به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، وبلاگ
تریبون در جدیدترین نوشته خود آورده است:
دیشب توفیق داشتم در آیین اختتامیه اولین کنگره شعر آیینی شفق شرکت کنم؛ کنگره شعر آیینی کشور به نام "شفق" نامگذاری شده که ادای احترامی به پدر شعر آیینی معاصر مرحوم آیت الله بهجتی، امام جمعه آسمانی شهرمان باشد.
این کنگره با استقبال خوبی همراه بود. بسیاری از طلاب اردکانی مقیم قم و فرزندان آن مرحوم و چند نفری از ارادتمندان ایشان از شهرستان هم شرکت کرده بودند.
در برنامه پایانی کنگره شبه مستندی از ایشان پخش شد. خالی بودن دست سازندگان از قطعات مناسب فیلم یا عجله و شتاب در تنظیم و تحویل کار، مستند ضعیفی به تصویر کشیده بود که در شأن این مرد بزرگ نبود؛ نه سخنی از مراجع و علمای بزرگ حوزه در این مستند بود و نه حتی قطعه فیلم مناسبی از حیات ایشان یا حتی جلسات شعری که در محضر مقام معظم رهبری بود. حتی جای خالی این جمله حضرت آقا درباره مرحوم شفق هم مشهود بود که آقا فرموده بود: خیلی با استعداد بود، منتهی شاعری ایشان، فضلش را تحت الشعاع قرار داده بود.
با اینکه چندان از عظمت شخصیت ایشان آگاهی نداشته و ندارم، اما حداقل آن چیزی که شخصاً در زمان حیات ایشان از بزرگان شنیده بودم (از جمله از زبان آیت الله العظمی نوری همدانی و آیت الله واعظ طبسی و آیت الله یزدی و آیت الله سید احمد خاتمی) و احترام ویژهای که از بزرگان نسبت به ایشان دیده بودم، با آنچه در این مستند دیدم، تفاوتی داشت که قابل بیان نیست!
بگذریم از کتابچه تجلیلی که سازندگان آن در حد فهم محدود خود و در دایره بسته گرایش خود، خواسته بودند تصویری از این ستاره عرفان و اخلاق و ادبیات بسازند! و چه تلاش بیثمری سامان داده بودند. (که ای کاش در میان حاضران پخش نمیشد).
و به سهم خودم، شرکت در این کنگره، بهانهای شد برای شنیدن برخی از اشعار آیینی شعرای جوان کشور. و این بهانه، دستاویزی شد برای ترکیدن بغضی که از بعضی حرفهای مردم (أعم از طلبه و غیر طلبه) در زمان حیات ایشان وجود داشت! ترکیدن بغضی که با نمنم باران قم درآمیخت.
و برای من هنوز حیرتی باقی است؛ حیرت از ایشان که در این زمین خاکی نبود، و حیرت افزونتر از کسانی که "بزرگی" ایشان را نمیشناختند، و با ناخن کشیدن در چهره این مرد عارف، میخواستند خود را بزرگ بنمایاند!
"بزرگان کوچکی" که برخی از آنها بعد از رحلت ایشان نیز، کینه خود را هر از چندی به کنایه یا تصریح عیان میکردند و احتمالاً در خلوتها هنوز هم همچنیناند! (و خدا کند که به خود رحم کنند و چنین نمانند!)
تجلیل با عظمت از ایشان در میان شعرای آیینی کشور، مخصوصاً سخنان آقای مجاهدی نشان داد که تلافی غربت ایشان در شهر، آوازه نیک در کشور بود. اما، به تصریح استاد مجاهدی، (لینک) حتی در بخش تحقیقات کنگره، کاری در خور مقام و جایگاه مرحوم شفق ارائه نشده بود! و باز هم بغضی بر بغضهای دیگر و اندوهی از این همه کمکاری ما!
قطعاً مرحوم شفق، بین از آنکه در میان مردم شهرم شناخته شده باشد، در میان علمای ربانی و بزرگان مذهبی و سیاسی کشور شناخته شده بود؛ و بیش از آنکه شاعر باشد، اسوه عرفان و معلم اخلاق و الگوی صبر و شکر و رضا بود!
اجر بانیان این اقدام، با اولیای الهی. روحش شاد است؛ افزون باد. نامش نیک است؛ مستدام باد.
حسن ختام این یادداشت غزل زیبای "حلقه شوریدگان" سروده مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای است که در سال 1377، به دوست دیرین خود مرحوم حضرت آیت الله بهجتی تقدیم نمودند:
بیا به خلوت پیر مغان سری بزنیم / نهان ز دیده اغیار ساغری بزنیم
مرا ز زهد ریائی نبود صرفه بیا / متاع عمر به سودای دیگری بزنیم
غبار محنت ایام را ز دل شوئیم / ز لطف دوست سر و جان به کوثری بزنیم
دلم زصحبت فرزانگان گرفت بیا / شبی به حلقه شوریدگان سری بزنیم
دمادم زکف محبوب جام می گیریم / به چشم دشمن بد خواه نشتری بزنیم
به بوسه ای زلبش آب زندگی نوشیم / مباد تا در خضر و سکندری بزنیم
زعقده ها ره آهی ز دل نماند مگر / چو ابر حرف دل از دیده تری بزنیم
ز آرزوی شهادت دلم گرفت بیا / به دشت خون قدم لاله پروری بزنیم
"امین" فسرد دلت از غم زمانه مگر / بر او شرارهای از عشق دلبری بزنیم.