باشگاه خبرنگاران - ادبیات پیوندی ناگستنی با سینما دارد و در اصل بدون ادبیات داستانی و نمایشی سینما به لحاظ محتوا خالی از معنا ست و هیچ بنیادی ندارد، از این رو کنکاش پیرامون ربط و نسبت ادبیات و سینما باید یکی از مهم ترین دغدغه های سینماگران و مخاطبان سینما باشد. به نظر می رسد از زمان پیدایش سینما، موضوع اقتباس از آثار ادبی نیز مطرح شده است. موضوعی كه همچنان به قوت خود باقی است. چراكه قصه و داستان ، سنگ اول بنای ساختمان پیچیده و تو در توی فیلم است."اقتباس" مفهومی است که سعی دارد اشتراکات میان سینما و ادبیات را مورد بررسی قرار دهد. در یک نگاه کلی، سینما و ادبیات هر دو شکلهایی از بازنمایی واقعیتاند. این موضوع که واقعیت را چگونه میتوان بازنمایی کرد مسئلهی اصلی ادبیات داستانی و سینما است.
سينما در مقايسه با ساير هنرها که گاه پيشينه آنها به عمر بشر بازمي گردد، از طول عمر کمتري برخوردار است تا جايي که مقايسه سينما با طول عمر يکصد سال با هنرهاي ديگر و ادبيات که عمري برابر با عمر بشر دارند نشدني و حتي نامطلوب است. يکي از راههاي تکامل يافتن سينما اقتباس از ادبيات داستاني است. صاحبان جريان هاي سينمايي بزرگ همواره از ادبيات براي غني ساختن سينما سود جسته اند.
اقتباس از آثار ادبی به خصوص رمان، دیر زمانی است که در عمر نه چندان بلند سینما به عنوان یک ژانر مستقل تعریف شده است و حتی در جایزه های سینمایی بزرگ بخش جایزه فیلم نامه اقتباسی ایجاد می شود. بر کسی اهمیت ادبیات بر سینما پوشیده نیست. از زمانی که سینما ناطق شد، ورود کلمه و زبان و به تبع آن ادبیات و آثار ادبی راه به سینما یافتند. آندره بازن،منتقد و تئوریسین مشهور سینما،اقتباس را ویژگی ثابت تاریخ هنر میداند و اضافه میکند که استقلال ابزار بیان و اصالت موضوع در سینما نیز هیچگاه بیشتر از سی سال اول اختراع سینما طول نمیکشد و این هنر نوپا،میکوشد از برداران بزرگترش(رمان و تآتر) تقلید کند.
اقتباس، سازوکاری بسیار رایج و مهم برای نگارش فیلمنامه در موفق ترین نظام های سینمایی جهان محسوب می شود. اقتباس تا جایی برای سینما اهمیت دارد که لیندا سینگر یکی از پژوهشگران سینمای جهان در کتابش می نویسد، "اقتباس خون حیات بخش دنیای سینما و تلویزیون است.85 درصد کل فیلم های برنده اسکار اقتباسی اند. 45 درصد از کل فیلم های تلویزیونی نیز اقتباسی اند . 70 درصد از کل فیلم های جایزه اِمی نیز آثاری اقتباسی اند و..."این آمار و ارقام از یک واقعیت مهم پرده بر می دارد و آن این است که پیوندی لاینفک و تجزیه ناپذیر میان سینما و ادبیات وجود دارد.
بسیاری از منتقدان و پژوهشگران عرصه سینما در کشور ما نیز عمده نقطه ضعف سینما را ضعف و نقصان در فیلمنامه ها می دانند و حوزه های دیگر سینما در اولویت های بعدی است در این میان اقتباس از آثار ادبی یکی از مناسب ترین راهها برای قوت بخشیدن به حوزه فیلمنامه توصیه می شود. بطور دقيق یكی از معضلات سینمای ما كه از معضل به بحران تبدیل شده است ، گسست میان سینما و ادبیات معاصر ایران و جهان است. در قبل از انقلاب اسلامي عده ای به سراغ ادبیات كلاسیك ما می رفتند و نتیجه آن فیلمهای ضعیف و سطحی ای بود كه براساس شاهنامه ، لیلی و مجنون و... ساخته می شد. در همان زمان البته چند اقتباس ادبی موفق مثل" گاو" وجود دارد. تقریبا همه فیلمهای خوب و ارزشمندی كه پس از پیدایش موج نو در ایران ساخته شده است ، به نوعی منبع اقتباسشان ادبیات معاصر ایران و جهان است. در دهه های اخیر نیز ارتباط بین سینما و ادبیات در ايران كمرنگ تر شده و به آثاری از جمله هوشنگ مرادی كرمانی محدود شده است ،تقریبا تمام آثار او به فیلم برگردانده شده اند كه این امر به جذابیت داستان های او برای جذب عامه مردم مربوط می شود، مانند "قصه های مجید" و "مهمان مامان". ولی انبوهی از آثار ادبی تولید شده را داریم كه بلاتكلیف مانده اند.
با نگاهی سطحی به فیلمنامه های سینمای برتري جويانه اي مثل هالیوود به راحتی متوجه می شویم که نقطه قوت آثار تولیدی این سینمای امپریالیستی در داستان پردازی ها و فیلمنامه های قوی آنان است، در غير اينصورت جلوه های ویژه به تنهایی توانایی جذب مخاطب را ندارد، همچنان که ما شاهدیم در سینمای هند ( بالیوود) ضمن استفاده گسترده از جلوه های ویژه هیچ یک از فیلم های آنان توانایی جذب مخاطب و فروش جهانی را نداشته اند. هالیوود نشینان نیز به خوبی به اهمیت فیلمنامه و داستان پردازی و همچنین اقتباس از ادبیات داستانی قدرتمند پی برده و در راستای بهبود هر چه بیشتر آن می کوشند. ولی متاسفانه شاید در بهترین حالت به تعداد انگشتان یک دست در سینمای کشورمان شاهد آثار سینمایی اقتباسی باشیم.
البته عواملی چند موجبات فراهم آمدن این وضع را به وجود آورده اند. بسیاری از سینماگران جامعه ما فقط خود را محدود به سواد بصری و سینمایی کرده اند و ضمن گرفتن ژست های روشنفکرانه ارتباط خاصي با کتاب و کتابخوانی ندارند. به طور کل متاسفانه در جامعه ایرانی بسیاری از فیلمنامه نویسان اهل مطالعه نیستند و بسیاری از داستان نویس ها هم اهل سینما نیستند. داستان نویسان امروز جامعه ما به دو دسته عمده تقسیم شده اند؛ گروه نخست آثار ادبی عامه پسند می نویسند که در آن از الگوهای کلاسیک بهره می گیرند. این داستان ها آغازی با آرامش دارد، در ادامه داستان اتفاقی رخ می دهد، گره ای در کار ایجاد می شود، مسئله اوج می گیرد و در نهایت آن گره گشوده می شود و نتیجه گیری نهایی صورت می گیرد که ذائقه بیشتر به این جنس ساختار متمایل است. گروه دوم از ادبیات مدرن اروپا و آمریکا الگو می گیرند؛ ادبیاتی که درونگر و فردگراست و تاکید بر درون مایه های افراد و فردیت انسان ها است. چنین فضایی در داستان پردازی، مسیر تبدیل قصه به فیلمنامه را دشوار می کند. فیلمنامه نویس به خاطر تبدیل بسیاری از آثار ادبی مدرن به زبان سینما باید راه دشوار و طولانی بپیماید، چون این آثار مانند یک اودیسه شخصی هستند و وجهی درون گرایانه دارند، بنحوی که گاهی اوقات مسیر تبدیل قصه به فیلمنامه رها میشود و فیلمنامه مجزا و دیگری خلق می شود. فیلمنامه ای که نویسنده خود آن را به وجود آورده است.
مسئله دیگر در این میان این است که به نظر می رسد یکی از عوامل اصلی در عدم ایجاد امنیت و شکل گیری فضای اقتباس، نبودن قانون " کپی رایت" است. گفته اند برخی از رمان نویس های ما در وصیتنامه خود حق تبديل شدن آثارشان به فیلم را از دیگران سلب کرده اند و تمام حقوق آن را به بازماندگانشان اعطا کرده اند. در جهان حساسیت شدیدی برای اجرای قانون " حقوق مولفان و مصنفان" وجود دارد، زيرا مانند هر قانون دیگری امنیت روانی شرایطی را برای مولف به وجود می آورد که بتواند ایده خود را به نام خود ثبت کرده و هر کسی نتواند به راحتی آن را از آن خود سازد. این حساسیت در جامعه ما وجود ندارد. اگر بی توجهی به قانون کپی رایت در برخی از جنبه های اقتصادی منفعتی داشته باشد، در حال حاضر حداقل در پدیده اقتباس به صنعت سینما و تلویزیون آسيب فراوانی وارد آورده است. بر این اساس کمتر کسی حاضر است با داشتن فیلمنامه ای خوب آن را در اختیار دفاتر سینمایی بگذارد، چون این به معنای آن است که بطور كلي از خیر اثر خود بگذرد و آن را به دست فراموشی بسپارد. اقتباس می تواند به شاخه ها و گونه هاي دیگر در رونق سینما یاری رساند،به عبارت دیگر هم می تواند رسالت فرهنگی خود را انجام دهد و هم می تواند بدون کمک های دولتی به منزله کالایی صنعتی روی پای خود بايستد و به قول معروف " دخل و خرجش را دربیاورد" و سینما را بدل به صنعتی هر چه پر رونق تر كند.
ارتقاي سينماي ايران و توليدات هرچه بيشتر آثار اقتباسي به دو عامل بستگي دارد؛ ابتدا بايد مديران فرهنگي علاقهمند به ادبيات و پيشينة فرهنگي خود بوده تا براي توليد آثاري در اين عرصه حمايت لازم را از سينماگران انجام دهند، قدم دوم را هم هنرمندان بايد بردارند، يعني با طرح موضوعات مختلف و ارسال آنها براي مديران فرهنگي سهم بزرگي در افزايش توليدات داشته باشند. از این رو یکی از بزرگترین هم و غم های مسئولان سینمایی و از طرفي خود سینماگران کشورمان باید گسترش سینمای اقتباسی باشد تا از روزنه یک توافق و تفاهم میان سینما با ادبیات، سینمایی موفق به وجود بیاورند تا سینمایی فاخر و ارزشمند داشته باشیم. در این میان کتاب مقدس مسلمانان، یعنی قرآن کریم باید یکی از بزرگترین منابع اقتباس باشد،زيرا قصص قرآنی از جذابیت های وافری برای تبديل به تصاویر برخوردارند و با کمی سلیقه و ذوق از سوی سینماگران منبع الهام بخش خوبی برای جریان سینمایی ما خواهد بود و با وجود چنین جریانی مخاطب نیز پا به میدان گذاشته و به سینما باز خواهد گشت. البته ناگفته نماند که ساخت آثار سینمایی فاخر و قرآنی هزینه های زیادی را می طلبد که در اینجا کمک های دولتی در کنار بخش های خصوصی این پتانسیل را به خوبی آشكار مي كند ./م
يادداشتي از مصطفی انصافی