با گشتي كوتاه در سطح جامعه و نشست و برخاست با عموم مردم و گفت‌وگو با آنها و دقت به صحبت‌هاي مسئولان در تشريح شرايط فعلي جامعه و با كمي دقت، اين دوران را مي‌توان يادآور دوراني دانست كه قريب به اكثر تجربه‌هاي نظام در آن مقطع زماني با وجود رهبري چون حضرت روح‌الله به دست آمد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ، دوراني كه انواع و اقسام مشكلات را تجربه كرديم كه در بعضي سربلند و در بعضي به تعبير حضرت روح‌الله با عدم موفقيت (نه شكست) روبه‌رو شديم. چون براي شيعه و امت ايران با داشتن فقه پويا و فرهنگ عاشورايي و عملي كردن اين گنجينه‌هاي ارزشمند در بخش‌هاي مختلف زندگي، ‌شكست و بن‌بست معنا ندارد. در صورتي كه شرايط حال حاضر در كشور به هيچ وجه شبيه دوران جنگ و دوران پس از جنگ نمي‌باشد و اختلافات زيادي دارد اما با كمي دقت هم مي‌توان فهميد دست‌هايي براي شبيه‌سازي اين دو برهه زماني در كار است. براي تحليل درست اين مسائل بايد به سراغ انسان‌هايي برويم كه هم آن دوران را درك كرده و هم در حال حاضر با همان روحيات در حال سربازي براي ولايت‌فقيه و تحليل شرايط هستند. از اين رو بر آن آمديم كه با حجت‌الاسلام والمسلمين «علي ثمري» روحاني رزمنده و جانباز بزرگواري كه هم در زمان جنگ و هم اكنون به سربازي ولايت فقيه افتخار مي‌كند،‌ گفت‌وگو كنيم. او از رزمندگان لشكر هميشه پيروز ۱۰ سيدالشهدا و مسئول عقيدتي قرارگاه خاتم‌الانبيا مي‌باشد.

در شروع از حال و هواي پايان جنگ و روحيه رزمندگان اسلام و مسئولان برايمان بگوييد و صحبت‌هايي كه در آن مقطع مطرح بود را برايمان تشريح كنيد. 

بحث دفاع مقدس هشت ساله همان طور كه امام(ره) فرمود نعمت بود. هر چه جلوتر مي‌رويم بيشتر متوجه اين صحبت امام(ره) مي‌شويم و واقعاً همين طور بود. در جنگ مردم ما آبديده شدند، ورزيده شدند و مشخصاً معلوم شد چقدر از انسان‌ها پاي ركاب رهبر و ولايت فقيه هستند و چقدر نيستند. جنگي كه در آن مي‌توان افتخارات زيادي را مشاهده كرد منتها روحياتي كه امام(ره) داشت و از آن برخوردار بود و رزمندگان ما با آن روحيات همنوا بودند براي عده‌اي قابل درك نبود. بعضي‌ها به علت برداشت‌هاي نادرست و كج‌فهمي‌هايي‌ كه داشتند مانند امام(ره) و رزمندگان فكر نمي‌كردند و عمل هم نمي‌كردند. حتي يك صحبتي بنده از آقا سيد‌علي نجفي دارم كه مي‌گويد از قول امام(ره) كه اين اواخر كمتر به بنده راست گفته شد. يعني اوضاع و احوال بعضي‌ها در حدي بود كه امام(ره) فرموده بودند كه به بنده امام خميني (ره) هم كمتر راست گفته شد. كساني كه در كنار امام(ره) بودند و جنگ را اداره مي‌كردند و مسئول هم بودند، آن طور كه امام(ره) در نظر داشت و رزمندگان مي‌خواستند و پيش‌بيني مي‌كردند نتوانستند جنگ را اداره و تمام كنند. البته با پذيرش پايان جنگ، روح ولايتمداري در بچه‌ها اين طور ايجاب مي‌كرد كه همه‌طوره تسليم باشند. حتي بنده خاطرم هست در شب پذيرش قطعنامه رزمنده‌ها به خاطر صحبت امام(ره) كه فرموده بود من جام زهر را نوشيدم، چقدر گريه كردند و ناراحت بودند. اين جام زهر كلي صحبت و حرف در خود داشت و دارد و خوب است در فرصتي مناسب و در زماني مناسب به اين مسئله كه جام زهر را چه كساني و چگونه درست كردند و دست امام(ره) دادند رسيدگي و پيگيري شود كه تاكنون متأسفانه اين اتفاق نيفتاده است. دشمن هم تصوراتي اشتباه و دركي غلط از اين وضعيت داشت و دارد به طوري كه دوباره به صورت سازماندهي شده وارد كار مي‌شود و نيروهاي وطن‌فروش،‌ بي‌دين و بي‌غيرتي مانند منافقين را سازمان داده و وارد كار مي‌كنند كه مرصاد و اتفاقات نظامي آن زمان حرف و حديث خود را دارد. اگر همان طور كه مشخص شده بود و برنامه‌ريزي شده بود با دشمني همچون منافقين برخورد مي‌شد، نقطه نفاق در همان‌جا خفه مي‌شد و ‌به كلي از بين مي‌رفت، نه اينكه دشمن را به دامان دشمن بزرگ‌تر يعني رژيم بعث فراري بدهيم كه اين مقوله اگر وجود امثال بچه‌ رزمنده‌ها و صيادها و... نبودند اين هم عملي نمي‌شد و ما با بحراني بزرگ روبه‌رو مي‌شديم. آنچه كه هست مردم در اين دفاع آزموده شدند و ابهتي كه امروز نظام در سطح جهان دارد به بركت همين دفاع مقدسي است كه امام (ره) از آن با نام نعمت ياد مي‌كند و آقايان آن را مسبب مشكلات مي‌دانند. ايستادگي در برابر دشمن نعمت‌آفرين است، اگر عده‌اي در داخل بگذارند. اگر به مشكلات اقتصادي دامن نزنند كه به مردم القا كنند، ايستادگي، مشكل‌آفرين است. البته موفق هم نخواهند شد. 

خيلي‌ها در مقطع سال ۶۶ و ۶۷ مشكلات كشور را ناشي از ادامه جنگ و كوتاه نيامدن امام(ره) در برابر استكبار جهاني مي‌دانستند. آيا با پايان جنگ اين مشكلات حل شد، علت طرح چنين صحبت‌هايي از سوي مسئولان آن زمان را براي ما بازگو كنيد. 

جنگ قطعاً خونريزي دارد،‌ شهيد دارد، جانباز دارد و فشار‌هاي گوناگون اما من مي‌خواهم جنگ‌ را اينطور بازگو كنم. يعني آن طور كه در نظر امام (ره) بود و رزمندگان در نظر داشتند قطعاً عاقبت جنگ و نظام چيزي غير از اينكه در تاريخ ثبت شد، مي‌شد و امام(ره) جام زهر را نمي‌نوشيد. مي‌بينيم كه بعد از جنگ و در دوران سازندگي، حرف‌هايي كه زده شد و... فضايي درست مي‌كنند كه در آن فضا جرثومه‌هاي فسادي چون برخي كارگزاران و افراطي‌هاي اصلاحات پرورش پيدا مي‌كنند كه بعد از سازندگي روي كار آمدند و وقتي جرياني كه خود فاسد است بر سر دولت بنشيند، جز اشاعه فساد چيز ديگري نبايد از آن توقع داشت. عناصر مجهول‌الحالي كه آمدند و خيانت آنها و فساد آنها بر هيچ فرد و انساني در جامعه پوشيده نيست و آمدن اينها مشخصاً از آستين به اصطلاح سازندگي بوده است. دولت‌هاي اصلاحات و كارگزاران ساخته و پرداخته دولت سازندگي است كه متأسفانه مي‌بينيم كه جرياني كه در نظام قرار مي‌گيرد روشن شده صحبت‌هاي امام (ره) است كه مي‌فرمود پيشكسوتان جبهه و جنگ را فراموش نكنيد كه در آتش قهر خدا خواهيد سوخت و همه ديدند كه چه شد. چون خيلي از آقايان به نفع خود نمي‌ديدند كه با تفكر امام(ره) و انقلاب اسلامي و جريان موجود حركت كنند و در نتيجه جنگ را عامل مي‌دانستند در صورتي كه در ابتدا گفتم اگر اينها با جريان و تفكر انقلاب و امام(ره) و حزب‌الله حركت مي‌كردند ديگر جنگ را عامل اين موضوعات نمي‌دانستند. بنده يك مثال براي شما مي‌زنم، گفته بودند كه ديگر كسي به جنگ نمي‌رود و نيرو و امكانات نداريم و از اين قبيل حرف‌ها. هنگامي كه منافقين وارد ايران مي‌شوند اين كدام توان رزمي است كه آنها را به عقب مي‌راند؟ آيا اين حرف كه نيرو نداريم و ديگر كسي به جبهه نمي‌رود دروغي بيش نبود؟ اينكه ما همه امورات كشور را و همه معضلات را به جنگ ربط بدهيم دروغي بيش نيست. 

در زمان دولت سازندگي برخي واردكننده‌ها سر دولت را كلاه مي‌گذاشتند يا اصلاً از بدنه خود دولت بودند و دولتي محسوب مي‌شدند ولي آقايان علت وجود مشكلات را به سابقه جنگ بازمي‌گرداندند، پس چرا با پايان جنگ اين مشكلات حل نشد و ما شاهد بيشتر شدن و گستردگي اين نوع فساد‌ها و معضلات در سطح كشور بوديم؟ 

اينها كه اصلاً اهل جنگ نبودند. روحيه رزمندگي و ايثار و ولايتي را وقتي كه در زندگي اينها وارد مي‌شويم اصلاً مشاهده نمي‌كنيم. اين اشرافيگري‌هايي كه رهبري مدام مي‌گفتند،‌ با چه كساني بودند؟ با همين كساني كه در رأس امور بودند و كار در دستشان بوده است. آنچه كه هست بعد از جنگ ما با فرهنگ عشق‌بازي با خدا فاصله گرفتيم. به دليل ارتباطات بيش از اندازه ما با اهل دنيا، اهل خارج كشور با همين عناوين پرطمطراق سازندگي و صادرات و واردات تمدن، اين مشكلات بيشتر شد. آمديم به خاك،‌ آهن، بتون و... ارزش قائل شديم و از دل‌ها و قلوب و مغزها كه مركز تفكر و ايده‌ها است غافل شديم. آنقدر كه براي ساخت و ساز اهتمام داشتيم، به ساخت و ساز روحيه جوانان اهميت داديم؟ روي اين غفلت اصرار داشتند. البته به اين نوع مسائل اصلاً توجه نداشتند. وقتي كه آمار نشان مي‌دهد كه بيش از ۲هزار آقازاده در لندن درس مي‌خوانند، خود بيانگر اين موضوع است. كسي كه بچه و خانواده خود را به لندن مي‌فرستد و از انگلستان اقامت دائم مي‌گيرد، اصلاً ديگر براي اينجا ارزشي قائل نيست كه بخواهد دغدغه داشته باشد و زحمت بكشد. اينها هم توجهاتشان به آن طرف آب است. مي‌بينيد كه تا دري به تخته‌اي مي‌خورد از كجا مي‌توان پيدايشان كرد. همين فتنه ۸۸ مشخص‌كننده اين صحبت بنده است. وقتي بعد از جنگ يك همچون كساني بر سر كار آمدند معلوم است كه مشكلات كه حل نمي‌شود هيچ بلكه بيشتر و فساد گسترده‌تر هم مي‌شود. اين حاكي از اين است كه اينها آن عرق مذهبي و ديني و ملي را كه امام (ره) هميشه بر آن براي يكي از ويژگي‌هاي مسئولان تأكيد داشت و حضرت آقا هم مدام در حال گوشزد آن هستند، ندارند به صورتي كه تفرجگاهشان خارج از ايران است. 

آيا به نظر شما دليل چنين مشكلات و فساد‌هايي اين نبود كه نيروها و بچه‌هاي جبهه‌اي و سالم با ديدن چنين شرايطي كنار كشيدند يا توسط سيستم آقاي هاشمي و خاتمي كنار گذاشته شدند و تخصص‌گراهاي صرف كه يك روز يا حتي يك ساعت جنگ و جبهه را نديده بودند و خلاقيت بچه‌هاي جنگ را نداشتند جايگزين آنها شدند؟ حتي آقاي هاشمي از رزمنده‌ها با نام جلمبر ياد مي‌كند كه گفته بود اينها با لباس‌هاي جلمبر مي‌خواهند مملكت را اداره كنند؟ كيفيت اين شرايط را بازگو كنيد. 

عواقب پايان جنگ به اين شكل را بچه‌هاي سپاه منطقه ۱۰ تهران سابق كه شامل بچه‌هايي چون حاج‌داوود كريمي،‌ شهيد رستگار، شهيد بهمني و... بودند متوجه شدند و سروصدايي هم كردند. وقتي امام(ره) گفت جنگ است و صلاح نيست، همه مهر سكوت بر لب زدند و به سربازي ولايت پرداختند. بعد از جنگ اصلاً ميدان به اين نوع بچه‌ها و با اين نوع تفكرات داده نشد و همه را به حاشيه بردند و پيش‌بيني‌هايي كه همين بچه‌ها با اين نوع تفكرات و... كرده بودند اتفاق افتاد. اينها اعتقادي به اين بچه‌ها نداشتند و بچه‌رزمنده‌ها و حزب‌اللهي‌ها را مزاحم عيش و نوش دنيايي خود و دل و قلوه دادن‌هايش با جورج سوروس و آل‌سعود، عبدالله اردني و... مي‌ديدند. مدلي كه بچه‌هاي جبهه‌اي مي‌خواستند كار كنند اصلاً با مدل اينها قابل مقايسه نبود و نيست. اينها دو ديدگاه تفكر مختلف از جهان‌بيني، خدا باوري و معاد و خدمت به خلق داشتند. ببينيد ۲ هزار نفر رقم كمي نيست اينها سيستم آموزش و پرورش كشور را برطرف‌كننده نيازهاي خود نمي‌ديدند يا مسئله چيز ديگري است كه ما نمي‌دانيم. چه دليلي داردكه بچه‌هاي آنها در لندن درس بخوانند؟ اينها افراد خودفروخته هستند و اعتقاد به رشد و روي پاي خود ايستادن و دست به يقه شدن با استكبار را ندارند. نتيجه‌اش هم مي‌شود قبول پايان جنگ با آن كيفيت. شيوه‌هاي رفتاري در دوران به اصطلاح سازندگي با آن شكل و نتيجه همه اينها روي كار آمدن جرثومه‌هاي فسادي چون برخي عوامل كارگزاران و اصلاح‌طلبان است، ‌آدم‌هايي كه در دوران اصلاحات مي‌آيند و به عنوان وزير در مجاري فرهنگي و اجرايي اين كشور تصميم‌سازي مي‌كنند و الان خارج‌نشين هستند و براي دشمن تحليل و سربازي مي‌كنند. شما بزرگ‌تر از اين فاجعه مي‌خواهيد؟ دولتي كه برخي وزراي آن فاسد و منافق و خودفروخته هستند مي‌خواهند فساد را از بين ببرند؟ آيا نيروهاي رزمنده و مخلص و جانباز در اين سيستم جايي دارند؟ معلوم است نتيجه آن مي‌شود كه گفته شد. 

چمران و متوسليان با دست خالي يا امكانات كم مي‌جنگيدند و غنيمت مي‌گرفتند و عليه دشمن استفاده مي‌كردند. با توجه به جنگ‌هاي نويني كه در پيش رو داريم،‌ به مسئولاني احتياج داريم با روحيات چمران‌ها و احمد متوسليان‌ها تا در مواجهه با خطرات جديد، خلاقانه عمل كنند. آنها با شجاعت بالا كه از توكل و توسل بالا مي‌آمد عمل مي‌كردند و اقدام آنها منتهي به يك نبوغ و ابتكارات خاصي مي‌شد و نتيجه‌اش پيروزي بود. با توجه به اينكه غنيمت در معناي امروزي به معناي گرفتن امتياز و دور زدن تحريم‌هاست، آنها چه ويژگي‌هايي داشتند كه مسئولان ما هم بايد داشته باشند و در خود تقويت كنند تا در نبرد امروز با دشمن پيروز شوند؟ 

قرآن انسان متوكل را كسي معرفي مي‌كند كه تكيه‌گاه و همه اميدش خداست و توكل را شاخص اصلي اين داستان مي‌داند. خدا فرموده: خدا را ياري كنيد،‌خدا ياريتان مي‌كند. ياري خدا در روح بندگي است و جلوه روح بندگي در جامعه اسلامي تبعيت از ولايت فقيه است. من مي‌خواهم با يك جمله عرض كنم تمام اتفاقاتي كه از بزرگاني چون همت، چمران، متوسليان و... نام برده مي‌شود به خاطر اين است كه آنها انسان‌هايي موحد بودند. موحد يعني كسي كه به دنبال جلب رضايت خداست و به هيچ چيز هم كاري ندارد. حالا شاخص جلب رضايت خدا در جامعه ديني باز هم تبعيت از ولايت فقيه است. آنها تمام هم و غم‌شان اين بود كه چيزي را كه امام (ره) مي‌خواهد تحقق پيدا كند، دل امام (ره) شاد بشود،‌ آخرين حرف،‌ حرف امام (ره) باشد و صحبت امام(ره) روي زمين نماند. امروزه هم مسيري كه مسئولان و امت اگر در آن باشند و كوچك‌ترين انحرافي نداشته باشند، مي‌توانند همت‌ها، احمد‌ها و چمران‌ها در ميانشان ظاهر شوند و همان مسير ولايتمداري است يعني هركسي كه عملاً در مسير ولايتمداري قرار گيرد و ولايتپذير باشد همت، چمران و... مي‌شود يا همان خصوصياتي كه آنها داشتند. ولايتپذيري چون و چرا ندارد. آنچه كه رهبري و ولايت گفت بي‌كم و كاست قبول كنند. وقتي آقا در ملاقات با جوانان ساعت‌ها مي‌نشينند و وقت مي‌گذارند هدفشان پرورش و دادن راهكار براي همت شدن و خرازي و چمران و احمد متوسليان ساختن است. امروزه ما چمران و احمد و... داريم و هركسي در جايگاه خود كه ولايتمدار باشد دارد سربازي مي‌كند و مشغول خدمت است. به اميد روزي كه رضايت ولايت از ما مهر تأييدي بر اعمال ما باشد.
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.