به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، يکي از مسئولان وزارت ارشاد گفته سال قبل از حدود 70 فيلم تنها 5 فيلم چنين درونمايهاي داشتند، پس حتي ميبينيم چنين آثاري در اقليت هم هستند. اما اگر خوب دقت کنيم متوجه ميشويم که اولا فقط 5 فيلم بهطور مستقيم چنين درونمايهاي داشتند، حالا در حاشيه ديگر فيلمها چهقدر به موضوع پرداخته شده جاي بحث دارد.
ثانيا به
طور معمول از 70 اثر توليد شده در يک سال تنها حدود 30 فيلم رنگ گيشه را
ميبينند و مابقي يا مستقيم روانه شبکه نمايش خانگي ميشوند يا بدون هيچ
اکراني بايگاني ميشوند، لذا بايد فيلمهاي اکران شده را ملاک قضاوت قرار
داد، از بين حدود 30 فيلم روي پرده طي يک سال، تنها حدود 10 اثر اکراني
فراگير در گروههاي سينمايي مطرح دارند و مابقي به صورت محدود و در
سالنهاي معمولي اکران ميشوند.
پس بعد از اکران بايد زمان روي پرده بودن،
سالنهايي که در اختيار فيلمهاست و استقبال مردم را هم به عنوان خط کش
ماجرا پذيرفت. اما امسال يک اتفاق نحصر بهفرد افتاده و مطرحترين گروه
سينمايي کشور که تقريبا بيشترين و بهترين سالنها را به خصوص در پايتخت در
اختيار دارد؛ حاضر به اکران برخي فيلمها که چنين فضايي را دارند نشده است.
اما سئوال اينجاست چرا چنين فيلمهايي
که از زمان اکران خطشکن آنها يعني «شوکران» تا آخرين نمونهها مثل
«خصوصي»، «پل چوبي» و «برف روي کاجها» هميشه مورد بحث بودهاند و دردسرهاي
فراواني براي عوامل داشتهاند، اينقدر مورد علاقه تهيهکنندگان و
سرمايهگذاران هستند.
به نظر ميرسد فيلمهايي اينچنيني حتي با اکران
محدود به محض ورود به شبکه نمايش خانگي تمام ضررها را جبران ميکنند، شاهد
اين مدعا شمارگان پشت بستهبندي برخي از اين گونه فيلمهاست که در شبکه
نمايش خانگي توزيع شدهاند، است. وزارت ارشاد مدعي است دادن مجوز به معناي
حمايت کردن نيست، اما نکتهاي محرز و مسلم است: اگر فيلمي با درونمايه
خيانت اکران محدود داشته باشد و با چند مميزي وارد شبکه نمايش خانگي شود
باز هم براي سرمايهگذار به صرفهتر از توليد فيلمهايي مثل «خون بازي»،
«گيلانه»، «شاعر زبالهها»، «ريسمان باز» و نمونههاي قديمي مثل «زيرپوست
شهر»، «بوتيک» و... ميباشد و چه بسا که توقيف موقت، مميزي، اکران محدود و
اعتراض به چنين مضاميني در فروش نسخه ويدئويي اثر، تاثير بهسزايي هم داشته
باشد، پس براي آدمهايي که اول و آخر بازگشت سرمايه و سود در سينما
برايشان مهم و با ارزش است دليلي وجود ندارد آثار با ارزشي مثل «اينجا
بدون من»، «به همين سادگي»، «طلاومس»، «لطفا مزاحم نشويد» و «يک حبه قند»
را بسازند.
از اين جاي قصه است که نقش مسئولان و
مردم چشمگير ميشود، اگر با حمايت مسئولان و با استقبال مردم، بازگشت
سرمايه فيلمهاي با محتواي بهتر، مضامين بديعتر و نگاههاي جديد به اجتماع
سهلتر شد آن وقت است که فقط بايد از فيلمساز و تهيه کننده انتظار داشت.
اما در شرايط فعلي به نظر ميرسد هنر عوامل سينما چنان جهتدهي شده که يا
به سمت ساخت کمديهاي دم دستي و بي دردسر ميروند يا روي جذابيتهاي کاذب
موضوعات خاص اجتماعي زوم ميکنند تا حداقل ژست روشنفکري هم بگيرند.
البته در بين آثار با ارزش چند سال اخير معدود فيلمهايي هم بودهاند که محتواي عميقي داشتهاند و فروش نسبتا خوبي هم داشتهاند مثل طلا و مس، يا اگر به فضاي خيانت و دروغ نزديک شدهاند از چنين درونمايهاي استفاده کاذب نکردهاند مثل سعادت آباد و آقايوسف، اما به نظر ميرسد با همه اين اوصاف زمان آن فرا رسيده که کليت سينما براي ارائه تصويري جامعتر از زندگي اين روزهاي مردم گام بردارد. صرف وجود هر چيزي در جامعه به معناي انعکاس آن در رسانه نيست، درست است که جز راست نبايد گفت اما هر راست نشايد گفت، شايد بهتر باشد بگوييم هر راست را به هرکسي نبايد گفت، اين جاست که اگر اصرار بر استمرار چنين درونمايهاي وجود دارد، لازم است مسئولان علاوه بر جهتدهي آثار که تقريبا وجود ندارد، فکري هم به حال گروهبندي سني فيلمها بکنند تا اگر قرار است در فيلمي هشداري داده شود و معضلي به گوش مخاطب برسد آنکه لازم است موضوع را بداند مخاطب فيلم باشد. نوشتن يک متن ريز روي پرده يا بستهبندي شبکه نمايش خانگي دال بر اينکه: «تماشاي اين فيلم به... توصيه نميشود» چندان دردي از اين ماجرا را دوا نميکند.
اما نکته اين جاست که شايد عدهاي مدعي
شوند که اگر قرار است تصوير دقيقتري از جامعه در سينما ارائه شود مضامين
ديگري پيش رو نداريم و دست فيلمسازان بسته است و... شما به يک فهرست دم
دستي در اينباره عنايت کنيد: زنانخانه داري که يک زندگي را مديريت
ميکنند (تصويري که از زن در سينماي ما ارائه ميشود محدود شده به منشيهاي
شرکتها و دکترها که معمولاً ... )، اهداي عضو (که نمونهاش يعني «بودن يا
نبودن» کيانوش عياري بسيار پرفروش هم بود)، آدمهاي بعد از جنگ، جانبازان
شيميايي، زناني که سالهاست بار نگهداري از همسر جانباز خود را به دوش
ميکشند، زندگي دانشجويي، زندگي مجردي، جدايي و فاصله نسلها، کودکان کار،
زنان سرپرست خانوار (هنوز هم يکي از ماندگارترين شخصيتهاي تمام تاريخ
سينماي ايران، طوبي «زير پوست شهر» است)، جوانان پائين شهري (مثل «بوتيک» و
«ريسمان باز») زندگي روستايي (رسم «عاشقکشي» را ببينيد تا بدانيد با به
تصوير کشيدن چنين زندگيهايي ميتوان فيلم خوب ساخت.
يا شاهکاري مثل «ماديان» علي ژکان) ورزش و پشت پرده زندگي چهرههاي شاخص اين عرصه و... طنز تلخ ماجرا اين جاست که در حال حاضر سينماي کودک، سينماي سياسي، کمدي فاخر، آثار تاريخي جذاب، سينماي پليسي، فانتزي نداريم و همان سينماي اجتماعي هم که داريم محدود شده به يک درونمايه، اين طور ميشود که اگر پدري بخواهد فرزندش را به سينما ببرد چارهاي ندارد جز اينکه در کنار فرزندش يا «چارچنگولي» نگاه کند يا «من همسرش هستم» و عاجز شود از پاسخ به سئوالات بيشمار فرزند درباره ارجاعات ريز و درشت فيلم که از سن او بيشتر است.
* سيدمصطفي صابريبرای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید