ازنای او به ناله چو افتاد نای نی، عالم شنید از پس آن های های نی،
او برفراز دشت آموخت حرفش را، جلوه گشت جلوه بیکرانش را،
برعرش دشت حرف سبط نبی تا آنجا برفت، نور کلامش تا عمق وجود زمان برفت،
آینه گشت دشت و شد کرب و پر از بلا، از گفته و آموخته های سردار نینوا،
مکتب آزادگیش جوانه زد در رویش خدا، سری رسید و معنی ام الکتاب شد،
نهاد درس خود را بر پیکره وجود، تاعالمیان درس بگیرند از بود و از نبود،
صفحه را چون بیاراست بردل زمین امضا نمود از خون هفتاد و دو تن از شهید