اینکه چرا فوتبال نتوانسته با وجود سرمایه گذاری فراوان، به ورزش اصلی در ایالات متحده تبدیل شود، موضوعی است که مورد توجه بسیاری از کارشناسان بوده است.


به گزارش  گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ، برخلاف سرمایه گذاری گسترده ای که در رده جوانان و میان هواداران ورزش شده است، همچنان فوتبال اقبال چندانی میان مردم ایالات متحده امریکا ندارد. این را نیز در نظر بگیرید که فوتبال زنان این کشور سال هاست که به موفقیت های بین المللی قابل توجهی دست پیدا می کند و این نیز در تغییر وضعیت تاثیری نداشته است. بررسی توجهات به ورزش هایی مانند بسکتبال و فوتبال امریکایی، نشان می دهد تلاش های با توفیقی جدی همراه نبوده و همچنان ورزش های دیگری در راس توجه قرار دارند.
اما چرا امریکایی ها فوتبال را دوست ندارند؟ به نظر می رسد بایستی برای رسیدن به پاسخی برای این پرسش، به گزاره های جدی و البته متفاوتی توجه داشت. در حقیقت، ناکامی این رشته ورزشی در این کشور را بایستی در دلایل متعددی بررسی کرد که در اینجا موردی مهم تر را عنوان می کنم که ریشه در مبحثی جامعه شناختی نیز دارد.

* وقتی جایی برای فوتبال نمانده است
واقعیتی درباره ورزش امریکا وجود دارد و آن هم پر بودن ظرفیت ورزش ها و بی توجهی به فوتبال است. بیس بال، فوتبال امریکایی، بسکتبال و در مرتبه ای پایین تر هاکی، آنقدر گردش مالی و ذهنی جامعه را به خود اختصاص داده اند که جایی برای فوتبال نمانده است. مایکل مندلباوم، نویسنده کتاب معنای ورزش، در یادداشتی در آبزرور عنوان می دارد: "فضای روانشناسی، اقتصادی و فرهنگی  برای ورزش در هر جامعه ای محدود است و فقط چند رشته اصلی می تواند آن را پر کند. سایرین، بیرون مانده و اهمیت کمتری پیدا می کنند."
این فرضیه در سال های اخیر مورد توجه بسیاری دیگر از کارشناسان نیز قرار گرفته است. آندری مارکویتز، تحلیلگر مشهور بوستون گلوب، در این باره می گوید: "ایالات متحده فضای واقعی ورزش خود را با سه رشته پر کرده است. به همین دلیل، شانس چندانی برای فوتبال باقی نمانده و در راستای فرهنگ ورزشی این کشور به شمار نمی آید."
البته، بنده با این نظریه از نظری مخالفم چرا که فضای اقتصادی یک واقعیت پویا است. اگر فوتبال دارای جذابیت برای هوادارن ورزش در امریکا بود، آنها می توانستند این رشته را جایگزین دیگری کنند؛ اما چنین اتفاقی روی نداده است. جمله بسیاری معروفی میان فعالان بلاگی است: "فوتبال خسته کننده است." این چیزی است که مورد توجه قرار نگرفته و می تواند در رسیدن به پاسخی جامع درباره پرسش اصلی، راهگشا باشد.

* یک نمونه ساده میان فوتبال و بیس بال
در دور اول دیدارهای جام جهانی، پنج دیدار با تساوی بدون گل به اتمام رسید. در واقع، پنج دیدار برنده ای نداشت. در بازی دو تیم مشهور فوتبال جهان (آرژانتین و هلند) جمعا شش شوت به سمت دروازه ها شلیک شد که فقط سه تای آن در چهارچوب بود؛ یعنی یک شوت در هر 15 دقیقه!
در کنار این موضوع، سه بازی دیگر با تساوی یک بر یک به پایان رسید و شش بازی نیز پیروزی با یک گل داشت. در چهل دیدار برگزار شده، 25 تیم نتوانستند حتی یک بار به پیروزی برسند. این یعنی 62 در صد بازی های دور مقدماتی جام جهانی!
در دیدارهای امروز بیس بال لیگ امریکا، چهارده مسابقه برگزار شد که فقط در دو رقابت، تیم ها بدون امتیاز لازم بودند؛ یعنی 13 درصد. می دانید که بسی بال رشته ای سخت امتیاز است و در زمره ورزش های جذاب جهان به هم شمار نمی رود.
به نظر من، کمبود امتیاز آوری و گل در فوتبال، موضوعی اساسی و در زمره مشکلات اصلی آن است. البته، شاید برای برخی این مدل خسته کننده نباشد؛ اما این رشته نمی تواند آمریکایی ها را راضی کند. آنها هیجان و اتفاقات بیشتری را می طلبند. واقعیت جامعه ایالت متحده شکل دیگری از ورزش را می طلبد.

* چرا امریکایی ها فوتبال را دوست ندارند؟
آیا روزی خواهد رسید که امریکایی ها به فوتبال توجه نشان دهند؟ جواب من ندانستن است؛ اما باید مواردی را در نظر گرفت که موجب شده تا این ارتباط تا به امروز برقرار نشود. ما ملتی رو به جلو، سازنده و افزون خواه هستیم که کشوری دینامیک و پویا را ایجاد کرده ایم. به همین دلیل، در حال ارتقا، بزرگتر شدن، ثروتمندتر شدن و قوی تر شدنیم و به این اهداف می اندیشیم. در ذهنیت ما، رسیدن به هدف با تولید صفر (کنایه به تساوی در فوتبال) ماهیتی خارجی ندارد.
در نتیجه همین اندیشه و روحیه اجتماعی، جامعه امریکا تیمی را دوست دارد که امتیاز آور و رو به جلو باشد. آمتیازآوری و پیروزی، در زمره ویژگی های همه ابعاد حیاتی جامعه این کشور است. می توان اذعان داشت که این خصلت، راه و روش امریکایی ها در تمام دوران بوده است.
شاید فوتبال همه گیرترین ورزش در جهان باشد و بسیاری به این اذعان داشته باشند؛ اما نه برای امریکایی ها با چنان خصلت هایی که عنوان شد. شاید بتوان اذعان داشت که اگر روزی فوتبال در ایالات متحده ترویج شد، همان روزی است که روح امریکایی دچار تغییر و تقلیل شده است.

* استیو وارشاوسکی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.