش و زحمت افزايي هايي از اين دست، البته ملازم زندگي بشر است و روزگار آخرالزمان، آخرين غربال ها براي پيراستگي امت هاي مومن انجام مي شود.
سال ديگري از سال هاي آخرالزمان به سر مي آيد و بشارت بهار را با خود مي آورد. اما بايد براي بهار ساخت و ساخته شد. بايد ظرفيت بهاري پيدا كرد؛ اگر نه باران بهار- كه در لطافت طبعش خلاف نيست- جز خس در شوره زار نمي روياند. اين كلام پيامبر اعظم (ص) است: «مثال آنچه خداوند مرا از هدايت و علم برانگيخت، مثال باران فراوان است كه به زمين مي رسد. بخشي از زمين، پاكيزه و نرم و مستعد است، پس آب را مي پذيرد و انواع فراوان گياه و سبزه را مي روياند.
و بخشي از زمين، سنگ سخت است كه آب را نگاه مي دارد و مردم از آن مي نوشند و آبياري و زراعت مي كنند و پاره اي از آن به زمين شوره زار مي رسد، نه آب را نگاه مي دارد و نه گياه مي روياند». اگر قرآن حكيم براي مومنان شفا و رحمت است اما جز بر زيانكاري ستمگران نمي افزايد، حتما قرآن ناطق مهدي موعود عج الله تعالي فرجه الشريف نيز كه ربيع الانام و بهار جان هاست، همين ويژگي را دارد. اگر مي خواهيم بدانيم نسبت ما با حضرت ولي عصر(عج) و بهار حقيقي كه با او مي آيد چگونه است، سزاوار است بسنجيم آيا از عهده آزمون ولايت فقيه سربلند بيرون آمده ايم يا نه.
با وجود همه كژتابي ها در اين آزمون، افق آينده روشن است. حكايت خوبان ملت ما در آخرالزمان، حكايت ياران صادق رسول خداست كه بر كافران سختگير و با يكديگر مهربانند «و مثال آنان در انجيل، مانند گياهي است كه جوانه هاي خود را مي روياند و آن را نيرومند مي سازد، سپس تنومند و استوار مي كند و همين كشاورزان را به شگفتي وامي دارد تا كافران را به غيظ آورد. خداوند به مومناني كه عمل صالح به جا آورند، وعده مغفرت و اجر بزرگ داده است»(فتح/29). ملت خوب ما اين ظرفيت را در خويش پديد آورد و از نهال انقلاب درختي تنومند ساخت.
اقتدار امروز مملكت امام زمان(عج) در مسير بالندگي از صدقه سر انبوه مجاهدان گمنامي است كه مقتداي انقلاب درباره يكي از همان ها (مرحوم عبدالله والي) به شيوايي فرمود «بعضي ها هستند هر كاري مي خواهند بكنند قبل از اينكه كار انجام بگيرد، تابلويش را مي زنند مدت ها اين تابلو آنجاست، هيچ كاري هم انجام نگرفته. بعضي ها هم نه، كار را انجام مي دهند، هيچ تابلويي هم ندارد. كار مرحوم حاج عبدالله والي و شماها از اين نوع دوم است، يعني بي تابلو رفتيد و براي خدا كار واقعي كرديد، اينها خيلي با ارزش است.
شما بدانيد اين جور كارهاي بي سروصدا و خاموش و خالصانه، نه فقط براي شما پيش خداي متعال درجه و مرتبه درست مي كند، بلكه در كل بناي جمهوري اسلامي اثر مي گذارد؛ مثل سيماني است كه در يك بنايي تزريق كنند و آن را مستحكم كنند. با انجام اين جور كارهاي مخلصانه، بناي جمهوري اسلامي مستحكم مي شود بدون اينكه كسي بفهمد».
مدعيان را بهل! بهار را خوبان گمنام ساخته اند؛ همان ها كه دلشان از پاره آهن استوارتر است. بهار اصلا در كش و قوس پارسايان بي ادعا با مدعيان بي عمل و خزان گرفته ساخته مي شود. بهار فصل رويش و سر كشيدن ياران آخرالزماني رسول خدا(ص) است، همان ها كه حضرتش شهادت داد، او را اما به رسالتش ايمان آورده اند.
صبح امروز ستون یادداشت روز روزنامه خراسان به مقاله ای ازکورش شجاعي با موضوع «همه اعضاي يک پيکريم»اختصاص یافت:
بيش از هشتصد ميليون نفر در جهان از گرسنگي و فقر شديد رنج مي برند. بر اساس آمار رسمي سازمان ملل متحد اين رقم تا ۹۶۰ ميليون نفر نيز گزارش شده است. اين آمار رسمي از وجود حدود يک ميليارد نفر انسان حکايت مي کند که مثل همه انسان هاي ديگر حق حيات، برخورداري از حداقل هاي زندگي براي زنده ماندن و زيستن دارند اما حتي از مواد غذايي لازم براي زنده ماندن محرومند.
اين در حالي است که بر اساس آمار سازمان ملل، ميزان ريخت و پاش ها و دورريز غذاهاي کشورهاي پيشرفته به اندازه اي است که حتي همين مقدار مي تواند اين يک ميليارد نفر انسان را از گرسنگي نجات دهد.
شعار عدالت سردمداران دنيا براي يک ميليارد گرسنه مطلق فقط واژه اي زيباست و اگر ثروت ها، سرمايه ها و نيروي انساني کشورهايي که اين تعداد گرسنه در آن زندگي که نه بلکه با مرگ دست و پنجه نرم مي کنند به خاطر استعمار و استثمار به چپاول نمي رفت و يا حداقل در قرن بيست و يکم از اين چپاول ها و غارت ها جلوگيري مي شد، مردم اين کشورها نيازي به کمک کشورهاي غني نداشتند.
اما با اين حال و با اين همه ظلم و حق کشي اگر دولتمردان کشورهاي غني مي خواستند قطعا مي توانستند اين انسان ها را از فقر و فلاکت و گرسنگي نجات دهند پس معلوم مي شود سردمداران سياست هاي جهاني اراده اي براي توجه به اين گونه مسائل انساني ندارند.
پر واضح است که در سيستم مديريت فعلي حاکم بر کشورهاي پيشرفته و غني اساساً عدالتي وجود ندارد که اگر وجود داشت لااقل کاري براي پيشگيري از مرگ انسان ها بر اثر گرسنگي و کمبود دارو انجام مي دادند، از تجاوزها و تحميل جنگ ها و کشتارها سخني به ميان نمي آورم بلکه از بي توجهي و ناجوانمردي و بي عدالتي حاکم بر اين سيستم مي گويم که به اين راحتي در نهايت بي شرمي و گستاخي شاهد جان دادن حدود يک ميليارد گرسنه مطلق در جهان هستند. عدالت واژه اي است زيبا که بسياري از اين آقايان تنها با آن در گفتارشان بازي مي کنند.
مسلمانان فقير و بريز و بپاش هاي پادشاهان عرب بگذريم و راه نزديک کنيم، سري به کشورهاي اسلامي بزنيم و ببينيم بي عدالتي و فاصله طبقاتي و در انحصار گرفتن قدرت و ثروت در خانواده هاي پادشاهي چه ها که نمي کند و با وجود اين کشورهاي غني اسلامي چقدر مسلمان در جاي جاي دنيا و حتي خود همين کشورهاي غني، گرسنه و فقير هستند و جزو کم برخوردارترين افراد جامعه بشري قرار گرفته اند وا اسفا و داد از اين نوع مسلماني که ثروت هايي که مي تواند صرف اعتلا و پيشرفت کشورهاي اسلامي و مردم مسلمان شود، صرف و خرج خريد اسلحه و ايجاد انبارهاي بزرگ مهمات و بريز و بپاش هاي اميران و پادشاهان عرب مي شود و چه بسياري از اين ثروت هاي ملت مسلمان که در نهان و آشکار به جيب کارتل ها و تراست هاي آمريکا و صهيونيست ها ريخته مي شود.
بگذريم، نزديک تر شويم و از خود بگوييم و از کشور عزيزمان ايران
کشوري با بيش از ۷۰۰۰ سال ديرينه تمدني و ارزش هاي فرهنگي، با مردماني که از ابتداي تشکيل ايران، اهل درک و فهم و شعور بوده اند و دانايي و مهرباني و همت بلند و هوش و ذکاوت از خصوصيات آنان بوده و هست و به شهادت تاريخ هيچ گاه تن و جان به پليدي و نکبت کفر نيالوده اند و يکتاپرستي و اعتقاد به خداي يگانه و بي همتا بزرگ ترين افتخار آنان بوده است.
و در تاريخ خود آن زمان که بسياري از مردمان عالم غرق در منجلاب کفر و جهل و بت پرستي بوده اند اين ايرانيان پاک طينت بر آيين پيامبران زمان خود از جمله زرتشت به خداي يگانه اعتقاد داشته اند و بر مسير حق باوري و حق جويي گام گذاشته اند و ارزش انسان در باور و رفتار اين مردمان چنان بوده است که قرن ها پيش و حتي پيشتر از آن هنگام که اقوام کافر و بت پرست و مشرک دختران و زنان را زنده به گور مي کردند، زنان در ايران همچون مردان داراي کرامت و منزلت بودند و حتي در مناصب بالاي حکومتي حضور داشتند.
ايرانيان و تمدن سازي اسلامي
از ايران و ايراني که به واسطه خوي حق جويي و حق باوري آيين دين اکمل الهي و پيامبر خاتم اش محمد مصطفي(ص) را و قرآن بر سينه رسول رحمت نازل شده اش را به جان پذيرفت و آن چنان باليد که ايران و ايراني با بوعلي ها و فارابي ها و ابوريحان ها و شيخ طوسي ها و مولوي ها و حافظ ها و سعدي ها و صدها و صدها عالم و دانشمند و بزرگ ديگر خود شد ايجاد کننده تمدن اسلامي.
و اين ملت تمدن و فرهنگ ايران و اسلام را چنان در هم آميخت که در هر عرصه مي تواند براي مردم جهان الگويي برتر باشد اما وا اسفا که چنگال تيز استعمار و يوغ آهنين استبداد اجازه نداد که ايران و ايراني دوران شکوه و عظمت و عزت خود را به سوي سرمنزل مقصود ادامه دهد و حاصلش شد عقب افتادگي و افول. و در مقابل ديگران از خواب جهل و ناداني و عقب افتادگي چند ساله قرون وسطايي سر برداشتند و کم کم بر مسير علم و پيشرفت گام گذاشتند و آن گاه وقاحت بدانجا رساندند که برخي از آنان ايرانيان را «بربر» و «وحشي» خواندند. اف برايشان و همه عاملان و مسببان دور افتادن ايران آن زمان از قافله علم و پيشرفت و تمدن سازي.
افسوس از اين پادشاهان بي لياقت و جبون
از حمله مغولان و ديگر اقوام نيز به اين وطن عزيز در اين مقال سخني به ميان نمي آورم اما غمگنانه مي نويسم که پادشاهان بي لياقت و جبون، بسياري شان بخشي از تمدن و فرهنگ ايران زمين را به باد دادند و برخي هاشان حتي سرزمين هاي وسيعي از ايران بزرگ را در عين بي عرضگي به اين و آن بخشيدند که نفرين ابدي بر آن پادشاهان و سلاطين نابخرد و نابکار و بي لياقت باد.
و نفرين بيشتر بر قجرهايي که با دو عهدنامه ننگين «گلستان» و «ترکمن چاي» هم بخش هايي از سرزمين ايران را به باد دادند هم نخبه کشي کردند و تيغ تيز بر شاهرگ بزرگ مردي همچون اميرکبير گذاشتند و خون او و بلکه خون غيرت و عزت و پيشرفت ايراني را بر زمين ريختند و از دل اين همه نابکاري و بي لياقتي و نخبه کشي و استبداد، کودتا و رضاخان قلدر متولد شد و انگليسي ها او را بر سرنوشت ايران حاکم کردند و چه ها که اين آدم بي سواد و قلدر و مهره انگليس با ايران و ايراني نکرد. و چه مذلت بار انگليسي ها او را دربدر ژوهانسبورگ و جزيره موريس کردند.
6 ميليون بشکه نفت، جمعيت 36 ميليوني و داستان حلبي آبادها
قصه پهلوي دوم نيز مثل روز روشن است. آري خامي و بي لياقتي و سرسپردگي او مثل روز روشن و بديهي است. بي لياقتي هايش در آن زمان که قدرت هاي جهان ايران عزيز را سه پاره کردند و ايران را پل پيروزي خواندند و روساي جمهور کشورهاي متحد در جنگ جهاني دوم در تهران گرد هم آمدند و در پايتخت وطن ما جلسه گذاشتند و حتي شاه ايران را به آن جلسه دعوت نکردند. از او که در آرزوي ژاندارمي خليج فارس دست در دست رژيم اشغال گر صهيونيستي گذاشت و ثروت ها و آبروي اين ملت را به پاي آمريکا و اسرائيل ريخت.
از شاهي که با وجود فروش ۶ ميليون بشکه نفت در روز اکثريت قريب به اتفاق روستاييان که ۷۰ درصد جمعيت ۳۶ ميليوني آن زمان را تشکيل مي دادند در فقر بسر مي بردند و در کنار شهرهاي بزرگ، حلبي آبادها بي داد مي کرد و اوج صنعت اين کشور مونتاژ پيکان انگليسي بود و آرزوي بزرگ هويداي نخست وزير اين بود که هر ايراني يک پيکان داشته باشد. شاه بي اراده اي که سفير آمريکا دستورهاي رئيس جمهورش را به او ديکته مي کرد شاه خود به خواب زده اي که در روياي دروازه هاي تمدن بزرگ، دين و تمدن و فرهنگ اين ملت بزرگ را به سخره گرفت و... بگذريم...
خروش مردم در برابر استبداد و استعمار
اما سرانجام مردم به تنگ آمده از خفت تحميلي استعمار و ظلم و جور بي حد استبداد و ملت رنج ديده از بي عدالتي هاي فراوان سياسي، اقتصادي، اجتماعي و دلتنگ مجد و عظمت از دست رفته ايران و رنجور از فاصله گرفتن از مباني اصيل اسلام به جوش آمدند و خروشيدند و کار طاغوت را يکسره کردند و بساط شاهنشاهي و استبداد و استعمار را برچيدند تا خود بر سرنوشت خود حاکم شوند و خود براي خود تصميم بگيرند و نظام نويني را تحت عنوان مردم سالاري ديني و جمهوري اسلامي بر ايران حاکم کنند و اين انقلاب و نظام از آن جا که خواست قلبي مردم بود و هست و امام و رهبرش نيز مرد خدا و دل داده قرآن بود و خلف صالحش نيز پا جاي پاي امام و مراد خود گذاشت.
علي رغم همه سختي ها و مشکلات، علي رغم جنگ تحميلي ۸ ساله و تحريم هاي سنگين و متعدد و فشارهاي مدام سياسي و بهانه جويي هاي متعدد بر اراده مستحکم و استوار مردم خود ايستاد و نه تنها استوار و مانا و پايدار شد بلکه هر روز در عرصه هاي مختلف علمي، صنعتي، عمراني و... به پيشرفت هاي قابل توجه دست يافت و در علومي همچون نانوفناوري، بيوتکنولوژي، توليد، تکثير و انجماد سلول هاي بنيادي، طراحي، ساخت و پرتاب موشک و ماهواره و... در رده ده کشور برتر جهان جا گرفت .
همه اين پيشرفت ها در حالي به دست آمد که ۸ سال تمام تقريباً همه صاحبان قدرت و ثروت چه غربي ها و چه عرب ها پشت سر صدام معدوم براي از هم پاشيدن ايران و به ذلت کشيدن ايرانيان ايستاده بودند و پس از آن که در عرصه آن جنگ تحميلي مجبور به پذيرفتن شکست شدند تا همين امروز از تحميل هيچ فشار و علني کردن هيچ تهديدي عليه اين ملت فروگذار نکردند. اما ايران و ايراني همچنان بر مدار عزت و استقلال و امنيت کم نظير در جهان به پيش مي تازد، بگذريم...
آقايان مسئول حتما مي دانيد با همه پيشرفت ها و تحقق بسياري از خواسته ها، متاسفانه...
اما سخن از گرسنگي و بي عدالتي بود که دامن کلام دراز شد و حرف بدين جا کشيد تا ضمن قدرداني از زحمات تمامي مسئولان و برنامه ريزان و قانون گذاراني که پس از انقلاب در هر شغل و مسئوليتي به اين ملک و ملت خدمت کرده اند به صراحت به برخي مسئولان بگويم آقايان حتماً مي دانيد و اگر خداي ناکرده نمي دانيد بدانيد و آگاه باشيد که در کنار همه پيشرفت ها و تحقق بسياري از خواسته ها و آرزوهاي اصلي و اساسي مانند عزت و استقلال و حاکميت بر سرنوشت خويش اين ملت بزرگ و با وجود بالا آمدن سطح زندگي آحاد مردم حتي در اقصي نقاط ايران زمين و روستاهايي حتي با ۲۰ خانوار جمعيت و برخورداري تقريباً تمام نقاط ايران زمين از عمران و آب و برق و گاز که کتاب ها مي توان درباره آن نگاشت.
هنوز متأسفانه در اين کشور بزرگ و پهناور با اين همه نيروي نخبه و مستعد و با وجود اين که سرزمين ما دومين دارنده گاز جهان است و از نظر نفت نيز لااقل در زمره ۶ کشور اول جهان قرار داريم و با وجود برخورداري از زمين هاي حاصلخيز خصوصاً در برخي نقاط کشور و زمين هاي قابل کشت در بسياري از نقاط کشور و همچنين برخورداري از منابع غني سنگ آهن، مس، آلومينيوم و... و از همه مهم تر برخورداري از نيروي جوان خلاق، مستعد و آماده کار، هنوز متأسفانه هستند در کشور ما افراد و خانواده هايي که براي تأمين حداقل هاي زندگي خود از جمله اجاره خانه و تأمين مخارج اوليه روزانه و مايحتاج زندگي ناتوانند .
متأسفانه به خاطر فشارها و تحريم ها و همچنين برخي سياست هاي غلط و سوء مديريت ها در دوره هاي مختلف امروز علاوه بر وجود حدود سه ميليون بي کار و ۲ ميليون معتاد در کشور تعدادي از خانواده ها در زير خط فقر مطلق و برخي حتي در نوعي گرسنگي به سر مي برند حتي بعضي از شاغلان و کارگران در برخي سازمان ها و واحدهاي توليدي بيش از ۴ ماه است که حقوق دريافت نکرده اند و دم بر نمي آورند. وقتي از آن ها سوال مي شود که چه مي کنيد در پاسخ مي گويند: هر جور شده تحمل مي کنيم ولي دلمان خوش است که از کار بي کار نشده ايم و اميدواريم که بالاخره يک روز حقوقمان را پرداخت مي کنند.
آيا ما وظيفه اي نداريم؟
حال سخن اين جاست اگر برخي مسئولان به خاطر برنامه هاي غلط يا سوء مديريت نتوانستند يا غفلت کردند و يا خداي ناکرده شايد معدودي خيانت کرده و نخواسته اند که ريشه فقر و بيکاري و اعتياد و فساد و تبعيض را بخشکانند و عده اي از اين فضا سوء استفاده کرده اند و مرتکب فسادهاي مالي ۳۰۰۰ ميليارد توماني شدند و يا به طرق ديگر خون مردم را مکيده اند و مي مکند، وظيفه هر يک از ما ايرانيان خصوصاً ايرانيان مسلمان در آستانه سال نو و دميدن بهار و نو شدن روز و ماه و سال در قبال آن عده از هموطنانمان که پاره تنمان که هم تراز ما در خلقت و انسانيت هستند چيست؟
آيا هر يک از ما که دستمان به دهانمان مي رسد در آستانه سال نو که بسياري در تکاپوي خريد شب عيد نوروز هستند و متأسفانه رسانه ملي نيز با افراط گرايي بر طبل مصرف گرايي مي کوبد، نمي توانيم و نبايد به فکر آناني باشيم که براي پرداخت اجاره خانه هايشان درمانده اند؟ آيا نبايد به فکر آن عده اي باشيم که در طول سال تنها يک بار کفش و لباس نو مي توانند براي فرزندان خود تهيه کنند اما اين روزها توان همان يک بار خريد لباس نو و کفش نو را ندارند آيا نمي توانيم و نبايد به اندازه توان خود لااقل در آستانه سال نو مقداري مايحتاج زندگي و مواد خوراکي براي آن دسته از هموطنانمان که نوايي ندارند تهيه کنيم و با آبرو و عزت به در خانه هايشان ببريم؟
آيا برخي از ما نمي توانيم وسيله کسبي براي جواني که نان آور خانواده ۶ نفره خود است مهيا کنيم؟ آيا مي دانيم و به اين انديشيده ايم که برخي از هموطنان ما براي تأمين هزينه درمان فرزند خود درمانده اند؟ چندي پيش يکي از همکارانم آدرس يکي از اين خانواده ها را مي داد که دخترک ۹ ساله اش به خاطر ناتواني در تأمين هزينه هاي درمان معصومانه پر کشيد!!
مي توان دست هاي مقدسي داشت، مقدس تر از لب هايي که دعا مي خوانند
پس اي همه آناني که به لطف خدا دستتان به دهانتان مي رسد، اگر همت کنيد در اين آستانه سال نو مي توانيد گل لبخند را بر لب همه هموطنان بنشانيد و کاري کنيد که لااقل اين روزها و شب ها خانه اي بي غذاي گرم و دلچسب و فرزنداني بي کفش و لباس نو نمانند.
مي توان به اين همه مراکزي که براي نگهداري کودکان بي سرپرست و يتيم وجود دارد سري زد و با اقتدا به مولا اميرالمومنين علي(ع) دستي بر سرشان کشيد و گل لبخندي بر لبانشان نشاند.
مي توان به خانه هاي سالمندان و آسايشگاه سالمندان و معلولان سر زد و اين فرشته هاي زميني را دلشاد کرد.مي توان دست هاي مقدسي داشت که حتي از لب هايي که دعا مي خوانند مقدس تر باشند، دست هايي که به همنوع و هموطن خود خدمت مي کند و گره از کار فروبسته همسايه و همشهري و هموطن خود مي گشايد. مي توان صاحب دل هاي رئوف و مهربان و دست هاي دهنده و بخشنده اي بود و ديگران را نيز همچون خود عزيز و صاحب کرامت دانست. مي توان اين روزها و اين شب ها مکرر اين اشعار شيخ اجل سعدي شيرازي را خواند و باز هم خواند و همت بلند کرد و سراي جاودان روشن و آباد کرد و دل هموطنان را شادمان کرد.
از پيامبر نيست سيري که همسايه اش گرسنه باشد
و چه خوش گفت سعدي شيرازي که مي گويند اين شعرش بر سردر سازمان ملل متحد حک شده است که: بني آدم اعضاي يک پيکرند/که در آفرينش ز يک گوهرند
چو عضوي به درد آورد روزگار/دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت ديگران بي غمي/نشايد که نامت نهند آدمي
و اي کاش اين شعر سعدي و از آن بالاتر اين حديث شريف نبوي بر دل و جان همه ما حک شود که فرمود: از من نيست کسي که سير بخوابد و همسايه اش گرسنه باشد.
صبح امروز روزنامه آرمان مقاله ای با موضوع «تخریبکنندگان دیروز؛ تمجیدکنندگان امروز » را به قلم سیدفاضل موسوی(نماینده سابق مجلس)منتشر کرد:
وقتی تاریخ انقلاب را ورق میزنیم مشاهده میکنیم از همان بدو انقلاب و به عبارتی چند روز پس از 22 بهمن سال 57 نگاههای افراط و تفریطی و رفتارهای غیر منطقی در بسیاری از گروهها و جناحها و افراد دیده میشود. افراط و تفریط از اول انقلاب در تمام دورانها از دفاع مقدس گرفته تا دوران سازندگی و اصلاحات و همین زمان دولت نهم و دهم بوده است و هزینهاش هم آنقدر سنگین است که اصلا نمیشود آن را محاسبه کرد.
اما متاسفانه از آنجایی که همیشه خوف از آسیب شناسی وجود داشته است تا بررسی شود که کجا خطا انجام شده و از علامت سوالهای دیگران در برابر کردهها بیم وجود داشته است نگاهها را برگرداندهاند و به جلو رفتهاند؛ نتیجه این نوع حرکت هم همین میشود که الان در کشور مشاهده میکنیم. کشور ما در شرایط فعلی احتیاج به این دارد که افراد و گروههای سیاسی به این فکر کنند که اصلا از سیاست و احزاب چه میخواهند و میخواهند به چه برسند.
هیچ یک از جریانهای سیاسی ما چه اصلاحطلب٬ چه اصولگرا و چه میانهرو در تاریخ جمهوری اسلامی در هیچ مقطعی آسیبشناسی جدی نسبت به عملکرد خودش در درجه اول و بعد به جامعه نداشتهاند. ما به خاطر اینکه موقعیتمان به خطر میافتد نباید هر گونه بی اخلاقی را انجام دهیم. من نوعی دهها ایراد دارم اما وقتی از فردی ایرادی کوچک میبینیم میخواهم بلافاصله به طرفش حمله کنم. خیلی از آقایان اینطور هستند و قبل از اینکه به خودشان بپردازند میآیند دیگران را نقد میکنند؛ این یک روالی است که از بدو انقلاب وجود داشته است.
بعضیها مخالفت کردن در ذاتشان است و دوست دارند به غیر از خودشان همه را نقد کنند. بسیاری از نقدها از روی حب و بغض است٬ آدمهای کوچک این روش را دارند. یک جریانی وجود دارد که مریض است و به جای نقد تمام تلاشش را برای تخریب و توهین و ترور شخصیت انجام میدهد. برخی از افرادی که الان جلوی آقای هاشمی ایستادهاند من یادم میآید زمانی که ما میگفتیم بنی صدر به درد این مملکت نمیخورد این آقایان میگفتند شما چه میگوئید اما بعد که آن هزینهها تحمیل شد خودشان را کنار کشیدند.
وقتی زمینه برای انسانهای شایسته فراهم نمیشود اشخاص دیگر سر کار میروند و به وسیله قدرتی که پیدا میکنند هر چه دلشان میخواهد میگویند و این میشود که یکی پس از دیگری سرمایهها زیر سوال میرود و آنها هم چون انسانهای بزرگواری هستند و رگ و ریشه دارند مجبورند سکوت کنند تا زمان خودش یکسری چیزها را روشن کند. همانطور که آیتا... هاشمی سکوت کرد تا زمان خیلی چیزها را روشن کند. در این مدت دیدیم کسانی که یک روزی آرزوی این را داشتند که آقای هاشمی را همراهی کنند امروز پرچم مخالفت با ایشان را برداشتهاند و به ناصواب دارند انتقاد میکنند.
هر انسانی قابل نقد است اما نقد باید عالمانه باشد٬ خیلی از نقدهایی که انجام شده و میشود برای کشور هزینه داشته است. خیلی از نقدهایی که به هاشمی میشود از روی دیانت و آگاهی نیست و نگاههای سیاسی و گروهی بر آنها حکمفرماست. همه ما انسانهای معمولی هستیم اما برخی اوقات بعضیها فکر میکنند خیلی از دیگران جلوترند به قول امام خمینی خیلی از آقایانی که حتی نمیتوانند یک نانوایی را اداره کنند این نقدهای بیحساب را در مورد آقای هاشمی انجام دادند و پشت ایشان را در برخی برههها خالی کردند اما الان میبینیم که افتادهاند به اینکه آقایهاشمی باید بیاید و از مهمترین عناصر جمهوری اسلامی است. باید از این آقایان پرسید مگر شماهاشمی را قبلا نمیشناختید؟
در ادامه مقاله عماد حسيني (عضو هيات علمي موسسه ) که در روزنامه تهران امروز با عنوان «یخ تحریم نفتی نمیگیرد»به چاپ رسیده است را می خوانید:
صادرات نفت ايران در حالي نسبت به ماه گذشته ميلادي افزايش يافته كه غربيها تصور نميكردند در شرايط تحريم، ايران بتواند مشتريان قديمي خود را حفظ كند. اما توجه به اين نكته مهم است كه افزايش صادرات نفت ايران مربوط به كشورهاي غيرمعاف از تحريم خريد نفت ايران است. 10 كشور اروپايي خريدار نفت ايران كه در روزهاي گذشته براي 6 ماه آتي براي سومين بار از تحريم نفت ايران معاف شدند، تنها 18درصد نفت صادراتي ايران را ميخرند و اين رقم قابل توجهي در محاسبات نفتي و فروش نفت ايران نيست و تاثير چنداني در افزايش صادرات ايران ندارد. اين بدان معناست كه بود و نبود اين كشورها براي ايران ارزش چنداني ندارد.
اما اين سكه دو رو دارد و روي ديگر آن اين است كه اين كشورهاي اروپايي به شدت به نفت ايران وابسته هستند كه بيشتر هم جنبه فني و تكنيكي دارد. پالايشگاههاي اين كشورها با درجه سبكي و سنگيني نفت ايران همخواني دارد كه بهرغم سپري شدن زمان زيادي از ابتداي تحريمها عليه ايران، هنوز نتوانستهاند جايگزين مناسبي براي آن پيدا كنند.
اما افزايش صادرات نفت ايران دليل ديگري هم داشت و آن، اين بود كه در ماههاي گذشته انگيزه براي خريد نفت ايران كمتر بود، اما رفته رفته، مباحث طوري پيش رفت كه صادرات افزايش پيدا كرد و ژاپن و 10 كشور دیگر به خريدشان از ايران ادامه دادند. همچنين اگر كشورهاي ديگر به جز اين كشورها در واردات نفتشان از ايران تجديدنظر كرده و اقدامات جدي داشته باشند، قطعا روند رو به رشد صادرات نفت ايران بيش از گذشته افزايش خواهد يافت.
نكته قابل توجه ديگر در محاسبات بينالمللي اين است كه جايگزين كردن نفت ايران بهويژه براي اروپا بسيار دشوار است و حتي زمان نشان داده كه امكان آن بسيار كم است. هرچند كه خريد نفت ايران از سوي اروپا بسيار كم است، اما جايگزين كردن همين مقدار اندك آنقدر دشوار هست كه اروپاييان هنوز پس از گذشت دو دوره معافيت نتوانستهاند براي نفت ايران جايگزين مناسبي پيدا كنند.
پيشبيني ما اين است كه با تمديد معافيت تحريمها براي 6 ماه آينده، باز هم اين كشورها امكان يافتن جايگزين براي نفت ايران را نخواهند داشت كه حاكي از ناتواني اين كشورهاست. اما ناتواني در تحريم از آن جهت مقوله ديگري است كه تحريمها در سياستهاي داخلي جمهوري اسلامي ايران –هرچند ممكن است در كوتاه مدت تاثير داشته باشند- موضوعيت اساسي ندارند.
برنامه ايران براي بلند مدت اين است كه نفت خام را در مخازن نگهداري كند تا جايي كه آن را يا با تكنولوژي بالاتري صادر كند يا آن را به فرآورده تبديل كرده و آن وقت به بازارهاي جهاني عرضه كنند. اينگونه به نظر ميرسد كه آمريكا و كشورهاي ديگر بهتر است تحريمها عليه نفت ايران را لغو كنند، چون آثار آن را در كشور ما نخواهند ديد.
صبح امروز روزنامه جمهوری اسلامی ستون سرمقاله خود را به مقاله ای با عنوان «خوش رقصي مرتجعين براي شيطان بزرگ»اختصاص داد:
بسمالله الرحمن الرحيم
وزراي كشورهاي عربي كه در جريان كنفرانس "وزراي كشور شوراي اتحاديه عرب" در رياض گردهم آمده بودند با صدور بيانيهاي، ايران را به دليل آنچه حمايت از عمليات تروريستي در يمن و بحرين توصيف شده محكوم كردند. شبكههاي خبري الجزيره و العربيه كه با بودجه قطر و عربستان اداره ميشوند با انتشار اين خبر و دامن زدن به آن، به موضوع واهي حمايت لجستيكي ارائه شده از سوي ايران به عمليات تروريستي در بحرين و يمن پرداخته و در اين باره داد سخن دادهاند.
هر چند اين اجلاس در رياض برگزار شد تا اقبال همه كشورهاي عرب را به دنبال داشته باشد ولي از آنجا كه با استقبال قابل اعتناي كشورهاي عرب مواجه نشد، وزير خارجه شيخ نشين بحرين مهلت يافت در سخناني مدعي انجام عمليات تروريستي توسط ايران در اين جزيره كوچك شده و خواستار موضعگيري يكپارچه كشورهاي عربي، فراتر از محكوميتهاي بيانيهاي، و در پيش گرفتن اقدامات تأثيرگذار و فعال براي حمايت از امنيت كشورهاي عربي شود.
اين بيانيه همانگونه كه از مضمون اظهارات وزير كشور بحرين پيداست، فاقد هرگونه ارزش سياسي و حقوقي بوده و صرفاً براساس گزارشهاي واهي و خيالپردازانه چند كشور عربي كه فاقد امكانات مديريتي بوده و مشكلات داخلي خود و ناتواني در مقابله با اعتراضات مردمي را به مداخلات خارجي منتسب ميكنند، صورت گرفته است. نكته مهمتر اينست كه اين بيانيه نشان دهنده عدم كارآيي شوراي اتحاديه عرب و برخورد نادرست آن در رويارويي با مسائل منطقه و يافتن راههاي منطقي براي حل بحرانهاي جاري در جهان عرب است.
براي ريشه يابي اين اتهامات واهي و توهمات مضحك عليه جمهوري اسلامي ايران، توجه به چند نكته اساسي در تجزيه و تحليل دلايل صدور اين بيانيه مفيد به نظر ميرسد.
1- اتحاديه عرب، عليرغم ژستهاي ناسيوناليستي و پان عربيستي، بيش از آنكه يك نهاد سياسي همگرايانه و در جهت خدمت به همگرايي و اتحاد كشورهاي عربي و مقابله با تهديدات اصلي و اساسي عليه كشورهاي عربي باشد، يك سازمان كم تحرك، خام و ناكارآمد است كه تحت تأثير برخي شيوخ كشورهاي ثروتمند نفتي عرب اداره ميشود و از اينكه مقر سياستگذاري آن در رياض قرار دارد، ميتوان به ميزان بالاي تاثيرگذاري رژيم آل سعود بر تصميمات آن پي برد.
متأسفانه اين اتحاديه عليرغم حيات 68 ساله خود از كمترين خاصيت و تاثيرگذاري بر جهان عرب و مسائل منطقهاي برخوردار بوده و بيشتر به مسائل فرعي و حاشيهاي پرداخته كه بيانيه اخير وزراي كشور اين اتحاديه عليه ايران نيز مصداق بارز اين انحراف است.
آنقدر كه اتحاديه عرب، طي اين سالها مشغول وقتگذراني بوده، اگر به مسائل اساسي و حياتي جهان اسلام و عرب ميپرداخت، قطعاً تاكنون وضعيت كشورهاي عرب به گونهاي ديگر بود و موضوع فلسطين و مسأله اعراب و اسرائيل تا اين اندازه دچار بغرنج نميشد. آيا فلسطينيهايي كه هر روز در مبارزه با رژيم صهيونيستي جان خود را از دست ميدهند و زنان و كودكاني كه در حملات وحشيانه صهيونيستها به خاك و خون كشيده ميشوند، عرب نيستند كه سالهاي متمادي مورد بيمهري و بيتفاوتي اتحاديه عرب قرار گرفته و حتي قابليت اين را ندارند كه در حد يك قطعنامه و بيانيه بيخاصيت از آنها حمايت بعمل آيد؟!
2- اين اتحاديه مفلوك و فرتوت اكنون دچار توهمي "به نام ايران هراسي" شده كه توسط آمريكا و رژيم صهيونيستي براي منحرف كردن اذهان اعراب القاء ميشود تا بدانجا كه متأسفانه از نوع برخوردهاي رژيمهاي عرب هم بر ميآيد، بسياري از آنان در شناخت دوست و دشمن و منافع ملي خود دچار اشتباه شدهاند. بدين ترتيب كاملاً قابل درك است كه چرا اجلاسيههاي شوراي همكاري خليج فارس و اتحاديه عرب در اين سالها با بيانيههايي خاتمه مييابند كه به جاي آنكه باعث ايجاد كوچكترين نگراني براي دشمنان جهان اسلام باشند، مايه نشاط و انبساط خاطر آنها ميشوند.
3 - صدور بيانيه ضدايراني اتحاديه عرب آنهم در آستانه سفر اوباما به منطقه، حرفهاي زيادي براي گفتن دارد. شايد بهترين تعبير براي اين اقدام، خوشرقصي مرتجعين عرب براي شيطان بزرگ در راستاي سياست "ايران ستيزي" آمريكا و رژيم صهيونيستي باشد. اين بيانيه دقيقاً همسويي با اين سياست و در راستاي جاده صاف كني اين سفر صادر ميشود و تشنج آفريني عليه ايران را دنبال ميكند. اين قبيل اقدامات كه پيش از اين نيز نظاير آن را توسط اتحاديه عرب شاهد بودهايم، نه نشاني از منافع اعراب را در خود دارد و نه به منظور حفظ و صيانت از امنيت و آرامش واقعي منطقه صورت ميپذيرد بلكه صرفاً در جهت منافع نامشروع رژيم صهيونيستي است كه سران برخي كشورهاي عرب در مسابقه سازش با اين رژيم، گوي سبقت را از ديگران ربودهاند.
4 - اتحاديه عرب اگر به واقع به همان ادعاي عربيت خود و حمايت از كشورهاي عربي و منافع جهان عرب پايبند ميبود، قطعاً در قبال موضوع سوريه اينچنين با دشمنان اسلام و جهان عرب همنوا نميشد و از ويراني سوريه و كشتار مردم اين كشور، حمايت نميكرد. اگر آمريكا و رژيم صهيونيستي قصد ويران كردن سوريه را داشتند، قطعاً بهتر از حالتي كه اكنون رژيمهاي عرب در اين جهت گام بر ميدارند نميتوانستند كاري انجام دهند. اتحاديه عرب اگر از كوچكترين حدي از فهم و درك سياسي برخوردار بود، اينگونه با مسائل سوريه برخورد نميكرد و درصدد پيدا كردن راههاي منطقي براي حل بحرانهاي جاري در جهان عرب برمي آيد.
برخورد خصمانه و دشمن شاد كن اتحاديه عرب با بحران سوريه و در كنار آن، رفتار بيتفاوت در قبال جنايتهاي رژيم صهيونيستي با ملت مظلوم فلسطين، بيانگر عمق وابستگي اين اتحاديه به دشمنان اسلام است و همين وابستگي موجب سردرگمي اين نهاد طايفهاي در برخورد با واقعيتهاي جاري و مسائل مبرم منطقهاي شده است.
5 - پس از فروپاشي رژيم مبارك در مصر كه حكم جلو برنده و لوكوموتيو اين اتحاديه را داشت، اكنون آل سعود كه روياي رهبري جهان عرب را در سر ميپروراند، اين نقش را ايفا ميكند و هدايت اين اتحاديه را برعهده گرفته است. طبعاً از رژيمي كه خود صادر كننده تروريسم به كشورهاي جهان بوده و هست و هم اكنون نيز بحرين را تحت اشغال خود دارد و يمن را به مثابه حياط خلوت خود ميداند، اين قبيل اتهام زنيها عليه جمهوري اسلامي ايران، چندان دور از انتظار نيست.
به واقع اگر جمهوري اسلامي ايران قصد دخالت در بحرين و ديگر شيخ نشينها را داشت و درصدد برخورد با شيوخ ضعيف و بيپشتوانه مردمي حاكم بر آنها را ميداشت، قطعاً اوضاع به شكل ديگري رقم ميخورد و شايد بسياري از دهانهاي گشادي كه امروز به ناحق باز هستند و به عنوان بوقهاي استكبار در منطقه عمل ميكنند، امكان اين ياوه گوئيها را نمييافتند.
«تعمیق نگرش نسبت به ریشههای نقدینگی»عنوان مقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد نوشته دکتر پویا جبل عاملی که درپایان می خوانید:
سخن بسیار رفته است در نقد نقدینگی. گفتهایم و گفتهاند از استقلال بانک مرکزی تا انضباط مالی دولت برای بر طرف کردن کسری بودجه و فشار بر استقراض از بانک مرکزی.
اینها همگی ریشههای نقدینگی است و باید آن را به سامان کرد؛ اما پرسش آن است كه چرا با وجودی که همگان بعد از سالها بحث در مورد این مسائل، آگاهی به این موضوعات دارند، لیک نمیتوان رشد نقدینگی را کاهش داد و سیاست پولی انقباضی را در دستور کار قرار داد؟ چرا وقتی میدانیم که نقدینگی جز تورم برای اقتصاد ما ارمغانی ندارد، نمیتوان آن را کنترل کرد؟ مشکل کجاست که راهحل را میدانیم اما نمیتوانیم آن را اجرا کنیم؟
پرسش مطرح شده بالا به این معناست که کارشناسان ما توانستهاند این دید را به سیاستگذاران بدهند که مشکل چیست و راهحل کدام است و این به معنی آن است که مشکل تورم و نقدینگی عدم آگاهی نیست. آگاهی وجود دارد، لیک نمیتوان به آگاهی جامه عمل پوشاند. چرا؟ شاید اگر به این پرسش به نظر ساده پاسخ دهیم، تصویر بهتری را از یکی از بزرگترین مشکلات اقتصاد ایران داشته باشیم. شاید اولین گمان در این مورد آن باشد که دولت مجبور به انجام افعالی است که نمیتواند از زیر آنها شانه خالی کند.
میداند مشکل کسری بودجه است، اما نمیتواند بودجه نهادهای مختلف را به میزان کافی کم کند. میداند درآمدهای آتی وی با وجود فشارهای بینالمللی افت خواهد داشت، اما نمیتواند هزینههای جاری خود را به آن میزان کاهش دهد. نتیجه آن میشود که میبایست با استقراض از بانک مرکزی هزینهها را تامین کند.
در حالی که پیش از این بدهی بانکها عامل نخست افزایش پایه پولی بود، حال بدهی دولت و دادن خط اعتباری برای هزینههای جاری دولت نیز عامل دیگری شده است برای افزون شدن نقدینگی. تا دیروز دولت نیازمند آن نبود که برای پرداخت حقوق و دستمزد کارمندان خود دست به دامان بانک مرکزی شود، ولی اکنون آرام آرام در حال حرکت به آن سو هستیم.
در این میان، دولت برای جبران کاستیها در قلمروهای دیگر، میخواهد با پول نقد مشکلات را برطرف کند. آن چنان که عیدانه تا به حال با تعهد دولت به بانک مرکزی اجرایی شد و در حساب ایرانیان قرار گرفت. این بی تردید خیری جز تورم آتی نخواهد داشت و این نیست که فکر شود با عیدانه مشکلی حل میشود که بر بی ثباتی اقتصاد کلان میافزاید. بنابراین اگرچه بخشی از مسائل مالی بخش عمومی در دست مجریانی است که در قدرت هستند، اما بخشی دیگر به گونهاي است که نهاد دولت به طور ذاتی قادر نیست که انضباط مالی را در آن رعایت کند.
نهادسازی و سازمانسازی مفرط که در بسیاری از اوقات کارهای موازی انجام میدهند و با منطق اقتصادی، به هر طریق در پی کسب بودجه ای بیشتر از دولت هستند، یکی از ریشههای اصلی کسری بودجه و در نهایت رشد نقدینگی و تورم است. کار در این چارچوب دولت را مجبور میکند که خواهی نخواهی به سوی کسری بودجه رود، زیرا راه دیگری وجود ندارد. با این وجود، میتوان با برنامهریزی و به سمت یک دولت کارآ حرکت کرد و روند نهادسازی را معکوس کرد.
به عبارت دیگر انضباط مالی در بلند مدت دست یافتنی است، به شرطی که دولت بتواند به نهادهای مختلف نشان دهد که برای همه سودمندتر آن است که به سوی کوچکسازی و کارآیی حرکت کنیم. شاید این جا باز بحث شود که توانایی چنین امری بهدست نخواهد آمد. باید گفت که ما هر چه یک مساله را تعمیق دهیم، بهتر میتوانیم به راههای عملی دست یابیم. یک زمان ممکن است بگوییم مشکل تورم، نقدینگی است و باید آن را کاهش دهیم که گزاره صحیحی است، اما این تنها سطح اول مشکل است.
بار دیگر میپرسیم چرا رشد نقدینگی بالا است و پاسخ میدهیم چون به بانک مرکزی قدرت کافی داده نشده و از دولت مستقل نیست و این هم سطح دیگری است. زمانی دیگر میپرسیم که وقتی میدانیم مشکل کجاست و راهحلها را میدانیم چرا نمیتوانیم، راهحلها را اجرا کنیم. به نظر نگارنده، باید بیش از این بر روی این سوال که شاید ریشهایترین دید را به مساله تورم و نقدینگی دارد، متمرکز شویم و راهحل، آن است که ذکرش رفت.
حال ممکن است که برخی یک گام بیشتر بردارند که چه چیز میتواند به دولت توانایی آن را بدهد که به کوچکسازی خود و بهینه عمل کردنش کمک کند. به عبارت دیگر، تفکر در هر یک از این سطوح میتواند به حل مشکل کمک کند، اما به نظر میرسد که ادبیات این موضوع در لایههای زیرین آن، گسترده نباشد و باید محققان بیش از این بر روی آن کار کنند. چه بسا استراتژیهای عملی بیشتری در پی آن بهدست آید.