به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، پایگاه خبری القوة الثالثة در مقالهای با عنوان «کشورهای عرب خلیج
فارس بیتردید با گردبادهای تغییر مواجه خواهند شد» بهقلم «محمد القنبیط»
تأکید میکند که تغییر رژیمها در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس امری اجتناب
ناپذیر است.
محمد القنبیط در این ارتباط مینویسد: برای تغییر هر نظام حکومتی در جهان
دو شرط اساسی مورد نیاز است، یکی شرط ضروری و دیگری شرط کافی و این دو شرط
در علومی چون ریاضی امری بسیار معروف و متداول است.
در این ارتباط این عضو سابق مجلس شورای عربستان 36 شرط ضروری را برای
تضعیف و تزلزل پایههای حاکمیت و اقتدار یک دولت و از بین رفتن ثبات و
استقرار در آن ذکر میکند که بسیاری از آنها بر نظام حاکم بر کشور عربستان
سعودی منطبق است.
در حالیکه القنبیط تأکید میکند که چنین شرایطی در کشورهای عربی حوزه
خلیج فارس نیز قابل مشاهده است و این زمینه را برای فروپاشی نظام حاکم بر
این کشورها چه براثر آنچه بهار عربی خوانده میشود یا هر عامل و دلیل دیگری
فراهم میکند.
القنبیط در ادامه یادآور میشود، اگر تاکنون مشاهده میشود که حکومتهای
عربی حوزه خلیج فارس و از جمله حکومت سعودی همچنان به حاکمیت خود بر کشور
ادامه میدهند، اقدام آنها به درمان برخی مشکلات و عوامل براندازی نظام
حاکم است که وی از آنها تحت عنوان «اداره بحرانها» یاد میکند، مانند
افزایش اندک دستمزدها یا ایجاد برخی فرصتهای شغلی یا اعطای برخی کمکهای
دولتی و حکومتی یا اجرای برخی طرحهای عمرانی که بهصورت موقت میتواند،
زمان فروپاشی نظام را در این کشورها به تأخیر بیندازد.
با این حال القنبیط یادآور میشود که آثار بهجای مانده از این اقدامات
هیچگاه ثابت و ثمربخش نیست، بلکه با گذشت مدت زمانی اندک از ارائه و اجرای
آنها نهتنها مشکلات را حل نخواهد کرد بلکه بر آنها بیش از پیش خواهد
افزود.
بهاعتقاد این عضو سابق مجلس شورای عربستان سعودی تمام این اقدامات را
باید چون داروهای موقت آرامبخش توصیف کرد که به درمان اساسی مشکلات و
چالشهای حاکم بر کشور نمیپردازند و بههمین دلیل است که مشاهده میشود
اندکی بعد همین چالشها با شدت و دامنه گستردهتر بار دیگر خود را مطرح
میکنند.
بههمین دلیل القنبیط درباره اینکه کشورها بتوانند با گردبادهای تغییر که آنها را درخواهد نوردید مقابله کنند، اظهار تردید میکند.
وی مهمترین عواملی را که زمینه این تغییر و تحولات را فراهم میکنند، در موارد زیر ملاحظه میکند:
- افزایش میانگین بیکاری
- جمعیت جوان کشور
- نبود و یا از بین رفتن طبقه متوسط در جامعه
- گسترش فساد در بخشهای دولتی و فساد طبقه حاکم
- دستاندازی به اموال عمومی و هدر دادن اموال عمومی
- عدم اجرا و حاکمیت قانون بر کشور
- احتکار و قبضه قدرت در دست طبقه و گروهی خاص و جلوگیری از مشارکت مردم در تصمیمگیریها
- قرار گرفتن اکثر قدرت جامعه در دست یک گروه کوچک
- گسترش دامنههای فقر و بحران مسکن و اوضاع بد معیشتی بهدلیل افزایش تورم و پایین آمدن درآمدها
- افزایش شمار بازداشتها و زندانیان سیاسی و آزادی بیان و تأخیر در محاکمه این افراد برای سالهای طولانی
- گسترش دامنه اعتراضها و جرأت یافتن شهروندان جهت بیان خواستهها و
مطالبات خویش که خود را بهصورت برگزاری راهپیماییهای اعتراضآمیز نمایان
میسازد، نمونه اینگونه اعتراضهای مردمی را در دو کشور بحرین و عربستان
سعودی میتوان مشاهده کرد
- افول اقتدار حکومتها و دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی آنها
- تشدید اختلافات طبقاتی و قبیلهای و طایفهای
- افزایش جرم و بزه در تمام انواع آن و پر شدن زندانها از وجود افراد بزهکار و جنایتکار
- گسترش پدیده مصرف و قاچاق مواد مخدر، بر اساس آمارهای بهدست آمده 28
درصد قرصهای کبتاجون (نوعی مواد مخدر) جهان در عربستان کشف و ضبط شدهاند
- ضعف یا نبود همکاری بین بخشها و دستگاههای مختلف حکومتی
- کاهش چشمگیر ارائه خدمات عمومی از قبیل خدمات بهداشتی و پزشکی و آموزشی و
غیره که حکومتها ملزم به ارائه آنها به شهروندان خود هستند
- کاهش امنیت اجتماعی و خصوصی افراد
- تنگتر شدن حلقه آزادی بیان و پیگرد فعالان سیاسی و اجتماعی
- ضعف دستگاههای قضایی و عدماستقلال آنها
- افزایش شمار چالشها و مشکلات اجتماعی مانند: جرایم خانوادگی و طلاق و سست شدن بنیان خانواده
- درمان مشکلات و چالشهای سیاسی کنونی با راهبردها و راهکارهای ناکارآمد گذشته
با اینکه برخی عوامل و دلایل این شروط ضروری در کشورهایی که شاهد بهار
عربی بودهاند، فراهم نبوده بااینحال ثبات سیاسی یا بهعبارت درستتر حزب
حاکم در این کشورها در معرض تغییر و تحول قرار گرفت، چون شروط لازم برای
تغییر ریشهای را داشت و نمونه این امر را میتوان در مصر و تونس مشاهده
کرد. اما شرط کافی برای تغییرات سیاسی چیست؟
شرط کافی
شرط کافی برای ایجاد خلل در ثبات سیاسی یک نظام حاکم «از بین رفتن یا
متزلزل شدن اعتماد بین حکومت و مردم است» و بیتردید تغییر یا دگرگونی
سیاسی یک نظام یا حکومت یا حزب حاکم با تحقق این شرط ایجاد خواهد شد.
بههمین دلیل در تغییر سیاسی وجود این عامل بهتنهایی کفایت میکند ونمونه
این امر را میتوان در رژیم دیکتاتوری «زینالعابدین بن علی» در تونس و
«حسنی مبارک» در مصر و «معمر قذافی» در لیبی و «علی عبدالله صالح» در یمن
ملاحظه کرد.
پیشگیری قبل از درمان
در این تردید نیست که کشورهای عربی حوزه جنوبی خلیج فارس نیز از تغییر و
تحولات منطقهای موسوم به بهار عربی با درجاتی متفاوت تأثیر پذیرفتهاند،
همانگونه که تعامل نظامهای حاکم در این منطقه با این تأثیرات نیز متفاوت
بوده است، بهعنوان مثال برخی از این کشورها با درمانهای موقت سیاست
«اداره بحرانها» را پیش گرفتند و در این راستا اقدام به فراهم کردن
فرصتهای شغلی، افزایش حقوق شهروندان، کمکهای مالی به کارمندان، اجرای
طرحهای ساخت مسکن و غیره کردند. در حالیکه توجه نداشتند، تمام این
راهکارها، راهکارهایی موقت است که اثر خود را خیلی زود از دست خواهند داد.
بهاینترتیب مشکلات و چالشهای اساسی از جمله رابطه حکومت یا نظام با
مردم همچنان در این کشورها به حالت سابق خویش باقی ماند تا راه همچنان پیش
روی وقوع تغییر و تحولات ریشهای در این کشورها از جمله عربستان باز باشد.
در حالیکه در تمام طول این مدت این نظامها و حکومتها توجه نداشتند که
خواستهها و مطالبات مردمی، خواستهها و مطالبات سیاسی خطرناک نیست. حداقل
در وهله اول چنین نشان میدادند.
در چنین شرایطی این سؤال مطرح میشود که آیا نظامهای عربی حاکم در خلیج
فارس از جمله در عربستان میتوانند از وزیدن نسیم بهار عربی در دیگر کشورها
درس عبرت بگیرند یا اینکه همچنان به خطاهای گذشته ادامه خواهند داد که
مهمترین آنها رابطه ناسالم و تعریف نشده بین حکومت یا نظام حاکم و مردم
است.