به گزارش خبرنگار
ويژهنامه محرم باشگاه خبرنگاران، شاید مهمتر از الفاظ، صنایع و قالبهای شعری یا آرمان شاعر باشد. آنچه که واقعاً موجب تفاوت بین شعرها میشود، همین موضوع شعر و نگاه شاعر به آن میباشد. معشوقها، محبوبها، مطلوبها، ستودهها، ایدهآلها و آرمانها در عموم سبکهای ادبی جهان، یا کاملاً زمینیاند و یا حداکثر ترکیبی از زمین و آسمان، مادیات و معنویت، جسم و روح، طبیعت و ماوراء طبیعت هستند.
اما گونهای از شعر وجود دارد که در آن، موضوع، ستایش نور است. حقیقتی ثابت، مجرد و یگانه. آنچه که در قاموس متأخرین با عنوان شعر و ادب آیینی از آن نام برده شده است. در ادب آیینی، شعر، نه مجال خاکبازی شاعر با الفاظ و صنایع، که فرصت افلاک نوردی او با بال عاشقی است، عاشقی به درگاه آسمانیترینها.
موضوع، منشأ و مبدأ این گونه ادبی از خدا آغاز میشود، آنجا که خود، مرثیه امام حسین(ع) را برای حضرت آدم(ع) میخواند و با امام حسین(ع) در کربلا در کنار پیکر حضرت ابوالفضلالعباس(ع) به اوج میرسد و با خواهر بینظیرش، حضرت زینب کبری(س) با دیدن سر بریده برادر بر نیزه ادامه میيابد و با حضرت بقیهالله اروحنا لتراب مقدمه الفدا بر قله فتح مینشیند و با سلام خدا به اهل بهشت (سلام قولا رب الرحیم) و سلام اهل بهشت بر حسین(ع) (و تحیتهم فیها سلام الی الابه) جاودانه میشود.
به جرأت میتوان گفت که شعر و ادب آیینی، برترین گونه ادبی در عالم است زیرا آسمانیترین، عاطفیترین، صمیمیترین، خالصانهترین و عزتمندترین شعر بوده است.
همچنین، شعر آیینی، شجاعانهترین گونه ادبی بوده و صرف سخن گفتن درباره امامان شیعه و نام بردن از آن بزرگواران، جرأت میخواسته زیرا امامان، رقبای نابرابر حکام وقت محسوب میشدند و اگر مردم به برتریهای الهی ذاتی آنان پی میبردند، هرگز هیچ حاکمیتی را نمیپذیرفته و تن به سلطه جابران و ستمگران و ظالمان نمیدادند.
در مقاطعی از زمان، کسی که پا به وادی شعر آیینی میگذاشته، امنیت جان و مال و خانواده خویش را به خطر میانداخته، لذا جای شاعر شیعی در مخفیگاهها، زندانها و در نهایت بر سر دارها بوده است.
باشگاه خبرنگاران به مناسبت ایام ماه محّرم و روزهای عزاداری برای امام حسین(ع) و یاران با وفایش، طي گفتگوي تفصیلی با حجتالاسلام و المسلمين شیخ رضا جعفری که به مسیح شعر آیینی ملقب شده، فرازهاي اين گونه شعر را مورد واكاوي قرار داده كه در ادامه ميخوانيد.
* جناب جعفري! در مروری بر زندگي شما آثار قابل تاملي در حوزه شعر آييني به چشم ميخورد، از چه دورهاي به اين قالب شعري روي آورديد؟** دقيقاً به خاطر ندارم كه از چند سالگي شروع كردم اما شايد لاهوت یا ناسوت شاید هم مثالم بود... اما محصولش تا امروز سه مجموعه صبح شبنم، خانه غزل بدون تو تعطیل میشود و سواد آینه است. غیر از این سه مجموعه، گهگاه بمناسبت در مجموعه غزل مرثیه و در وبگاه سواد آینه قطعاتی پیدا میشود.
* شعر آييني چيست و تاريخ آن به چه دورهاي بر ميگردد؟
**
اگر شعر را برآمده از اتصال به نشئهی وحدت ندانیم و بپذیریم که مقسم آیینی و غیر آیینی یا مذهبی و غیر مذهبی است و این تقسیم را تقسیم اولیه فرض کنیم، تعریف شعر آیینی موقوف به تعریف مطلق شعر خواهد بود. چون در این فرض ، شعر یا جنس محسوب میشود یا نوع و قید آیینی یا مذهبی یا فصل خواهد بود یا عارض مشخصه فرد. فرضیه دیگری در باب تعریف شعر ، شعر را "حس رمز آلوده" میداند که این تعریف برگرفته از تعریف وحی به "شعور رمز آلوده" است و گویا خواسته شده شعر، مرتبه نازلهای از وحی دانسته شود. تعريف شعر به "کلام موزون و مقفی"، تعریف عامی است که شعر عرب و پارسی را شامل میشود که البته جامع نیست زیرا شعر عرب فاقد ردیف است. وزن نیز در شعر پارسی به "وزن شکسته" و "وزن سلام" تقسیم میشود. بحر طویل و مستزاد از مصادیق وزن شکسته هستند. البته اگر پویایی و سیلی بودن را وصف ذاتی کلام و سخن بدانیم، تعریف مشخصی از شعر نمیتوان داشت.
* آيا شما به نوگرایی معتقد هستید؟**
ماهیت شعر مستلزم نوگرايي است. البته نوگرایی که موجب خروج از موضوع و نقض غرض نباشد. زیباییشناسی و تطّور کلمات، خود به خود موجب بروز صور جدید خیالپردازی میشود و اصولاً نمیشود شاعر را به "سنتی" و "نوگرا" تقسیم کرد. این امر در مورد شعر آیینی نیز اجتنابناپذیر است. به تعداد شاعران آیینی میتوان نوگرایی را در شعر آیینی تصویر کرد. بنظر میرسد که پویایی ذاتی شعر، اجازه نمیدهد که نوگرایی را نفی یا نهی کنیم و آن دسته که چنیناند شعر را نشناختهاند. هر چند که نوگرایی هر چند قرن یکبار اتفاق بیقتد. نوگرایی معمولاً در قالب و شیوه گفتار اتفاق ميافتد ولی از آنجا که بین الفاظ و معانی ارتباط خاصی است که منجر به تقدم معني و تاخر لفظ میشود، چنانچه در بحث وضع مقرر شده است، ریشه نوگرایی به بیان معنی ظریف یک شیئ یا حالتی که در شاعر شکل گرفته برمیگردد. با توجه به نکات گفته شده شاید حتی قالبی مثل غزل پریش نیز در این عرصه قابل تجربه باشد زیرا اطلاق وجود، مانع از تقیدش در جزئیات است: پری رو تاب مستوری ندارد / چو در بندی سر از روزن برآرد
اگر استفاده از قالبی موجب وهن به ساحت معنی و خدشه در چهره اعتقادات نشود، قابل تجربه است.
شرایط زمان و اوضاع اجتماع یکی از این دو گزینه را بهطور ضروری انتخاب میکند که یا باید به قوت، قالبها و شیوه گفتاری رایج را به نحوی سرود که اهل زمانه را از شنیدن یا سرایش عرصههای جدید بینیاز و مجاب کند و یا خود به خود این میدانها بهعنوان فرصتهای جدید اقتراح و تذوق ، تجربه میشوند و مردان خود را پیدا میکنند و تماشاچیان خود را به تماشا میگیرند. عرصههایی مانند گنجشک و جبرییل و
مردانی مانند قیصر و سیدحسن حسینی و م موید و ...
* تاريخچه شعر آييني، شعر مخصوص اهل بيت(ع) و شعر مذهبي در ايران و کشورهاي ديگر از کجا شروع شد؟**
بیان تاریخچه نیاز به وقت زیاد و مجال وسیعی دارد ولی اوج شعر آييني در ايران است.
* اين گونه شعري در ايران به صورت ادبي پالايش شده است؟** نميتوان به آن پالايش گفت، شعر آیینی عرب، تقدم زمانی دارد. زبان عربي، استعدادهاي فراواني دارد و بسيار ظريفنگر بوده است. البته در حال حاضر اينطور نيست و زبان عربي کنوني به فصيح و غيرفصيح، تقسيم ميشود. به هر حال نميتوان گفت که شعر آييني عرب در ايران پالايش شده، اما به دليل آهنگين بودن شعر فارسي، بيشتر بوده و استعدادهاي زباني آن نيز بيشتر از شعر عربي است. شعر فارسي براي خودش تشخص دارد اما به جهت نزديک بودن زبان فارسي و عربي به يکديگر، تأثير ظريفي بر یکديگر داشتهاند.
** درباره احوالات شعرا، تفاوتهايي وجود دارد. مثلاً گفته شده که محتشم کاشاني بيشتر بر اساس احساس و عواطف، شعر ميگفته اما در مقابل، شخصي مانند عمان ساماني، بيشتر حالت عرفاني و يا حماسي ميسروده است. در شعر آييني بايد اين حالت به کدام سمت باشد؟
**
شعر آييني و اصلاً خود شعر، وابسته به شاعرش است. يعني شعر، ظهور شاعر خود بوده و هرطور که شاعر باشد شعرش نيز همانطور ظهور مييابد. شاعران، مختلف هستند. گاهي اوقات يک شاعر، خيلي احساسي و عاطفي ميسرايد و گاهي نيز فقط نقل صريح است مانند صامت بروجردي يا شخصي مانند جودي که وقتي ميخواهند مرثيه بخوانند عين ماوقع را تعريف ميکنند. يعني در آن چيزي که در کتاب آمده دخل و تصرفي نداشته و آن را در قالب نظم درآورده و فقط به آن وزن ميدهند. به عبارتی مقتل منظوم است. به هر حال افراد مختلف هستند. يک شخصيتي مثل عمان ساماني، شخصيت حکيمي بود و شعر او نيز همينگونه بوده. خوب، چه بسا اين حکمت را محتشم کاشاني نداشته و در شعرش نيز ظهور نداشته است. هر کسي، يک طور شعر ميگويد و لزوماً قرار نيست شعر یا عرفاني يا احساسي باشد. اشعار عمان در عينحال که عرفاني است داراي احساس نيز هست. به هر ترتيب، اگر شعري جامع همه اين مقولات باشد بهتر است.
* کدام يک از اين قالبها ماندگار شدهاند؟** البته اینها قالب نيستند يعني شعري به عنوان قالب احساسي يا حماسي نداريم بلکه شیوهی گقتار و سرایشاند هر دوي اين مقولات، ماندگار هستند يعني همان ماندگاري شعر محتشم را عمان نيز دارد.
* شما کدام يک را ميپسنديد؟** جامعیت در هر زمینهای مطلوب و پسند خاطر است.
* درباره آسيبشناسي شعر آييني بگوييد، در حال حاضر اوضاع شعر آييني چگونه است؟ ** اگر به همان صحبتهاي قبلي برگرديم که ذات شعر، بالنده و جاري است و جريان دارد، شعر آييني نيز در حال تجربه است. بالندگي ذاتي شعر و جوان بودن شعر آييني بعد از انقلاب باعث شده تا اين شعر، فراز و فرود عجيب و غريبي داشته باشد. به اين نميتوان آسيب گفت. وقتي ميتوان آن را آسيب تلقي کرد که جماعتي از شاعران در يک دوره، يک مکتب شعري بدي را ايجاد کنند. با دو يا سه غزل ضعيف، نميتوان گفت که آسيبي به وجود آمده است. به نظر من اين تجربه است و به همين دليل ماندني نيست و نميشود به عنوان آسيب به آن نگاه کرد. آن کسيکه تجربه ميکند يا از لحاظ شعري و يا از نظر سني جوان است و در حال آزمون و خطاست لذا برخي ابيات او خوب است و برخي ابيات چنگي به دل نميزند و کشف جديدي ندارد. بعضاً در انتخاب کلمات، اشتباهي رخ داده يا ظرافت و دقتي در آن ديده نميشود.
* آيا اين آزمون و خطا به سيره اهل بيت(ع) خدشهاي وارد نميکند؟ ** همه سالکند. کل میسر لما خلق له. هر شیئای در وجود خویش در مقام جفای به وجود مطلق است و ذاتاً سرافکنده و خجل از خویش است. موجود ممکن چه شاعر باشد چه نباشد نسبت به مقام حق اول، سیه روست. شاعری که آزمون و خطا ميکند از باب محبت به اين عرصه وارد شده مانند کسي است که ميخواهد در شعرش اظهار ارادت کند اما بلد نيست و تازه زبان باز کرده و طبيعتاً در اظهار ارادت، نقيصههايي در شعرش وجود دارد. يعني چيزهايي را که نبايد ميگفته، گفته است. مانند کسي که قرآن را تازه یاد گرفته یا انگليسيزبان بوده و در حال يادگيري زبان فارسي است. زبان شعر، زبان برتر است. در ايران هر آدم فارسي که شاعر نيست يا مثلاً بسياري از افراد، داستاننويس يا سخنور خوبي هستند اما نميتوانند شعر خوبي بگويند. شعر، محدوده خاص خود را با ظرائف و قواعدش دارد. لذا نميتوان گفت که اينها آسيب است. بايد صبر کنيد تا به کمال برسد و رشد کند.
** در اين راه، استادي نيز بايد وجود داشته باشد؟*
استاد از علل معده است و علت غایی شعر گفتن محسوب نمیشود ولی بسیاری تأثیرش در شکوفایی ذائقه، انکارپذیر نیست. جلسات و کارگاههای آموزشی شعر نیز چنیناند. امثال حافظ و صائب در شعر بلامنازعند و این را محصول ذائقهشان به ما نشان میدهد. آیا هر درختی که میوه میدهد قبلاً فرآیند میوه دادن را از درخت پیر یاد گرفته است؟ شاعر هم اینطور است. یعنی ممکن است اصطلاح را نداند ولی میوه شعرش متولد شده باشد.
** شاعران شعر آييني، چه منابعي را بايد مطالعه کنند و چه کارهايي انجام دهند؟* خواندن هر شعر خوبی چه آیینی چه آزاد، مجموعه اشعار آیینی معاصر که به سی جلد رسیده است و در نوع خودش بينظير است و گزیدههای اشعار آیینی مثل غزل مرثیه و غیره. براي کتاب خواندن نيز، من در کنار ديوان اشعار هندي و غيرهندي معروف، مجموعه شعر آييني معاصر را به این دلیل پيشنهاد ميکنم که الهام گرفتن از ديوان صائب به سبک هندي و يا ديوان حافظ به سبک خراساني يا عراقي، براي شعر آييني و مديحه و مرثيه، کار مشکلي است. الآن شعر گفتن براي اهل بيت(ع) کمی راحت شده و ذائقهها در این باب افزايش يافتهاند زيرا شعرهاي مخصوص اين عرصه را ميشنوند اما قبلاً اینگونه نبود، شعر گفتن بسيار مشکل بود. در آن موقع ما يا غزل صائب را ميشنيديم يا غزل حافظ اما در حال حاضر، غزل امام زمان(عج) که موضوع آن به طور مشخص، حضرت حجت(عج) است، شنيده ميشود و به همين دليل، شعر آييني، تشخص پيدا کرده است. در زمان گذشته، شعر انتظار به معناي امروزي نبود اما امروز با زياد گفتن اين شعر، خود به خود ذهنيتها به سوي حضرت حجت(عج) رفته و اين انتقال، راحتتر صورت ميگيرد، لذا در آن تجربهاي که بايد باشد کمتر به خطا ميافتد و از آنچه شما اسمش را آسيب ميگذاري، دورتر ميشود.
* شعر آييني ايران در چند دهه اخير را چگونه ارزيابي ميکنيد؟** روبه رشد، اما کند بوده و کندي آن به اين دليل است که شاعران نامآور و صاحب موج و صاحب شمع در عرصه آييني مدح و مرثيه و غزلي که داراي وعظ و پنديات باشد و قصيده و دو بيتيهاي توحيدي داشته باشد، وارد نشدهاند و بيشتر در طبيعيات و يا اجتماعيات شعر گفتهاند. خوب اين بسيار مهم است که کسي که داراي تجربه شعري است، اين تجربه را در کجا خرج ميکند؟ به هر حال، بزرگان اديب ما در زمينه مدح و مرثيه وارد نشدهاند و ورودشان در حد دو سه غزل بوده و بيشتر از اين نيست. با دو يا سه يا چهار غزل، نميتوان موجي را ايجاد کرد تا ديگران مشتاق بشوند و زير اين موج، آبي بخورند، تني به آب بزنند و ذائقهشان را خيس کنند. اين يا قصور است يا تقصير. يعني يا ميتوانستند و انجام ندادند يا نميتوانستند و انجام ندادند. به نظرم هر دوي اينها هست.
درم داران عالم را کرم نیست / کرم داران عالم را درم نیست
يکي از آن جهاتي که موجب کند شدن جریان شعر آييني ميشود، سابقه نداشتن تجربه اين شعر است. اگر يک امري، مسبوق به سابقه باشد ميتوان در آن از تجربه ديگران استفاده کرد. ما قبلاً شاعراني نداشتهايم که محض آييني باشند و تجربههايشان، دم دست ما باشد. بعد از انقلاب، يک حصار، ديوار و فاصلهاي ميان نسل قديم و نسل جديد در بخشي از امور به وجود آمد. نسل جديد يک شور و هيجاني داشته و برخي ملاحظات نسل قديم را نداشتند. شعر نسل قديم، ذائقه نسل جديد و نسلهاي بعدي را سير و راضي نميکند.
به هر حال، شعر آييني، تجربهاي نو است و به صورت کند اثر ميکند و جواب ميدهد. کسی که ميخواهد از اهل بيت(ع) بگويد، تا بيايد مطالعه و تجربه کند و روز به روز بر علمش افزوده شود، زمان زيادي طول ميکشد. به همين دليل، حرکت شعر آييني، کند اما اميدوارکننده است.
* جايگاه نقد، چقدر براي بهتر شدن اشعار آييني مهم است؟**
نقد بايد دلسوزانه و جامع باشد. يعني محاسن و معايب شعر را با هم بگويد، بالندگي شعر را در نظر بگيرد. به گونهاي معايب را نگويد که جلوي شعر و شاعر، يک بنبستي ايجاد کند و در روحيه شاعر، تأثير منفي بگذارد. اگر اينگونه باشد، خيلي خوب است.
* از ديدگاه جنابعالي کسي که نقد ميکند، بايد چه خصوصياتي داشته باشد؟**
حتماً بايد شاعر بوده و شعر آييني را در حد دفتر، نه فقط يک غزل تجربه کرده باشد، وگرنه ناقد خوبي نميشود. وي بايد عالم به ملازمات شعر آييني باشد. موضوع شعر آييني، وجود آلالله علیهم السلام است و بايد به اين موضوع توجه کنند. شيوه گوش دادن و نقادي کردن شعر آييني نيز با انواع ديگر شعر، تفاوت ميکند. نقاد شعر آييني بايد در تاريخ، تبحر داشته باشد، يعني تاريخ اسلام را خوانده و يا به مقتل، وقوف داشته باشد. در اين زمينهها، کتاب خوانده باشد و بعد نظر بدهد يا اگر شاعر صرف است، لااقل منصف باشد يعني بپرسد که منظور شاعر از گفتن اين شعر چيست؟ چه چيزي ميخواسته بگويد؟ به شاعر اجازه دهد تا توضيح دهد. مثلاً بگويد که من فلان تاريخ و يا گودي قتلگاه را ميخواستم بگويم و بعد اين شعر را گفتم. بعد از آن، نقاد نظر خود را اعلام کند. اگر مسئولين، واقعاً و خادماً به اين امور توجه دارند بايد اين امکانات را فراهم کنند. البته شاعر نيز بايد به سراغ نقاد منصف برود اما جواني که هزاران دغدغه دارد چگونه ميتواند اين امکانات را فراهم کند؟ اينکه مسئولين، شب شعر و همايش و کنگره مي گذارند، جبران اين امکانات را نميکند.
* شما خودتان در شعرهايي که گفتهايد، از کدام شاعران، بيشتر تأثير گرفته و شعر کدام يک را بيشتر خواندهايد؟
** معاصر و سبک هندي، تقريباً شعر همه شعرا را ولو يک بار، ميخوانم. ضعيف يا قوي، ديروزي يا امروزي، فرقي برايم نميکند.
* در سبک هندي، کدام شاعران معروف را ميپسنديد؟** صائب و بيدل.
* آيا شاعراني که به مداحان، شعري ميدهند در ازاي آن پول ميگيرند؟ يعني الآن، شعر آييني، وجه تجاري دارد؟** خير، عموماً وجه تجاري ندارد.
* در کدام برهه از تاريخ ايران، وضعيت شعرآييني بهتر بوده است؟** دوران پس از انقلاب، دوران خاصي است. در اين دوران، اتفاقات خوبي افتاده و نتايج خاصي براي شعر آييني به دست آمده است.
* رهبر معظم انقلاب در ديدار با شاعران شعر آييني بر اينکه قريحه و استعداد شاعران در بهترين محتواها و مضمونها بهکار رود، تأکيد داشتند. در شعر آييني چگونه اين موضوع، محقق ميشود؟** دغدغه عمومي ایشان در باب ادبيات، بخصوص در ادبيات آييني، ترقيکردن آن است. يعني با توجه به همه اين منبرها، مجالس مولودي و ... که برگزار ميشود، ايشان دغدغه دارند تا اين ادبيات تقويت شود. جلسات متعددي در اين باره گذاشتهاند. بله، همانطور که آقا تأکيد دارند، موضوع شعر، شرافت شعر را افزايش و يا کاهش ميدهد، يعني شعر با موضوع خود آميخته است. شعر عاشقانه يک جور، شعر اجتماعي جور ديگر و همچنين شعر آييني نيز همينطور است. بنابراين بر طبق ارزش شعر و قريحه شاعر و سرمايهاي که به او داده شده، موضوع آن اهميت مييابد. اگر کسي سرمايه هنگفتي را خرج مسائل بيارزش کند، ارزش و اهميت آن چيزي که دارد را ندانسته است. دغدغه ايشان درباره شاعران شعر آييني اين است که هر کسي ميتواند قريحهاش را به کار اندازد و اين شعر، ترقي کند. اما اينکه يک نفر در همه عمر خود فقط شعر عاشقانه بگويد، مانند اين است که طبع زيبايي را به پاي مطلب بيارزشي بريزد.
* در تاريخ انقلاب اسلامي، چه کساني بيشتر در عرصه شعر آييني مطرح بودهاند؟** اندکند کسانی که از معاریف شعرای انقلاب باشند و دستی فراوان در شعر آیینی به معنی مدح و مرثیه داشته باشند.
* انتخاب اشعار در کتاب "غزل مرثيه" چگونه بوده است؟** انتخاب اشعار در اين مجموعه، با رويکرد عدم توقف در شاعران و ايجاد شوق براي آنها انجام شده است. کتابي مانند "غزل مرثيه" را از اين لحاظ، نديدهام که شاعران بيايند و به انتخاب آن، اعتماد داشته باشند و ميدانند که انتخابها از روي سليقه شخصي نيست. البته کم و کاستيها و نواقصي هم وجود داشته و ممکن است کتاب به نظر برخي، ضعيف باشد اما ملاحظه اصلي اين بود که شعرهاي قوي براي الگوبرداري ديگران انتخاب شود و در عرصه آييني، ايجاد موج کند. فراخوان کتاب مذکور، براي شهري خاص نيست و از هرجايي، شعر به دست آن برسد، بررسي ميشود.
* اسامي چند تن از شاعران خوب در عرصه شعرآييني را نام ميبريد؟** در بين پيشکسوتان شعر آييني در مدح و مرثيه که دفتر داشته باشند، سيدحسن حسيني در قالب سپيد، قيصر امينپور در دفتر سپيد خود با چند غزل و يک مرثيه، عليرضا غزوه، عبدالجبار کاکائي، سهيل محمودي، حاج غلامرضا سازگار، حاج علي انساني، آقاي مويد در مشهد، آقاي شفق و امثال اينها بودهاند که از اوايل انقلاب در اين عرصه حضور داشتهاند. دوستانی مانند محمدمهدي سيار، هادي جانفدا، علي اشتري، شيخ محمدجواد زماني، کاظم بهمني، محمد سهرابي، مهدي رحيمي، اميد مهدينژاد و ... نيز حضور دارند که حرکت خوب و رو به جلويي داشتهاند. در اين زمينه، شما را به همان مجموعه دفترهاي "شعر آیینی معاصر و غزل مرثیه " نشر آرام دل ارجاع ميدهم.
والحمدلله
گفتگو از محمدحسن عبدي مطلقانتهاي پيام/پ3