پیكرهای مطهر شهدای كربلا ( پس از واقعه عاشورای سال 61 هجری قمری ) سه روز بر روی زمین ماند تا این كه در پايان روز دوازدهم ( شب سيزدهم ) محرم، زنان قبيله بني اسد ( نام تيره‏اي از قبايل عرب، از فرزندان اسد بن خزيمه بن مدرکه ) که در " غاضریه " در نزدیكی كربلا چادر زده و سکونت داشتند و از كشته شدن امام حسین (ع) و یارانش به دست سپاه حكومتی امویان مطلع گردیده بودند، ضمن گذر بر ميدان جنگ و دیدن اجساد شهداء، تحت تأثير قرار گرفته، مردان خود را خبر و مورد شماتت قرار داده و آنان را به انجام دفن اين عزيزان ترغيب نمودند ...

بسم رب الشهداء و الصدیقین

اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 

 *****

« خاكسپاری پیکرهای مطهر شهدای كربلا » 
 

مقام قرب خدا، یا بهشت اهل ولاست؟        بهشت اهل ولا، یا زمین کرب و بلاست؟
ورق ورق شده، هفتاد و دو کتاب خدا        به هر ورق که زدم تیغ، آیه ها پیداست.
بنی اسد، متحیر اِستاده اند همه         سکوت کرده ولی، در سکوتشان غوغاست.
نه سر بُوَد به تن کشتگان، نه تن، سالم       نه از غلام، نه مولا، نشان در آن صحراست.
ز کوفه اشک فشان، یک سوار می آید        به نینوای وجودش، نوای یا ابتاست.
گشوده لب که الا ای موالیان حسین!        مرا شناخت بر این لاله های باغ خداست.
کنار هم بدن قطعه قطعه انصار         حبیب و مسلم و جون و بریر و عابس ماست.
کنار علقمه افتاده پیکری بی دست         که چشم تشنه لبان، از خجالتش دریاست.
به اشک دیده بشویید زخم هایش را        که حافظ حرم و میر لشکر و سقاست.
به قلب معرکه، خون می دمد ز گودالی        که در میانه آن، جسم یوسف زهراست.
به زیر خنجر و شمشیر و تیر و نیزه و سنگ        برهنه پیکر صد چاک سیدالشهداست.
میان این شهدا، گشته قطعه قطعه تنی        که یاس سرخ حسین است و لاله لیلاست.

*****

پس از پایان ماجرای عاشورای سال 61 هجری قمری و شهادت سید و سالار شهیدان؛ حضرت امام حسین بن علی (ع) و یاران باوفای آن حضرت، عمر بن سعد، فرمانده سپاهیان عبیداله بن زیاد، در روز یازدهم محرم، اجساد كشته های سپاه خویش را شناسایی و گردآوری كرد و آنان را دفن نمود و در حالی كه بدن های مطهر و قطعه قطعه كشته های اهل بیت (ع) و بدن مقدس امام حسین (ع) و سایر شهیدان و یاران باوفایشان، به صورت بسيار جگر خراشي بر زمین مانده بود، كربلا را به قصد كوفه ترك كرد ، حال آنکه کسي جرأت نمي کرد این اجساد پاک را دفن کند.
پیكرهای مطهر شهدای كربلا ( پس از واقعه عاشورای سال 61 هجری قمری ) سه روز بر روی زمین ماند تا این كه در پايان روز دوازدهم ( شب سيزدهم ) محرم، زنان قبيله بني اسد ( نام تيره‏اي از قبايل عرب، از فرزندان اسد بن خزيمه بن مدرکه ) که در " غاضریه " در نزدیكی كربلا چادر زده و سکونت داشتند و از كشته شدن امام حسین (ع) و یارانش به دست سپاه حكومتی امویان مطلع گردیده بودند، ضمن گذر بر ميدان جنگ و دیدن اجساد شهداء ، تحت تأثير قرار گرفته، مردان خود را خبر و مورد شماتت قرار داده و آنان را به انجام دفن اين عزيزان ترغيب نمودند.
زنان این قبیله، ابتداء خود بيل و کلنگ به دست گرفته ، به طرف قتلگاه کربلا روان شدند. پس ازمدتي وجدان مردان بني اسد بيدار گشت و به خود آمدند و به دنبال آن ؛ گروهي از مردان قبیله بنی اسد برای خاكسپاری شهداء ، وارد زمین كربلا شده ولي چون بدن ها پاره پاره بود، بدنها را نمي شناختند و در حالت تحير و ترديد باقي ماندند.
در اين هنگام حضرت امام علی ابن الحسین ؛ زین العابدین (ع)، به صورت ناشناس، جهت تشخیص و تدفین شهدای كربلا، مخصوصاً دفن پدر معصومش؛ حضرت امام حسین (ع) به حكم این ‌كه « امام را جز امام كسی تغسیل و تكفین و تدفین نمی‌كند. » از راه اعجاز از كوفه و زندان ابن زیاد به كربلا آمد، ضمن حضور در جمع آنان، پیكرهای مطهر شهدا را ، يکي يکي به بني اسد معرفي کرده و آنها بدن ها را دفن مي کردند.
بنی‌اسد در آغاز مراسم تدفین، با دیدن سوار کار (  همان امام سجاد (ع) ) از ترس خود را پنهان كردند ، اما بعد از شناختن سوار، همه دور امام (ع) جمع شدند، تسلیت و تعزیت گفتند.  
چون امام سجاد(ع) آمد، بنی اسد را دید که کنار کشتگان گرد آمده‌اند و سرگردانند؛ نمی‌دانند چه کنند و کشته‌ها را نمی‌شناسند، چون بین بدن‌ها و سرهای مقدس جدایی انداخته بودند و گاهی از بستگان آنان می‌پرسیدند. امام (ع) به آنان خبر داد که برای دفن این اجساد پاک آمده است. سپس شهدای بنی‌‌هاشم و انصار و اصحاب را با نام و مشخصات معرفی و بر آنان نماز خواندند، ناله و شیون برخاست و اشک‌ها جاری شد و زنان بنی اسد مو پریشان کردند و سیلی به صورت زدند و بلند گریه کردند.
خود آن حضرت (ع) به گودال قتلگاه رفت ، با پیکر پاک پدر (ع) معانقه فرمود، صورت به رگ‌های بریده اش نهاد و گریه‌های زیادی كرد. بر بدن مطهرش نماز گذارد ، آنگاه چند قدم عقب‌تر، کمی از خاک‌ها را با دست خود كنار زد، قبر و لحدی حاضر و آماده و صندوقی شکافته نمایان شد، حضرت (ع) دستان خود را زیر کمر پیكر پدر شهیدش ؛ حضرت سیدالشهداء (ع) گشود و فرمود: " بسم الله و بالله و على ملّة رسول الله، صدق الله و رسوله،‌ ماشاء و لا حول و لا قوة إلاّ بالله العظیم ". امام به تنهایی و بی آنکه بنی اسد در این کار همراهی‌اش کنند ، پیکر مطهر را وارد قبر کرد و به آنان فرمود :" همراه من کسی هست که یاری می‌کند. ". آنگاه امام حسین (ع) را در این قبر ، دفن فرمود و چون آن حضرت (ع) را در قبر نهاد، ‌صورت بر آن رگ‌های بریده گذاشت و فرمود : " خوشا سرزمینی که پیکر پاک تو را در بر گرفت! دنیا پس از تو تاریک است و آخرت با فروغ جمالت روشن است. اما شبِ بیداری و غم است و اندوهگین همیشگی، تا آنکه خداوند برای خاندان تو سرای آخرت را برگزیند که تو در آنی. سلام و رحمت و برکات الهی بر تو باد از من، ای فرزند رسول خدا! " و بعد از هموار كردن قبر شریف ، بر روی آن نوشت: « هذا قبر الحسين بن علي بن ابي طالب الّذي قتلوه عطشاناً غريباً »؛ « این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است که او را با لب تشنه و غریبانه شهید کردند. "

 

آن گاه به طرف پیکر مطهر عمویش ؛ حضرت قمر بنی هاشم، عباس بن علي (ع) در نزدیکی نهر علقمه و شریعه فرات ( در راه غاضريّه ، همان محلي كه به شهادت رسيد و اكنون قبر مقدس اوست. ) رفت و او را در همان حال دید که فرشتگان آسمان‌ها را دهشت زده و حوریان بهشتی را گریان ساخته بود. خود را روی بدن مقدس او انداخت و رگ‌های بریده‌اش را می‌بوسید و می فرمود: " پس از تو خاک بر سر دنیا! ای قمر بنی‌هاشم! از من سلام بر تو باد، ای شهید خدایی! رحمت و برکات الهی بر تو باد! " برای او نیز ، قبری گشود و به تنهایی ، آن بزرگوار را نیز وارد قبر کرد، همان گونه که برای پدرش کرد و به بنی اسد فرمود: با من کسانی‌اند که یاری‌ام می‌کنند.
برای بنی اسد مجالی گذاشت تا در دفن شهدای دیگر مشارکت کنند، دو جا برای آنان تعیین کرد و فرمود : دو گودال کندند؛ در اوّلی بنی‌هاشم را و در دیگری اصحاب را قرار دادند.
حضرت علی اكبر (ع) را نیز پائین پای حضرت امام حسین (ع) به خاك سپردند، بنابراین نزديك‌ترين شهيدان به حضرت امام حسين (ع) ، فرزندش حضرت علي اكبر (ع) در پايين پاي آن بزرگوار است.
همینطور بقیه شهدای كربلا را پائین پای حضرت(ع) دفن نمودند. اما حر بن یزید ریاحی را ( به درخواست مادرش ) به قبیله‌اش ؛ جایی که هم اینک قبر اوست، بردند.
ابن شهر آشوب و مسعودی می گویند : " برای بسیاری از آنها قبرهای آماده یافتند و مرغان سفیدی بر گرد آنان دیدند. "

* حضور امام سجاد (ع) در جریان خاكسپاری شهداء در كربلا و قتلگاه، بواسطه قدرت خاصه و اعجازی كه خدا برای امامان معصوم (ع) و از جمله امام سجاد (ع)، در چنین موردی لازم است ؛ چرا ‌كه اولاً طایفه بنی اسد برای شناسایی پیكرهای بی سر شهیدان كربلا و بدن‌هایی كه بر اثر تاخت و تاز سمّ اسبان دشمن و نیز شمشیر و نیزه‌ها، متلاشی گردیده، سخت حیران و سرگردان بودند و به خاطر ترس از بقایای احتمالی سپاه دشمن، شتاب در امر دفن داشتند و با گریه و زاری از همدیگر می‌پرسیدند و هیچ كدام هم واقعاً نمی‌شناختند. در ثانی، امام معصوم را جز امام نباید كفن و دفن كند.

* حضرت امام ‌‌رضا (ع) در مناظره خود با پسر ابوحمزه فرمود: " به من بگو ؛ آیا حسین بن علی ( علیهما السلام ) امام بود؟ گفت : آری. فرمود: پس چه كسی امر دفن او را به عهده گرفت؟ گفت: علی بن الحسین (ع). امام (ع) فرمود: علی بن الحسین (ع) كجا بود؟، گفت: در كوفه، نزد پسر زیاد زندانی بود، اما بدون این كه آنها با خبر شوند به كربلا آمد و امر دفن پدر را سپری كرد و سپس به زندان برگشت. بدین گونه، بدن مطهر اباعبدالله الحسین (ع) را در همین مكانی كه اكنون معروف است، دفن كرده و فرزند رشیدش حضرت علی اكبر (ع) را در پایین پای پدر به خاك سپردند و برای سایر شهیدان در پایین قبر امام حسین (ع)، قبر بزرگی حفر و همگی را در آن جا دفن نمودند. غیر از بدن های مطهر حضرت عباس بن علی(ع)، حبیب بن مظاهر و حرّ بن یزید ریاحی كه هر یك را در مكانی دیگر به خاك سپردند. امام رضا (ع) فرمود: كسی كه علی بن الحسین را قدرت داد كه به كربلا بیاید، پدرش را دفن كند و برگردد، مرا نیز می‌تواند به بغداد ببرد تا پدرم را كفن و دفن كنم، در حالیكه نه در زندان هستم و نه در اسارت. "

* قبيله بنی اسد، نام تيره‏اي از قبايل عرب، از فرزندان اسد بن خزيمه بن مدرکه است که در " غاضریه " در نزدیكی كربلا چادر زده و سکونت داشتند. اين قبيله که از قبايل سلحشور عرب محسوب مي‏گردند، در سال 19 هجري از بلاد حجاز به عراق رفته، در کوفه و غاضريه از نواحي کربلا سکونت‏کردند. هنگام بناي کوفه، اين قبيله محله‏ خاصي را در جنوب مسجد کوفه به خويش اختصاص دادند. در سال 36 هجري در جنگ‏جمل، با امام علي‏ (ع) بيعت کردند و در کنار آن حضرت جنگيدند. این قبیله ، ‏توفيق و افتخار دفن پيکر مطهر حضرت سيد الشهداء (ع) و انصار آن حضرت را پس از واقعه کربلا در سال 61 هجری قمری داشتند. اين فداکاري سبب شهرت آنان شد و از آن پس، شيعيان به نظر احترام و محبت به قبيله بني اسد مي‏نگرند. جمعي از اصحاب، علماء ، شعراء و زعماي اماميه از اين قبيله برخاسته‏اند. برخي از همسران پيامبر اکرم‏ (ص) نيز از همين قبيله بوده‏اند. قبیله بنی اسد ، در قيام عاشورای در سال 61 هجری به سه دسته تقسيم شدند: موافق با حضرت ( حبيب بن مظاهر،انس‏بن حرث،مسلم بن عوسجه،قيس بن مسهر، موقع بن ثمامه و عمرو بن خالد صيداوي ازسران موافق ) ، مخالف (حرملة بن کاهل اسدي ؛ قاتل حضرت علی اصغر(ع) ؛ طفل شير خوار، از سران مخالف ) و بي‏طرف ( گروهی که پس از روز عاشورا و شهادت امام حسين (ع) و یارانشان، برای دفن شهدای کربلا اقدام نمودند. ).


*****

بعد از سه روز، پيكر سرخش كفن نداشت.        يوسف ترين شهيد خدا، پيرُهن نداشت.
از بس كه پيكرش، شده پامال اسب ها         يك جای بی جراحت و سالم، بدن نداشت.
در بوريای كهنه، تن لاله پوش او         پيچيده شد، اگر چه شقايق، كفن نداشت.

*****

 
دلم ، داغ هزاران لاله دارد.         سکوتم ، یک نیستان ناله دارد.
بگو امشب، ز مظلومیت عشق         گلویم، بغض چندین ساله دارد.
چو نی ، می نالم از درد جدایی        و از گل ها ، نمی آید صدایی.
همیشه ورد لب های من این است ؛       « کجایید ای شهیدان خدایی ؟ »
 
********
یا رب الحسین (ع)، بحق الحسین (ع)، اشف صدر الحسین (ع)، بظهور الحجه (عج)
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.