امام خميني (ره) در پيامي به اعتصاب کنندگان اعم از دانشگاهيان، کارگران ، کارمندان ، کسبه و کشاورزان ضمن تقدير و تشکر از تجار و کسبه خواستند از گرانفروشي اجتناب کنند. متن پیام به شرح زیر بود.
بسم اللّه الرحمن الرحیم
اینک که به خواست خداوند متعال و همت و پیوستگی ملت شجاع و قهرمان ایران انقلاب اسلامی موفقیتهای چشمگیری به دست آورد، لازم دانستم از کلیۀ اعتصابیون محترم از روحانی، دانشگاهی، فرهنگی، کارگر، کارمندان بخشهای مختلف دولتی و خصوصی، دهقانان، مطبوعات، تجار و اصناف بازار تهران و شهرستانها و عموم بازرگانان، پیشهوران و صاحبان مشاغل ـ ایّدهماللّه تعالی ـ تشکر کنم.
زحمات فراوان و مشکلات زیادی که در طول این مدت تحمل کردید، مورد قدردانی اینجانب است. اعتصابات طولانی و سراسری و همبستگی بینظیر شما به دنیا ثابت نمود که حاضر نیستید زیر بار دیکتاتوری و ستم بروید و حاضر نیستید اجانب در کشور شما دخالت نمایند، و برای رسیدن به آرمانهای اسلامی از هیچ گونه فداکاری مضایقه ندارید.
اکنون که به یاری خداوند آمادۀ شروع به کار و شکستن اعتصابات هستید، باید به تذکرات ذیل توجه نمایید:
۱ـ تجار و کسبه و تولید کنندگان باید از اجحاف و گرانفروشی و هر نوع سوء استفاده از شرایط موجود خودداری نمایند و سعی کنند قیمتها کاملاً عادلانه و بر وفق موازین شرعی باشد؛
۲ـ
لازم است مساوات و برابری اسلامی را کاملاً در نظر گرفته نسبت به طلبهایی
که به صورت چک و یا سفته و یا هر نوع دیگر دارند، مراعات لازم را بنمایند و
به بدهکاران
مهلت کافی بدهند؛ و از فشار آوردن به کسبهای
که به خاطر اعتصابات طولانی متضرر شدهاند خودداری کنند، و به آنان مهلت
داده شود که بتوانند به طوری که فشار بر آنها وارد نشود بدهکاریهای خود را
بدهند. من از تجار و بازرگانان انتظار دارم این امر انسانی و اسلامی را
توجه نموده و عمل نمایند.
روحاللّه الموسوی الخمینی(۱)
۲۸/۱۱/۱۳۵۷
ماجرای قفل سازی که امام زمان (عج) به ملاقات او رفت
دنبال
امام زمانش می گشت . گفتند : امام زمان را در مغازه ی این قفل ساز می
توانی پیدا کنی . هر کجا بود خودش را به مغازه ی قفل ساز رساند . دید سیدی
نورانی روی صندلی مغازه ی قفل ساز نشسته است و قفل ساز در کنار این سید
مشغول تعمیر قفل است.
پیر زنی وارد مغازه شد ؛ آقا این قفل را ۳ شاهی می خرید ؟
قفل ساز گفت : خواهرم! قفل شما ، هشت شاهی ارزش دارد و اگر کلید هم می داشت ۱۰ شاهی ارزش داشت
پیرزن
گفت : حاضرم همان ۳ شاهی بفروشم ، از اول بازار تا اینجا هیچ کدام از
مغازه ها حتی حاضر نشدند به قیمت ۳ شاهی این قفل را از من بخرند .
خواهرم تو مسلمانی و من هم مسلمان. چرا مال مسلمان را ارزان بخرم من نمیخواهم تو ضرر کنی.
این
قفل هشت شاهی ارزش دارد و من اگر بخواهم در معامله سودی ببرم آن را به
قیمت هفت شاهی میخرم چون در این معامله بیشتر از یک شاهی سود بردن
بیانصافی است.
سید نگاهش را برگرداند و گفت : نیازی نیست شما به دنبال ما بگردید ، مثل این قفل ساز باشید تا خود به زیارت شما بیاییم. (۲)
پی نوشت:
۱-صحبفه امام ، جلد ۶، صفحه ۱۶۹
۲- برگرفته از: محمدرضا باقی اصفهانی، عنایات حضرت مهدی(ع) به علما و طلاب، ص۲۰۴-۲۰۲