وَإِذَا
أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُواْ
فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا
و
ما هر گاه اراده کنیم شهر و دیاری را هلاک گردانیم، متنعمان و ثروتمندان
آن شهر را فرمان دهیم که راه گناه و تبه کاری پیش گیرند و پس (به جرم این
اعمال) فرمان عذاب ما بر آنها مقرر خواهد شد و آن شهر و دیار را به کلی به
هلاکت خواهیم سپرد.
*از ظاهر آیه این معانی بر میآید که خداوند برای نابودی بندگانش نقشه می ریزد، اما داستان این است که خداوند در این آیه یکی از قوانین کلی عالم را بیان میکند و رابطه میان دو پدیده را اعلام میدارد.
*هر چه آنها را بیشتر بشناسیم و بهتر رعایت کنیم به سعادت نزدیکتریم. مولانا در تفسیر معنی «جف القلم» در مثنوی گوید:
کج روی «جف القلم» کج آیدت راستی آری سعادت زایدت
ظلم آری، مدبری: جف القلم عدل آری، برخوردی: جف القلم
معنی جف القلم کی این بود که جفاها با وفا یکسان شود
*این آیه و بسیاری آیات دیگر را در قرآن میتوان آیات «علامت شناسی» دانست. بدیم معنی که خداوند در این گونه آیهها نشانه های هلاکت و سقوط را بیان میدارد تا مردم به سوی آن نشانهها نروند و اگر آن نشانهها را دیدند هشیار شوند و چاره اندیشی کنند.
*اگر کسی را گویند غرور و تکبر کن تا خوار و خفیف شوی مقصود این است که خواری و خفت بلایی است که حتما به دنبال تکبر و رعونت خواهد آمد. آن تکبر نشانه و پیشرو سقوط سقوط است.
*در جامعه ای که مهمترین ارزشهای آن درهم و دینار و مقام و منصب باشد این نشانه بیماری مهلکی است که به زودی گریبان جامعه را خواهد گرفت.
*اگر معنویت در جامعه رو به کاهش رود خودخواهی و حرص و ... در آن افزایش خواهد یافت و ادبیات وهنر محصول چاره جوییِ طبیبان معنوی است.
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید