به گزارش گروه
وبگردي باشگاه خبرنگاران، در هفتهای که گذشت دولت آمریکا در ادامه اعمال تحریمهای یکجانبه علیه ایران جلوی پخش برنامههای شبکه پرستیوی در آمریکای شمالی را گرفت. اتفاقی که پیش از این بر اثر افشاگری این شبکه جهانی درباره تظاهرات مردم انگلیس در بریتانیا هم افتاده بود و نشان میداد دولت بریتانیا چقدر زود از مواضع روشنگرانه یک تلویزیون مستقل آن هم به زبان خودشان عصبانی میشود. برخورد دیروز بریتانیا و امروز ایالات متحده با پرستیوی نشان از دروغ بودن ادعای غرب مبنی بر رسانههای آزاد و حق سخن گفتن برای همه دارد و حال باید دید که چه روشنگریهایی از سوی این شبکه انگلیسیزبان در ماههای اخیر باعث شده ایالات متحده که به جنگل رسانهها معروف است، مجبور به ساکت کردن صدای یک رسانه مستقل شود؟
البته با سیاست سرکوب و تحریم فعلی کاخسفید و متحدانش نظیر انگلیس و اسرائیل این اتفاق دیر یا زود رخ میداد اما باید دید دقیقاً چه برنامهای صبر آنها را لبریز کرده است.
اخیراً یک فیلم مستند با حضور مشاور سابق امنیت ملی ایالات متحده در حوزه مسائل خاورمیانه، خانم «گوینث تاد» از پرستیوی پخش شد. او که در هر 2 دوره ریاست جمهوری کلینتون و بوش پسر این مسوولیت را برعهده داشته است در مستند مزبور از برنامههای جاسوسی پیچیده از جمله طرح ترور و سوءقصد علیه مقامات دولتی و ارتش آمریکا برای اتهام زدن به ایران و به راهانداختن جنگ در خاورمیانه پرده برداشت. تاد نه تنها برای حرفهایش سند داشت بلکه ادعا کرد یک دوجین از مقامات سطح بالای امنیتی در «افبیآی»، پنتاگون و سازمان جاسوسی مرکزی (سیا) که تاکنون سکوتپیشه کرده بودند، حاضرند داستانهایی وحشتناک از طرح مزبور را برملا كنند. تنها چند هفته پیش بود که «جفاستین» روزنامهنگار واشنگتنپست سعی کرد داستان مزبور را در رسانههای ایالات متحده پخش کند. مقاله قدرتمند آقای استین، تاکیدی بود بر افشاگریهای خانم تاد که البته به شکلی عجیب در سکوت کامل رسانههای آمریکایی جلوه کرد و به احتمال زیاد پرستیوی به همین خاطر مورد خشم سران کاخ سفید قرار گرفت.
همه آنچه در مستند پرستیوی آمده بود کمابیش در مقاله واشنگتنپست هم منعکس بود اما از آنجا که «طرح خرابکاری به نام ایران» در این شبکه توسط یک مقام رسمی اطلاعاتی سابق مستقیماً توضیح داده شده بود و در ضمن بستن سیگنالهای یک شبکه خارجی برای کاخ سفید هزینهای نداشت، این پرستیوی بود که قربانی افشاگری مزبور شد. یک افشاگری بزرگ كه به گفته خانم تاد، تنها در حد یک ادعا نیست بلکه از پشتوانه تحقیقاتی و اطلاعاتی کاملاً روشنی برخوردار است. آنچنان که «واترگیت» پیش این طرح جاسوسی، یک جوک محسوب میشود. در واقع با افشای این ماجرا، مشخص میشود که «توهم تئوری توطئه» که رسانههای غربی، مقامات و رسانههای حکومتهای مستقل مثل ایران را مبتلا به آن میدانند، در واقع یک روشنبینی است از میزان ابتلای دستگاههای امنیتی و سیاست خارجی ایالات متحده به اصل «تئوری توطئه». مستند پرستیوی ثابت کرد که حتی ظن ساختگیبودن حادثه 11 سپتامبر توسط سیا و موساد که هماکنون به عنوان یک فرضیه بدبینانه مطرح است، تا چه اندازه ریشه در حقیقت دارد.
نعل واروی ضداسرائیلی اوباما اما دلیل دوم عصبانیت مقامات کاخ سفید از روشنگریهای پرستیوی، باز هم به اتفاقات جاری در ایالات متحده مربوط است تا بدانجا که این شبکه توانست بر روند رای اعتماد سنای آمریکا به چاک هگل، نامزد وزارت دفاع (و جاسوسی) آمریکا تاثیر بگذارد. درست در هنگام دفاع هگل در سنا بود که شبکه پرستیوی فاش کرد که قهرمان ساختگی جنگ ویتنام، در حقیقت نخستین سرباز واقعاً به جنگ رفته است که در راس عالیترین کرسی نظامی آمریکا قرار میگیرد. طبق این گزارش بوق و کرنای لابی اسرائیلی علیه هگل و انتساب 100 جمله محتاطانه مثلاً ضداسرائیلی به او، تنها بخشی از یک بازی رسانهای بوده است که در پشت پرده آن جریانی از پول به راه افتاده بود. طبق این بازی اوباما میخواست وانمود کند که یک وزیر دفاع ضداسرائیلی را به کاخ سفید آورده در حالی که هگل در همان «جلسه» دفاع در سنا، رسماً وجود یک لابی اسرائیلی را از بیخ و بن منکر شد. همچنین مردم آمریکا در جریان دنبال کردن پرسشهای ظاهراً خشمگینانه سناتورهای طرفدار اسرائیل از هگل، دچار یک تناقض بزرگ میشوند که چگونه فردی مثل «بیل ماهر» که تا سال گذشته سخنگوی لابی اسرائیلی بوده حالا درباره تندروی اسرائیلیها داد سخن میدهد. در واقع آن روز در سنا نمایندگان به 2 بخش تقسیم شدند، آنهایی که پول گرفته بودند تا به نفع هگل شهادت دهند و آنهایی که پول گرفته بودند تا نقش مقابل همتایانشان را در این دعوای ساختگی بازی کنند. اما در حالی که هگل و جمهوریخواهان درگیر جنگی زرگری بودند، تنها پرستیوی بود که از پشت پرده این بازی رسانهای پرده برداشت. نخستین هدف اوباما از این بازی انتخاب یک سرباز واقعی در راس ارتش بود تا اعتماد ارتشیها را به خود جلب کند و کنترل آن را به دست گیرد. اما هدف پنهانتر او، گرفتن ژست صلحطلبی برای مردم آمریکا و جهان بود چرا که در مقطع فعلی و بر اثر اعلام خطر اسرائیل نسبت به ایران، تصور افکار عمومی بر این است که انتخاب یک وزیر دفاع ظاهرا ضداسرائیلی یعنی حرکت به سمت صلح در خاورمیانه و این تصور اشتباه میتواند پوششی برای سیاستهای جنگطلبانه کاخ سفید و اسرائیل در پس پرده باشد.
انتهاي پيام/