هر شب با قرآن/خواهر مهربان عدالت کیست؟
بر آنیم تا در این مجال، قطعاتی کوتاه و بلند از کتاب وحی را با نگاهی به انعکاس آن در ادب پارسی، پیشکش طالبان حق و جوینگان حقیقت کنیم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
آیه ۹۰ سوره نحل
إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى
وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ
لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ
در حقيقت خدا به دادگرى و نيكوكارى و بخشش به خويشاوندان فرمان مى دهد و از كار زشت و ناپسند و ستم باز مى دارد به شما اندرز مى دهد باشد كه پند گيريد
در حقيقت خدا به دادگرى و نيكوكارى و بخشش به خويشاوندان فرمان مى دهد و از كار زشت و ناپسند و ستم باز مى دارد به شما اندرز مى دهد باشد كه پند گيريد
*غیرت خداوند نسبت به عاشقان و بندگان حقیقی مسأله شخصی نیست. اگر بندگان با کسی عشق ورزند که روی در خدا دارد و به اوصاف الهی آراسته است غیرت الهی شامل آن نمی‌شود بلکه در این حال توانند گفت که ما پیوسته با تو بودیم و نزد کس دیگر نرفتیم.
*اما اگر با دیوان و ددان و شیطان صفتان و اهل ظلم و ستم بیامیزند خداوند سخت غیور است و ایشان را بدین آمیختن با غیر مجازات خواهد کرد. این همان فرشته سوم است که از زبان شیخ بهایی ما را هشدار می‌دهد:
*احسان خواهر مهربان عدالت است که با کمند لطف و کرشمه دلبری بی هیچ بند و ریسمانی آزادگان را بند می‌کند و بندگان خشم و کینه را از چنگ دیو می‌رهاند و آزادی می‌بخشد:
*اما اگر با دیوان و ددان و شیطان صفتان و اهل ظلم و ستم بیامیزند خداوند سخت غیور است و ایشان را بدین آمیختن با غیر مجازات خواهد کرد. این همان فرشته سوم است که از زبان شیخ بهایی ما را هشدار می‌دهد:
جد تو آدم بهشتش جای بود قدسیان کردند پیش وی سجود
یک گنه چون کرد گفتندش:تمام مذنبی، مذنب برو بیرون خرام
تو طمع داری که با چندین گناه وارد جنت شوی ای رو سیاه
*باب اول بوستان سعدی در عدل و تدبیر و رای و باب دوم در احسان به تفصیل موارد مهم عدل و احسان را با حکایت‌های شیرین و با حکمت‌های بلند بیان کرده است.یک گنه چون کرد گفتندش:تمام مذنبی، مذنب برو بیرون خرام
تو طمع داری که با چندین گناه وارد جنت شوی ای رو سیاه
*احسان خواهر مهربان عدالت است که با کمند لطف و کرشمه دلبری بی هیچ بند و ریسمانی آزادگان را بند می‌کند و بندگان خشم و کینه را از چنگ دیو می‌رهاند و آزادی می‌بخشد:
به ره بر یکی پیشم آمد جوان به تک در پیَش گوسفندی روان
بدو گفتم این ریسمان است و بند که می آرد اندر پیَش گوسفند
سبک طوق و زنچیر از او باز کرد چپ و راست پوییدن آغاز کرد
نه این ریسمان می‌برد با منش که احسان کمندی ست برگردنش
عدو را به الطاف گردن ببند که نتوان بریدن به تیغ این کمند
چو دشمن کرم بیند و لطف و جود نیاید دگر خبث از او در وجود
گره بر سر بند احسان مزن که این زرق شید است و آن مکرو فن
بد و نیک را بذل کن سیم و زر که این کسب خیر است و آن دفع شر
کرم خوانده‌ام سیرت سروران غلط گفتم، اخلاق پیغمبران
بدو گفتم این ریسمان است و بند که می آرد اندر پیَش گوسفند
سبک طوق و زنچیر از او باز کرد چپ و راست پوییدن آغاز کرد
نه این ریسمان می‌برد با منش که احسان کمندی ست برگردنش
عدو را به الطاف گردن ببند که نتوان بریدن به تیغ این کمند
چو دشمن کرم بیند و لطف و جود نیاید دگر خبث از او در وجود
گره بر سر بند احسان مزن که این زرق شید است و آن مکرو فن
بد و نیک را بذل کن سیم و زر که این کسب خیر است و آن دفع شر
کرم خوانده‌ام سیرت سروران غلط گفتم، اخلاق پیغمبران
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
