به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ، همانطوری روی کاناپه ی تاکسی سرویس افتاده ام و منتظرم نوبتم شود بلکه پولی در آورم تا کمیسیون و پول بنزین جور شود اما دریغ از یک تلفن . هرجمعه همینطور است و هیچ خبری از مسافر نیست.
یکهو می روم توی فکر چه آرزوهایی داشتم و به چه جاهایی که قرار بود برسم اما الان افتاده ام گوشه ی این اتاق روی یک کاناپه ی زهوار در رفته و انتظار یک سرویس را می کشم تا شاید تهش برایم هزار تومان بماند .
دو سال پیش اصلا داستان زندگیم اینطور نبود با چند تا ازبچه های دانشگاه که خودمان را روشنفکر می دانستیم می رفتیم کافه ژوان و دو ساعت تمام راجع به تابلوی گل های آفتابگردان ونگوک با هم بحث می کردیم .هنوز هم تصویر آن کپی نقاشی ونگوک جلوی چشمانم است به احسان دوستم می گفتم این اثر واقعا یک جنبه ی شگفت انگیز از هنر مفهومی را به نمایش می گذارد .در این تابلو گل هایی را در یک گلدان کنار هم می بینید که بعضی تازه شکفته اند و بعضی دیگر دارند پلاسیده می شوند یعنی تمام مراحل زندگی یک گل آفتابگردان را در این تصویر می شود دید مثل زندگی خودمان از تولد تا مرگ کل زندگی با یک نگاه جلوی چشمت است . الان که به یاد آن روزها می افتم فکر می کنم خودم شده ام مثل آن گل پلاسیده که تمام برگ هایش ریخته اند درست مثل آثار ونسان و دیگر آثار پست اکسپرسیونیستی شدیدا زندگی ام غیر واقعی شده است.
نقاشان پست اکسپرسیونیستی بر این نظر بودند که آنطور که همکارانشان در دوران گذشته فکر می کردند زیبایی یک اثر محدود به شبیه بودن آن اثر به طبیعت یا شکل حقیقی چیزی که نقاشی از روی آن کشیده شده نیست و برای بیان همین حرفشان هم آثار خود را با ضربات ریز و سریع قلم مو می کشیدند تا حالت انتزاعی پیدا کرده و خیلی شبیه شکل واقعی خود نباشد .
واقعا زندگی من هم همینطور شده بود کسی که زمانی عاشق فلسفه-عرفان و هنر مدرن و پست مدرن بود حالا شده بود راننده تاکسی و همینطور روی کاناپه لمیده بود تا نوبتش بشود شاید آخر شب بیست هزار تومانی توی جیبش بگذارد .
همانطور هی نگاهی به تصویر خودم در آینه می انداختم و یاد تابلوی گل های آفتاگردان ونگوک می افتادم تا اینکه نقطه ی اشتراک هر دویمان برایم بهتر روشن شد : "غیر واقعی بودن " . ما هر دو متظاهر بودیم و غیر واقعی و هر دو آثاری کاملا پست اکسپرسیونیستی بودیم با این تفاوت که ارزش اثر ونگوک از من خیلی بیشتر بود.