به گزارش خبرنگار
ويژهنامه محرم باشگاه خبرنگاران، استاد فرزانه، فقیه عالیقدر و یکی از مراجع عظام حضرت آیتالله عبدالله جوادی آملی طی یادداشتی مهمترین فرازهای قیام امام حسین(ع) را تشریح کردند.
![](https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/5/560134_134.jpg)
سخن در تحليل قيام تاريخي سالار شهيدان ـ علیه السلام ـ است. میدانیم که آن حضرت عينيت دين هستند و ميخواهند همين دين در بیرون عينيت پيدا كند و عينيت يافتن دين در نشئه طبيعت با تزاحم همراه است.
* حق ماندنی و باطل فانی است ممكن نيست چيزي در عالم طبيعت يافت بشود و از گزند مزاحمت در امان بماند. منتها اگر آن شيء حق باشد، هر مزاحمي آسيب ميبيند، بدون اينكه به او آسيبي برساند و اگر آن شيء حق نباشد آسيب ميبيند، بدون اينكه بتواند به چيزي آسيب برساند و اگر احياناً ميبينيد، گاهي حق از باطل شكست ميخورد و باطل پيروز ميشود؛ يا آنچه را كه حق نبود، حق پنداشتيم و آنچه را باطل نبود باطل پنداشتيم؛ يا اگر حق را درست فهميديم و باطل را درست فهميديم (پيروزي را به جاي شكست و شكست را به جاي پيروزي پنداشتيم) در اين محاسبه بالأخره اشتباه كردهايم.
وگرنه حق ممكن نيست شكست بخورد، حتی در مدت كوتاه؛ و باطل ممكن نيست پيروز بشود حتی در مدت كوتاه، زيرا باطل مانند كف روي آب است و حق مانند همان سيل خروشان؛ باطل در سايه حق نمايي دارد.
بنابراین ممكن نيست كه باطل بتواند حق را از بين ببرد، زيرا اگر حقي نباشد، باطلي نيست. چون باطل حق نماست و اگر آبي نباشد، سيلي نباشد، كفي نيست. هرگز كف به جنگ سيل نميرود؛ هرگز سايه به جنگ نور نميرود. اگر نوري نباشد، سايهاي نباشد و اگر شاخصي نباشد، سايهاي نيست؛ چون نور هست و شاخص هست، سايه پيدا ميشود و چون حق هست، باطل خود را نشان ميدهد.
براین اساس است که انقلاب سترگ امام حسین(ع) قیامی حق مدارانه علیه باطل بود و به همین دلیل است که با گذشت قرن ها از این انقلاب پرشور و الهی نام سیدالشهدا(ع) حرارت و شور خاصی را در دل های عاشق به جریان می اندازد و این درحالی است که تاریخ از خاندان امیه چیزی جز ذلت، پستی، ظلم و عصیان به خاطر ندارد.
* شرایط قیام امام حسین(ع) در شرايطي حسينبنعلي(ع) قيام كردند كه در اثر عدم نور، باطل قسمت مهم خاورميانه را گرفته و جز گروهی محدود، منشأ بطلان و حرام خواري و ارتكاب حرام و معاصي همه جا را فراگرفته بود.
چنانکه حضرت در روز عاشورا فرمودند: "سرّ اينكه حرفهاي من در شما اثر نميكند و شما حرفهاي مرا را نميپذيريد، براي اين است كه «ملأت بطونكم حراما» شما شكمها را با حرام پر كردهايد و حرام ممكن نيست با حلال هماهنگ بشود."
این سخن حضرت بسیار نیکوست چرا که غذاي حرام ممكن نيست با انديشه صحيح جمع بشود. چون انسان كه نه داراي دو حقيقت است و نه اينكه بدن و غذاهاي بدني در مقابل روح است. انسان يك حقيقت دارد؛ اين يك حقيقت يك نور دارد و يك سايه دارد، اين سايه تابع آن نور است؛ يك روح دارد و يك بدن دارد؛ يك اصل دارد و يك فرع دارد. اين فرع به دنبال آن اصل حركت ميكند؛ يعني بدن و اوصاف بدني تابع روح خواهند بود و روزي همين بدن به مقام روح ميرسد. لذا اگر كسي غذايي خورد اين غذا به صورت فكر در ميآيد؛ ممكن نيست غذايي آلوده بشود [ زمینه] انديشه صحيح ما. اگر به يك انسان حرام خوار بگوييم « تو درست بيانديش» مگر او انديشه را بايد از جاي ديگر بايد بياورد، يا همان غذاهاي چند روز قبل به صورت انديشه در ميآيد؟
هر چيزي يك راه طبيعي دارد. در امور طبيعي و تكويني با مسئله نصيحت نميشود جريان را حل كرد؛ ما از اول ميتوانيم شخص را نصيحت كنيم كه حرام نخور اما نميتوانيم شخصي كه حرام خورد و اعضا و جوارح او را حرام تشكيل داد بگوييم: درست بفهم، درست باش، عادل باش، خيانت نكن. اين شدني نيست؛ يعني اگر كسي از راه حرام تغذيه كرد و بالا آمد يقيناً موعظه در او اثر ندارد. اين به تعبيری « آب در هاونگ كوبيدن است». چون ما اگر بخواهيم موعظه بكنيم بايد از همان اول شروع بكنيم بگوييم: حرام نخور، حرام نگير، باطل نرو، بيراهه نرو. اين يك راه عقلايي است و اگر كسي حرام خورد و غذاهاي حرام او به صورت انديشه آلوده در آمد، به صورت وصف بد در آمد به چنين آدمی نميشود گفت « آقا تو دروغ نگو»، « اين مطلب را درست بفهم»؛ اين همان آب در هاونگ كوبيدن است.
سالار شهيدان فرمودند:" سرّ اينكه اين حرفهاي من در شما اثر نميكند براي اينكه شما بايد بفهميد." ام فهم امروز همان غذاي ده سال قبل است، همان غذاي بيست سال قبل است. آن غذاي بيست سال قبل به صورت فهم امروز در آمده به همان دليلي كه فهمنده امروز، يعني روح شما و جان شما، همان نطفه چهل سال قبل بود. اگر همان نطفه با سير جوهري بالا آمد شد روح؛ آن غذاها هم به سير جوهري بالا آمده شده انديشه، شده اخلاق، شده اوصاف. هرگز نه به اين روح ميتوان گفت الهي باش و نه به آن انديشه ميتوان گفت صحيح باشد، نه به آن خلق و خوي ميتوان گفت فاضل و فاضله باش.
لذا ذات مقدس سالار شهيدان فرمودند:" با اينكه من حجت خدايم و حرف از درون من ميجوشد و اگر موجودي مستعد حرف باشد يقيناً حرف پذير است، اما توان پذيرش حرف را شما از دست داديد «ملأت بطونكم حراما» چون شكم شما از حرام پر شد حرف من اثر نميكند." لذا به سالار شهيدان گفتند «إنك مرقت من الدين» ـ معاذ الله ـ تو از دين خارج شدي حضرت فرمودند: "«و لم تعلمن الذين مرقوا من الدين» بعدها ميفهميد چه كسي جزء مارقين است و چه كسي جزء ثابتين."
بنابراين، در نظام اسلامي، جا براي باطل به هيچ وجه نيست. امير المؤمنين(ع) ديدند عدهاي ميخواهند باطل خود را در كنار سفره حق تغذيه كنند؛ يعني با كوله بار باطل بيايند و مهمان حق بشوند و به نام حق همان باطل را بخورند و به خورد ديگران بدهند. فرمودند:" ما با كسي تفاهم اينچنين نداريم كه كنار بياييم، اگر پذيرفتيد كه «نعم المطلوب» اگر نپذيرفتيد كه «لكم دينكم و لي دين»."
همين معنا را سالار شهيدان به دستاندركاران اسلام اموي فرمودند:" اگر حرفم را پذيرفتيد كه «نعم المطلوب» اگر نپذيرفتيد «انتم بريون من ما اعمل و أنا بري من ما تعملون لكم دينكم و لي دين». "
آن حضرت وقتي كه از مكه خارج ميشدند فرمودند:، ما مثل ابن زبير نيستيم كه با كسي معامله سياسي داشته باشيم كنار بيايم و روزي به سود شما سخن بگوييم؛ حق با باطل جمع نميشود ﴿فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ﴾ دين قبل از اينكه كامل بشود نه خدا پسند است نه دشمن را نااميد ميكند، بلکه آن كلي گويي و ترسيم خطوط كلي نصايح كلي گرچه يك مسأله كلامي را تأمين ميكند ولي مسائل سياسي و اجتماعي با كلي گويي حل نميشود. لذا كلام هرچند انديشهها را سيراب ميكند ولي جامعه را راضي نگه نميدارد. سياست جامعه را تأمين نميكند؛ باید آن كلي را بر جزئي تطبيق كرد، بايد شخص معين را به عنوان الگو ارایه دارد تا مشكل قضاياي خارج حل بشود.
انتهای پیام/پ3