به گزارش خبرنگار ويژهنامه محرم باشگاه خبرنگاران؛ آه...کوفه اي شهر درد و رنج ،اي شهر نيرنگ و فريب و ريا،اي مردانت از غيرت و حميت تهي،اشک چشمانت خشک مباد و نالههايت آرام نگيرد،اي سوگندهايتان مايه فساد و دستاويز نابودي...! اي کوفه آرام مباش تو چون نقره اي که بر گورها آرايش پذيرد زيبا و فريبنده اما از درون پوچ و زشت و ناگواري!
آه...اي کوفه بر حسين ميگريي؟ گريه کن،ناله سر ده و فغان کن زيرا شايسته گريستني! بسيار بنال اي کوفه...! زيرا ننگي بر دامنت نشسته که هرگز پاک نخواهد شد!
چگونه خواهد بود توشه آخرتت اي کوفه و چگونه اين ننگ را ميشويي در حالي که چهره ي خويش را به خون جگر گوشه رسولخدا(ص) و سيد جوانان بهشت حسين(ع) آراستي،همو که پناهگاهت در جنگ و التيام و آرامشت در صلح بود! نابود باد اي کوفه...! سرنگون باد اي کوفه...!
و زينب (س)سکوت کرد زيرا سجاد(ع) امامش و وليش که در زنجير جهل امت بئد او را به سکوت دعوت کرده بود! آري او سکوت کرد تا جهان به صدا درآيد تا کوفه بنالد از خويش و بلرزد بر خويش و از درون تهي شود از خويش ...
شايد کوفيان آرام شوند از اينکه بر پسر رسول خدا(ص) شوکران رنج و اندوه را جرع جرعه نوشاندند...آه نفرين بر تو اي کوفه...!
بارها گفته ام و بار دگر ميگويم
که من دلشده اين ره نه به خود ميپويم
در پس آينه طوطي صفتم داشتهاند
آنچه استاد ازل گفت بگو ميگويم
دوستان عيب من بيدل حيران مکنيد
گوهري دارم و صاحب نظري ميجويم
خنده و گريه عشاق زجايي دگر است
ميسرايم به شب و وقت سحر ميمويم
حافظم گفت که خاک در ميخانه مبوي
گو مکن عيب که مشک ختن ميبويم
يادداشت: عماد اصلاني
انتهاي پيام/پ3