به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، خشايار اعتمادي همانطور كه آرام چاي مينوشد، از هر دري حرف ميزند؛ از موسيقي زيرزميني، موسيقي موهن، مظلوميت وزارت ارشاد، قدرداني از علي معلم دامغاني، حرفزدن درباره شعور بالاي مخاطب موسيقي در ايران و... از همه چيز برايمان ميگويد.
او يكي از كساني است كه براي موسيقي پاپ و رشد آن در كشورمان زحمات بسياري كشيده و درباره اين موضوع حرفهاي شنيدني دارد. وقتي براي گفتوگو با او تماس گرفتم كمي بيمار بود، با اينحال از انجام يك مصاحبه حضوري استقبال كرد و درخواست ما را پذيرفت.
همصحبتي با اين خواننده بسيار جالب است. ميان گفتوگو هر جا كه از كارهايش حرف ميزند با حس و حال شروع ميكند همان اثر را به خواندن. ميتوانم بگويم او در كارش آنقدر مسلط است كه بدون وجود موسيقي هم جرات خواندن را دارد؛ کاري كه بسياري از خوانندگان جوان و خوشنام امروز موسيقي پاپ از آن پرهيز ميكنند.
جام جم با او درباره آلبوم تازهاش «تو محكومي به برگشتن» و همچنين ديدگاههايش درباره فضاي موسيقي پاپ ايران از گذشته تا امروز به گفتوگو نشست که خواندنی است.
شما يكي از نخستين كساني هستيد كه پس از انقلاب در كشورمان فعاليت در عرصه موسيقي پاپ را آغاز كرديد. كمي از انگيزهتان براي فعاليت در اين عرصه بگوييد.واقعيت اين است كه من از سال 1373 دنبال راهاندازي جريان موسيقي پاپ در ايران بودم. همه كساني كه آن روزها را به خاطر دارند ميدانند نگاه جامعه به موسيقي خوب نبود و انجام اين كار خيلي دشوار بود. در چنين شرايطي دوستداران فعاليت در عرصه موسيقي دو راه داشتند؛ يا از ايران بروند يا بمانند و راه را فراهم كنند. من هم شرايطش را داشتم كه از ايران بروم. در بيست و يك سالگي سفري به خارج از كشور داشتم و وقتي برگشتم ديدم ايران را به همه جا ترجيح ميدهم. حتي اگر قرار باشد براي رسيدن به موسيقي كه ميخواهم بدوم و سختي بكشم باز هم ارزشش را دارد.
ببينيد ايران، ايران است و هيچ جاي دنيا نميتواند برايم زيبايي و عظمتش را داشته باشد. بعد هم به نظرم موسيقي كاركردن در ايران شرايط و راههاي خاص خود را دارد كه دربارهاش صحبت خواهيم كرد، اما فكر ميكنم اگر آدم قرار است دنبال موفقيت بدود هم بهتر است همين جا در كشور خودش اين كار را انجام دهد. موسيقي كاركردن در ايران احتياط ميخواهد و اگر كسي بخواهد موفق شود، بايد مثل يك بندباز رفتار كند و بتواند در تمام جهات تعادل خود را حفظ كند.
از چه زماني توانستيد اين تلاشهايتان را به جايي برسانيد؟از سال 73 تا 76 دويدم تا بالاخره قطعه «دل ميرود زدستم» با صداي من از تلويزيون پخش شد. بعد از آن هم ممنوعالفعاليت شدم. چرا؟ چون صدايم به يكي از خوانندههاي قبل از انقلاب شباهت داشت!
نميدانيد چه سختيهايي كشيدم، حالا بعضيها مدعي هستند كه موسيقي پاپ را در ايران راه انداختهاند. دلم ميخواهد صدايشان بزنم و زير نامههايي را كه در رد كارهاي من يا ممنوعالفعاليت شدنهايم با خودكار سبز نوشتهاند، نشانشان بدهم.
البته اگر علي معلم دامغاني نبود، فعاليتهاي من و امثال من به جايي نميرسيد. ايشان تنها كسي است كه موسيقي پاپ ايران هميشه مديونش خواهد بود. ايشان زماني كه به مركز موسيقي صدا و سيما آمدند سياست درستي را اجرا كردند. از وقتي هم كه ايشان رفتند و سياستهايشان اعمال نشد، شبكههاي به اصطلاح آن طرف آبي توانستند خودي نشان دهند وگرنه سالها بود كه ديگر مخاطب چنداني نداشتند.
پس شما باز شدن راه موسيقي پاپ در ايران را مديون علي معلم و صدا و سيما در يك برهه از زمان ميدانيد؟بله. البته با سپاس هميشگي از آقاي معلم و يك انتقاد كوچك از صدا و سيما.
اجازه بدهيد يكي يكي بررسي كنيم. ابتدا برويم سراغ سياستهاي دوره آقاي معلم.علي معلم دامغاني سال 75 به صدا و سيما آمد و نگرش مثبتي به موسيقي پاپ داشت.
در اين دوره بهترين اتفاقات در عرصه موسيقي صدا و سيما كه نه در عرصه موسيقي كشور رخ داد. چرا؟ چون اين مرد بزرگ موسيقي را ميفهميد. مردي كه سياستش اين بود؛ حمايت، هدايت، كارشناسي و در خط پاياني مميزي. پس از او بود که با هجمه شبکه هاي غير مجاز مواجه شديم.
يعني در اين دوره صدا و سيما با اعمال سياستهاي درست توانسته بود راه را بر شبكههاي خارجي ببندد؟ميدانيد قصد دارم بگويم صدا و سيما آنقدر قوي است كه وقتي از چيزي حمايت كند مردم هم دنبال آن ميروند، تا زماني هم كه صدا و سيما از موسيقي خوب داخلي حمايت کند مردم توجهي به خوانندههاي آن طرف نخواهند داشت. يادم است در آن دوران خوانندههاي به اصطلاح لسآنجلسي هم نگران شده بودند و دائم سعي ميكردند ما را تخريب كنند، اما ما اقبال عمومي داشتيم، برايمان چه اهميتي داشت آن طرف جهان چه اتفاقي ميافتد. در اين دوره تنها پاسخ ما به آنها كارهايمان بود، معتقد بوديم نبايد جوابشان را بدهيم مواجهه هنري جايي براي بحث و جدل نميگذارد و بايد با كار جوابشان را داد.
البته درباره عملكرد آقاي معلم در آن دوران برخي انتقاداتي هم مطرح ميكنند...چه كسي ميتواند از تنها مردي كه به خوانندگان پاپ مجوز داد، بد بگويد؟ مردي كه چنان ادبيات، شعر و موسيقي را ميشناخت كه بتواند همه اينها را در مسير درستي پيش ببرد. من، قاسم افشار، محمد اصفهاني كه البته قبل از آن سنتي ميخواند و بسياري ديگر از خوانندهها مجوز كار در موسيقي پاپ را از اين مرد گرفتيم. اين مرد هجمههاي خارج را كه شكست هيچ... در برابر مخالفتهاي داخلي هم ايستاد.
اين شبكهها قبل از فعاليت شما و همنسلانتان در موسيقي پاپ هم فعال بودند. پس چگونه توانستند بعد از كمرنگشدن فعاليت موسيقي پاپ در كشورمان تا اين حد تاثير منفي بگذارند؟حرف شما درست است، اما پيش از فعاليتهاي نسل ما موسيقي پاپ در ايران وجود نداشت و شكل جدي به خود نگرفته بود، اما بعد از جريان كمرنگشدن موسيقي پاپ دو اتفاق نامطلوب رخ داد؛ يكي اين كه رويكرد مخاطب دوباره از داخل به خارج رفت و ديگر اين كه نسل سوم موسيقي پاپ الگوي داخلي نداشتند و از روي آنها الگوسازي كردند. اين اتفاق افتاد كه موسيقي غيرمجاز براحتي در آن شبكهها پخش شد و تعريف جهان از موسيقي پاپ ايراني را تحتالشعاع قرار داد. بگذاريد رك بگويم وقتي شبكههاي داخلي كمرنگ شدند شبكههاي خارجي توانستند وارد عمل شوند و موسيقي فاخر ما پشتش خالي شد.
صدا و سيما تنها رسانه براي خواننده است، بايد از ما حمايت كند. از آن دسته خوانندگاني نيستم كه خوشحال باشم كه به من مجوز ندهند و با خودم بگويم خب چند تا كليپ ميدهم به يك شبكه خارجي و براي خودم به شكل ديگري درآمد و مخاطب ايجاد ميكنم.
نقش مسئولان و مديريت حوزه موسيقي در اين ميان چگونه است؟مسئولان اينجا كارشان بالا بردن سطح فكري مخاطبان موسيقي است. وقتي انتظار اين افراد بالا برود بايد كار خوب و با ارزش برايشان توليد شود. به تبع آن خواننده و موزيسين هم دنبال كار فاخر ميروند و تكليف بازار هم روشن ميشود و روي كار خوب و فاخر سرمايهگذاري ميشود. چون مردم از آن استقبال ميكنند. بعضيها ميگويند مشكل موسيقي كجاست؟
اعتمادي: صدا و سيما آنقدر قوياست كهوقتي از چيزي حمايت كند مردم هم دنبال آن ميروند، تا زماني هم كه صدا و سيما از موسيقي خوب داخلي حمايت کند مردم توجهي به خوانندههاي آن طرف نخواهند داشتموسيقي يك مشكل ندارد ظاهراً همه اتفاقات لازم در حال انجام است؛ كنسرت برگزار ميشود، آلبوم موسيقي بيرون ميآيد، تلويزيون پخش ميكند، بخصوص راديو فعاليت خوبي در اين زمينه دارد. تا كي بايد سيستم تصميمگيري مركز موسيقي صدا و سيما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي از هم جدا باشد؟ همه بايد دست به دست هم بدهند موسيقي مناسب سامان بگيرد. البته اين را هم بگويم در موارد زيادي وزارت فرهنگ و ارشاد و مميزي مظلوم واقع شده است. اگر به برخي كارها آزادانه مجوز بدهد همين شما مطبوعاتيها ميگوييد چرا مجوز ميدهد؟ مجوز ندهد باز هم شما خبرسازي ميكنيد كه اي واي مجوز داده نشده است! خلاصه در موارد زيادي مسئولان را هم گيج ميكنيد. (با خنده)
مديريت كردن بر فضاي موسيقي واقعا كار سختي است. توليد اثر خوب كار سختي است، فرهنگسازي بر مخاطب كار سختي است. هزينهكردن براي بازار بسيار سخت است. در مملكتي كه 70 ميليون جمعيت دارد 200 هزار آلبوم فروش برود يعني شقالقمر كرده است، اين موضوع خندهدار است. ما لااقل 30 ميليون جمعيت جوان داريم . بگوييد 20 ميليون جوانها پاپ گوش نميدهند. 10 ميليون ديگر چه؟
فكر كنم از اينجا برسيم به قانون كپيرايت و ضعفهاي موجود در اين عرصه...اين مردم هستند كه ميتوانند چيزي را اجرا كنند و حتي اگر قانون نوشتهشدهاي هم برايش وجود نداشته باشد اجرايش كنند. فكرش را بكنيد كار ساعت 8 صبح وارد بازار ميشود، ساعت 11 روي اينترنت است. وقتي كپي رايت نيست ميرسيم به دانلود. دانلود. دانلود... .
دقيقا اين گلايه من از مخاطبان موسيقي است. وقتي خوانندهاي را دوست داريد و با كارهايشان خاطره ميسازيد و لحظههايتان را ثبت ميكنيد، چند سال بعد هم آثارش را ميشنويد و برميگرديد به خاطرههاي قشنگتان، بايد بدانيد اين هنرمندان چقدر براي كارشان زحمت ميكشند تا شعرهاي خوبي را برايتان انتخاب كنند. شب تا صبح بيدار ميمانند براي اين كه بتوانند يك ملودي را قشنگ بخوانند و پيش ببرند.
شايد 20 ساعت براي ضبط يك كار در استوديو وقت صرف شود . بعدش هم ميافتند دنبال مجوز و كلي پشت درها ميمانند كه يك قطعه را منتشر كنند، آن وقت شما يك ساعت نشده آن را دانلود ميكنيد و تمام. سيگار از سيدي موسيقي گرانتر است. چرا؟ سيگار گرانتر بشود سيگاريها باز هم ميروند و برايش هزينه ميكنند، اما سيدي موسيقي گرانتر شود مردم نميخرند! يعني دوستداران سيگار در كشورمان پاي علاقهشان كه برسد پيشقدمتر از اهالي موسيقي هستند!
دم وفاداران به سيگار گرم! هر قدر گران شود ميخرند، اما سيدي گران ميشود نميخرند. حمايت اين نيست كه بنشينيد و بگوييد چه كار خوبي، حمايت شما بايد به گونهاي باشد كه هنرمند در فصل بعد بتواند اثر بهتري برايتان اجرا كند.
يك سيدي كه شما از مغازه ميخريد 2000 تومان، اين مبلغ ناچيز پول تهيهكننده و چاپ و سيدي و خواننده و... همه با هم است. فكرش را بكنيد همين 2000 تومان هم به جايي نميرسد. آن وقت از پرداخت همين مبلغ هم دريغ ميكنيد و ميرويد سراغ دانلود!
اما اين يك واقعيت است كه بسياري از خوانندگان خودشان آلبومها را روي سايتها قرار ميدهند.همين خواننده هم دلش ميخواهد كارش فروش آنچناني داشته باشد، اما وقتي ميبيند كه اينطور نميشود مجبور است تن بدهد به اين كه لااقل كارش شنيده شود و اين هم برايش دلخوشي است.
فكر ميكنم در كل مخاطب موسيقي در ايران خاص و متفاوت از همه جهان است و رفتارش با مخاطبان ديگر كشورها تفاوتهايي دارد.
با اين حرف شما موافقم. بگذاريد با يك مثال منظورم را بيان كنم. فرض كنيد ما ساكنان يك ساختمان 4 طبقه هستيم كه داريم همه با هم دعوا ميكنيم، يك غريبه در را محكم بزند همه با هم متحد ميشويم و او را سر جايش مينشانيم، ايران اين است.
نهتنها در موسيقي در همه جنبهها همين است، مردم هم بارها اين موضوع را ثابت كردهاند. همان مردمي كه در كنسرتها دارند دست ميزنند، ميخندند و شادي ميكنند كافي است حس كنند، خواننده دارد با يكي از باورهايشان بازي ميكند. از اين به بعد براحتي ديگر آن خواننده را نميبينند و فراموش مي کنند.
همان كسي كه ميآيد كنسرت و شادي ميكند، ماه محرم براي امام حسين(ع) اشك ميريزد. كسي كه اينها را نفهمد مخاطب خود را يك بعدي ميبيند و افت ميكند. مخاطب ما عجيب است، ممكن است هزار جور گله و ناراحتي از كشورش داشته باشد، اما پاي عرق ملي و مسائل مذهبي كه به ميان بيايد جلوي دنيا ميايستد.
موسيقي تا چه حد ميتواند بر مردم تاثير بگذارد؟موسيقي، تاثيرات عميقي دارد. سال 82 كه زلزله بم آمد، ساعت 5 و 15 دقيقه صبح بود. ساعت 10 من برايش شعر گفته بودم تا عصر ملودياش ساخته شد، شب تا صبح هم تنظيم و اجرا شد. فردا ظهر هم من و داريوش ارجمند در برنامه سيماي خانواده روي خط بوديم و مردم قطعه «گريه كن كه پاره تن زير پاره آجر/ همه جا بوي خاك و گريه و ناله پره» را شنيدند. يعني به فاصله كمتر از 24 ساعت اين كار با تصوير اجرا شد. حالا ببينيد چه تاثيري داشت.
اگر سينما بخواهد همين را تصوير كند و تاثير بگذارد تا چه ميزان زماني نياز دارد؟ هيچ هنري اندازه موسيقي نميتواند واقعهاي را سريع تصوير کند و تاثير بگذارد.
امروزه در دنيا هيچ موزيكي بدون ويدئوكليپ وجود ندارد. در صورتي كه ما هنوز چنين چيزي را نداريم چون رسانهاي براي پخش موسيقي نداريم. بسياري به من ميگويند چرا براي كارهايم ويدئوكليپ نميسازم. خب به فرض كه بسازم كجا و كي پخش شود؟ من كارهايم را نميدهم PMC پخش كند، چون به قوانين كشورم پايبند هستم و آدم قانونمحوري هستم. به من ميگويند اين كار را نكن، من هم ميگويم چشم، اما توقع دارم برايم يك جايگزين ايجاد كنند تا از طريق آن بتوانم با مخاطبانم حرف بزنم.
مدتي پيش خبري اعلام شد مبني بر اين كه يك شبكه جداگانه براي پخش موسيقي ايجاد شود. فكر ميكنيد اين كار بتواند مشكل معرفي موسيقي امروز ايران را حل كند؟شبكه، مسئولان و كارشناسان دلسوزي ميخواهد كه با حسن نظر و خارج از روابط كارها را گزينش كنند و يك موسيقي خوب كه بتواند معرف ايران باشد را نشان دهند.
اگر يك شبكه ايجاد شود مسئولان ارشاد و صدا و سيما و ديگر مراجع ذيصلاح ميتوانند از اين طريق به جوانان علاقهمند هم نشان دهند كه به فرض موزيك خوب اين است و ما اين را ميپسنديم.
هم جوانان مسير كار خود را پيدا ميكنند و هم موسيقي شكل و مفهوم واقعي خود را پيدا ميكند. به فرض اگر ما بخواهيم به دنيا هم پيامي بدهيم، ميتوانيم آن را با زبان موسيقي نشان دهيم و راه را براي توليد يك جريان موسيقي ملي و زيبا داخل چارچوب همين نظام فراهم كنيم.
اعتمادي: من از اين ناراحت ميشوم كه يك عده تحت عنوان موسيقي باور و اعتقادات همميهنهايشان را زير سوال ببرند و كلمات ركيك استفاده كنند و فحش بدهندهمچنين شبكه موسيقي داخلي ميتواند فضا را براي شناختهشدن خوانندگان جوان فراهم كند، اين خودش بزرگترين حمايت است و باعث ميشود خوانندگان جوان ما شناخته شوند. وقتي اين جوانان احساس كنند حمايت ميشوند ديگر سمت موسيقي غيرقانوني و زيرزميني نميروند. من خوشحالم از اين كه جوانان زيادي دوست دارند خواننده شوند، اين نشان ميدهد كه در مسير موسيقي و هنر پيش ميروند و همين كه سراغ بزهكاريهاي اجتماعي نميروند ارزشمند است.
شما با اين كه همه خيلي راحت در عرصه خوانندگي فعاليت كنند، مشكلي نداريد؟نه. چون صدايم امضا دارد و جايگاه خودم را دارم. از طرف ديگر هر كسي حق دارد شانساش را امتحان كند و بعد با واقعگرايي بررسي كند كه ميتواند در ادامهدادن اين مسير مثبت باشد يا نه. اگر ديد نميتواند بايد برود، به نظرم حضور بد نيست به شرط آن كه وقتي فرد ديد توانايي كار ندارد عرصه موسيقي را ترك كند و با اصرار در آن نماند.
شايد من هم دلم بخواهد بروم رستوران بزنم، چون ميزباني و پذيرايي را دوست دارم اما بايد بتوانم خوب از عهده كار بربيايم. اگر تعداد راضيها بيشتر از ناراضيها باشد خب قطعا ادامه ميدهم و گرنه ميروم.
زياد ميشنوم چرا بازيگران يا بازيكنان فوتبال خواننده ميشوند. به نظر من حق مسلم آنهاست كه بخواهند يك هنر ديگر را امتحان كنند. از مخالفان اين موضوع يك سوال دارم؛ ما به خودمان فكر ميكنيم يا به جريان موسيقي؟ هركدام از ما بايد به اين فكر كنيم مخاطبان خاص و جايگاه خاص خودمان را داريم و ديگران هم ميتوانند شانس خود را امتحان كنند.
هر قدر تعداد كارهاي خوب، خوانندههاي خوب و ترانههاي خوب بيشتر شود، موسيقي هم قويتر ميشود و من هم در مسير قويتري پيش ميروم.
به نظر ميرسد براي گروه سني كه مخاطب شما و همنسلهايتان در موسيقي پاپ بودند كنسرت وجود ندارد. نظر شما درباره اين موضوع چيست؟اوايل كه كار ميكرديم براي جوانان موسيقي نبود. گروه مخاطب موسيقي سنتي افراد ميانسال و سنهاي بالاتر بودند و به همين علت ما ميگفتيم موسيقي پاپ را داخل كشور بسازيم كه جوانترهاي اجتماع كه انرژيك هستند و ميخواهند تخليه شوند، موسيقي خاص خود را داشته باشند. بايد فكر كساني هم باشيم كه فوتبال يا كشتي هم دوست ندارند، حتي اگر يك ميليون نفر هم باشند بايد به آنها اهميت داد. مگر يك ميليون جوان تعداد كمي است كه بخواهيم آنها را شوخي بگيريم؟ 10 تا استوديوم آزادي است. پس ما اين ژانر موسيقي را هم نياز داريم.
اما حالا موسيقي پاپ ما شده تينايجري. من دنبال اين هستم كه اين قشر مخاطب را با موسيقي پاپ خوب و مناسب آشتي دهم. دغدغه جوان 28 ساله با 19 ساله فرق دارد، ذائقه و تفكرش هم فرق دارد. ما بايد همه جور موسيقي براي قشرهاي مختلف داشته باشيم و اين نياز را درك كنيم.
اين كارهاي جوانپسند متاسفانه فقط از خيانت و سياهي و چنين مواردي حرف ميزنند.بله، نفرين در موسيقي باب شده است! الهي بميري و... كار هنر تبيين زيبايي است و در آن بايد از عشق، از خودگذشتگي و ايثار گفت. حتي در عشق مجازي هم بايد از گذشت گفت نه از خودكشي و خيانت. اين ميشود كه اسيدپاشي در جامعه زياد ميشود. رسالت هنرمند تلطيف فضاي جامعه است.
موسيقي فاخر از عشق، زيبايي و اميد حرف ميزند و هرگز سياهنمايي نميكند. ممكن است از لحاظ اقتصادي در شرايط سختي باشيم، اما ميتوانيم از اميد حرف بزنيم. اگر اين موسيقيها اينطور پيش بروند همه دچار نااميدي ميشوند و يك فضاي فرسايشي مزمن ايجاد ميشود. به نظرم وقتي جامعه مشكلي دارد وظيفه موسيقي و هنرمندان است كه در كنار مسئولان دلسوز روحيه جامعه را بالا ببرند و افراد را شاد كنند. هويت انساني اميدواري است شرع ما هم ميگويد از لحاظ انساني آدم نااميد مرده است.
آلبوم تازه شما «تو محكومي به برگشتن» نام دارد. به نظرتان اين اسم كمي نااميدي در خود ندارد؟نه. وقتي شما آلبوم را بشنويد ميبينيد تو محكومي به برگشتن در محتواي خود حكم مهرباني دارد و تهديد و ارعاب در كار نيست. منظور اين است كه وقتي تو فقط با خوبيها مواجه باشي چارهاي جز برگشت نداري.
پس تا سر اين موضوع هستيم كمي هم درباره آلبوم تازهتان توضيح دهيد.براي اين آلبوم 22 ماه در پيشتوليد بودم. شش ماه انتخابها، ساختار ملودي، شعر و تنظيمها طول كشيد. خيلي آزمون و خطا كردم و يكسري را كنار گذاشتم. در روند ضبط هم مشكلاتي داشتم و استوديو عوض كردم و خلاصه درباره آن حساسيت فراواني داشتم. قطعهاي را هم با رضا صادقي خواندم. خيلي دوستش دارم چون رضا صادقي هم معرفت و دانش موسيقي دارد، هم بامرام است.
در اين آلبوم دوتا كار الكترونيك دارم. خيلي پرهزينه بود، همهاش ساز و آكوستيك بوده. باور كنيد خيلي دشوار بود، اگر ميخواستم ساختمان بسازم زودتر از 22 ماه زمان ميبرد. تقريبا دو سال كامل روي اين آلبوم كار كردم.
باشگاه پرسپوليس هم تيراژ بالايي از اين آلبوم را براي هوادارانش خريد و گفت هوادارانم تنها ورزشي نبوده و فرهنگي هم هستند و اين را با خريد آلبوم ثابت کرد. من هميشه سعي كردهام در كارم مسير جديدي ايجاد كنم. اميدوارم اين روش ـ كه شيوه جديدي از پخش هم خواهد بود ـ به ارتقاي سطح موسيقي پاپ بينجامد.
با موسيقيهاي زيرزميني مخالف هستيد؟اصلا. نميدانم چرا بعضي از جواناني كه با اين عنوان فعاليت ميكنند، دنبال مجوز نميروند.
در يكي از مصاحبههايتان ديدم كه با اين نوع موسيقي مخالفت كردهايد!آن مصاحبه در رابطه با كار شاهين نجفي بود. گفتم اين سوءمديريت است كه باعث ميشود يك عده براي عرضه كردن خودشان كارهاي جنجالي بكنند تا ديده شوند. براي يك عده موسيقي زيرزميني شده بستري براي معروفشدن، اما همه اينطور نيستند. من از اين ناراحت ميشوم كه يك عده تحت عنوان موسيقي باور و اعتقادات همميهنهايشان را زير سوال ببرند و كلمات ركيك استفاده كنند و فحش بدهند. موسيقي روي زمين و زيرزمين فرقي ندارد، كار زيبا هميشه زيباست به شرط آن كه به چيزي يا كسي توهين نكند.
در چرخه توليد و انتشار يك اثر موسيقي چه چيزهايي را موثر ميدانيد؟هرچند در حال حاضر موسيقي ما حال خوشي ندارد، اما زنده است و همين زندهبودن هم نشان ميدهد هنوز برخي مسئولان، دلسوز موسيقي هستند. راهبران موسيقي كلان در عرصه موسيقي بسيار تعيينكننده هستند و همچنين مديران و سياستگذاران. علاوه بر آن هم خود هنرمندان تاثيرگذارند، هم مخاطبان.
مظلوم ترين قسمت اين ماجرا بازار است كه بايد براساس عرضه و تقاضا حركت كند. وقتي الان عصر سيطره كارهاي نازل است، سرمايهگذار سرمايهاش را ميگذارد روي اين كارها. ما 70 ميليون جمعيت داريم، اما يك آلبوم موسيقي بيشتر از 150 هزار تا تيراژ ندارد. به نظرم بايد اول اين مشكل را حل كرد.
حرف پاياني؟موسيقي اين روزها حالش خوب نيست، چون با ضعف مديريت روبهروست. با ادامه اين روند مخاطبان حرفهاي ما دارند دلسرد ميشوند و به حاشيه ميروند. هنرمندان خوب ما دلسرد ميشوند و به حاشيه ميروند. بازار موسيقي هم فشل شده و در آن سرمايهگذاري نميشود.
انتظارم از مديران كلان موسيقي فقط براي ايجاد يك جريان سالم ، پرقدرت و فاخر است. توقع ندارم صدا و سيما مدام موسيقي پخش كند و هر چه رسيد بگذارد، اما توقع دارم كارهاي قوي پخش كند. بچههاي جوان هم به شوق ديدهشدن در رسانه سعي ميكنند كاري در همان شيوه انجام دهند. به اين ترتيب معلوم ميشود موسيقي ايراني اين است، نه آن چيزي كه يواشكي ضبط ميشود و سر از شبكههاي بيگانه درميآورد. همه اين امكان را ندارند كه کارشان از صدا و سيما پخش شود. همه اين امكان را ندارند كه در تيتراژها بخوانند. بايد از آنها حمايت شود . بايد تدابيري براي اين افراد هم انديشيده شود تا بدانند حمايت و هدايت دارند.
حمايت و هدايت همين است كه هنرمند جوان هدايت شود و بداند در چه مملكتي با چه شرايط و حساسيتهايي كار ميكند. آن وقت خود بهخود مسير درست را پيدا ميكند.
زينب مرتضايي فرد
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید