به گزارش خبرنگار
سياست خارجي باشگاه خبرنگاران، بر اساس مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي روز ۲۳ مرداد سالگرد پيروزي مقاومت ۳۳ روزه حزب الله لبنان در برابر رژيم صهيونيستي روز مقاومت اسلامي نام گذاري شده است.
جنگ 33 روزه كه در بین لبنانیها به «نبرد تموز» شهرت یافته براساس یك «نقشه جامع» كه توسط آمریكا، انگلیس، فرانسه، رژیم صهیونیستی، مصر، اردن، عربستان و احزاب شاخص طیف 14 مارس لبنان طراحی شده بود، به اجرا درآمد.
در همان حال حزب الله كه به فراست دریافته بود توطئه ای دركار است، برای «تست وضعیت» یك عملیات محدود را در مرز بین لبنان و فلسطین اشغالی ( در نزدیكی روستای لبنانی عیتا الشعب) به اجرا گذاشت.
**بازخواني مقاومت 33روزهسیدحسن نصرالله دبیركل حزب الله لبنان از حدود 5 ماه قبل از آغاز جنگ در پاسخ به واكنش گستاخانه مقامات اسرائیلی به درخواست آزادی اسرای باقی مانده لبنانی -برمبنای توافق دو جانبه كه دو سال قبل از آن با پادرمیانی آلمان به امضاء رسیده بود- اعلام كرد: «ما به زودی سمیر قنطار- اسیر دروزی لبنان كه از سال 1360 تاكنون در زندانهای صهیونیستهاست- را در بیروت دیدار خواهیم كرد. بر این اساس همه منتظر اقدام سیدحسن نصراله بودند. عملیات چریكهای حزب الله در نوار مرزی به انهدام سه دستگاه تانك و نفربر اسرائیلی، كشته شدن 12 نفر از نظامیان صهیونیست و اسارت 3 تن انجامید كه البته یكی از آنان در بین راه فرار كرد.
اسرائیلیها كه براساس «نقشه جامع» قرار بود اواخر سپتامبر 2006 (اوایل مهر 1385) عملیات هوایی، دریایی و زمینی خود را علیه حزب الله آغاز نمایند ناچار به واكنش شدند و این موضوع سبب شد كه- به گفته حسنین هیكل روزنامه نگار سرشناس مصری جهان عرب- بخشی از برنامه نیروهای مختلف با آشفتگی مواجه شود. رژیم صهیونیستی سه ساعت پس از آنكه عملیات مرزی حزب الله در جوار عیتاالشعب به اجرا گذاشته شد، با شدت تمام وارد عمل شد و بمباران بی سابقه یك كشور عربی را به اجرا گذاشت. تصور اولیه رژیم صهیونیستی این بود كه با وجود شناسایی نقاط استقراری نیروهای حزب الله و رهبری آن، می تواند در روز اول تحرك نظامی-سیاسی حزب الله را مهار نماید اما ناچار شد در پایان روز چهارم-بخصوص پس از آنكه حزب الله ناوچه مدرن ساعر 5 اسرائیل را در 12 مایلی آب های بیروت غرق كرد- اذعان كند كه با بمباران هوایی كار پیش نمی رود. به گل نشستن هواپیماهای بسیار مدرن برای اسرائیل غیرقابل باور بود ولی این واقعیت داشت و آنان را وادار كرد كه اعتراف كنند «چهارمین قدرت هوایی جهان» در مواجهه با چریكهای حزب الله زانو زده است.
در واقع پدیدار شدن بن بست نظامی اسرائیل در جنگ هوایی و دریایی تنها یك هفته پس از آغاز جنگ اتفاق افتاد و این در حالی بود كه نیروی زمینی رژیم صهیونیستی پیش از این در سالهای 1982، 1996 و 2000 شكست در مقابل حزب الله لبنان را تجربه كرده بود. ولی به هر حال برای اسرائیل چاره ای جز تكیه بر نیروی زمینی وجود نداشت. در این میان ژنرالهای آمریكایی برای آنكه شكست فاحش هوایی و دریایی رژیم صهیونیستی را بپوشانند اعلام كردند: «سرنوشت این جنگ در روی زمین تعیین می شود». از هفته دوم عملیات زمینی رژیم صهیونیستی با اعزام 000/30 نیروی نظامی به مرز حدود 20 كیلومتری لبنان و فلسطین آغاز گردید ولی چند روز طول كشید تا مهمترین یگان رزمی اسرائیل- تیپ ویژه گولانی- دیواره میانی مرز لبنان را بشكافد و به یك تپه در مجاورت روستای «مارون الرهس» دست یابد! اسرائیلی ها به تبلیغات فراوان در مورد نفوذ ارتش به منطقه مارون الراس پرداختند و این در حالی بود كه تصرف یك روستا با 30 هزار نیروی نظامی اهمیت نداشت با این حال سه روز بعد حزب الله لبنان آنان را وادار كرد به آن سوی مرز بگریزند ؛ آنان این بار به شرقی ترین نقطه مرز كوچ كرده و «الطیبه» روستای دیگر در آنسوی مرز را به محاصره درآوردند ولی بازهم ناچار شدند عقب بنشینند. آنان این بار در نقطه دیگری در مرز روبروی روستای «عیتاالشعب» ظاهر شدند ولی باز هم عقب نشستند.
حالا دیگر همه تئوریسینهای نظامی و حتی عناصر معمولی هم دریافته بودند ژنرالها و سایر نظامیان اسرائیلی از اینكه با چریكهای حزب الله مواجه شوند، بشدت هراس دارند. یك بار برای اینكه قفل جنگ شكسته شود یك هلی كوپتر آنان حدود 30 نیروی ویژه از تیپ گولانی را روی تپه مسعود-واقع در سه كیلومتری شهر كوچك «بنت جبیل»- پیاده كرد ولی یك ساعت بعد ناچار شد بازگردد و اجساد نیمه جان و كشته های آنان را به آن طرف مرز حمل كند در همان روز یك خبرنگار اسرائیلی با فرمانده آنان كه مجروح شده بود مصاحبه كرد و از علت شكست ارتش اسرائیل پرس و جو نمود او ابهت حزب الله و ترس اسرائیلی ها از چریكهای آن را این گونه تصویر كرد: «ما با اشباح در حال جنگیم».
در همان هفته اول ارتش اسرائیل كه توانایی جنگیدن با حزب الله را نداشت، مایل بود پایان جنگ را اعلام كند ولی آمریكایی ها اصرار داشتند كه اسرائیل چیزی را به دست آورد و سپس آتش بس را اعلام نماید از این رو سه هفته دیگر با اصرار آمریكاییها جنگ ادامه پیدا كرد ولی در نهایت آمریكا نیز تسلیم شد و با تصویب قطعنامه 1701 شورای امنیت- كه شباهت زیادی به قطعنامه 598 دارد- بر پایان آن مهر تأیید كوبید.
وقتی جنگ تمام شد دو طرف جنگ در دو وضعیت كاملاً متفاوت قرار داشتند. اسرائیلی ها یكی- یكی به شكست سنگین خود اذعان كردند و البته آمریكایی ها نیز اینگونه اعتراف كردند: «هیچ كس پیروز نشده است!»
حالا دیگر شكست ناپذیربودن ارتش صهیونیستی، اقتدار هول انگیز نیروی هوایی آن، قدرت اطلاعاتی موساد، نقش مؤثر حمایت های سیاسی غرب و اعراب از تل آویو در مقابل حزب الله فرو ریخته بودند و موجی از بی اعتمادی تار و پود دولت جعلی، ملت پوشالی و ارتش را به لرزه درآورده بود و ثبات قبل از جنگ جای خود را به بی ثباتی داده بود.
از آن طرف حزب الله لبنان پس از جنگ مورد تحسین فراوان ملت ها قرار گرفت حالا دیگر ملت 3 تا 4 میلیونی لبنان می توانستند خود را در كانون توجهات 300 میلیون عرب و حدود 5/1 میلیارد مسلمان ببینند و رهبر روحانی آنان در صدر شخصیت های خاورمیانه عربی بنشیند.
حزب الله لبنان با حفظ نیروهای خود و با حفظ قدرت آتش خود و نیز با نشانه روی دقیق نقاط حساس رژیم صهیونیستی- شامل قلب قطار شهری حیفا و آشیانه هواپیماهای فوق مدرن در پادگان هوایی صفد- ثابت كرد كه به قدرتی اطلاعاتی برتر از قدرت افسانه ای موساد دست پیدا كرده است.

حزب الله در این جنگ با حفظ خطوط ارتباطی و حفظ كامل شبكه شبانه روزی المنار و حفظ كامل قدرت شلیك موشكها نشان داد كه به بلوغ كامل رسیده است از این رو در پایان جنگ روزنامههای مختلف غرب، نیروهای حزب الله را «ورزیده و زبده ترین چریكها» لقب دادند.
مدیریت حزب الله در جنگ هم از هوش بالای سیاسی آنان خبر داد. خیلی ها منتظر بودند تا حزب الله تل آویو را آماج حمله قرار دهد ولی حزب الله با وجود آنكه حتی می توانست جنوبی ترین شهر تحت اشغال صهیونیست ها- بئرسبع در 170 كیلومتری از مرز لبنان- را هدف قرار بدهد اما به تل آویو حمله نكرد. حزب الله عملاً تل آویو را به گروگان گرفته بود و از طریق آن مانع تجاوز اسرائیل به پایتخت لبنان و نیز به حدود 65 درصد از خاك كشورخود شد.
از این رو در طول جنگ تنها حدود 350 هزار لبنانی عازم سوریه شدند و نزدیك به یك میلیون آنان به آسانی در نقاط شمالی لبنان و نیز منطقه شرقی و شمالی بیروت اسكان یافته و زندگی كنند.
حزب الله لبنان در این جنگ «استفاده از قدرت نظامی» خود را مدیریت كرد به گونه ای كه اگر ماهها میجنگید نیازی به وارد كردن جنگ افزار جدید نداشت ولی اسرائیلیها آنقدر بی مهابا شلیك كردند كه در اواسط هفته چهارم جنگ با كمبود شدید تسلیحات مواجه شدند و از این رو فرودگاه هیثرو لندن، پایگاه هوایی آمریكا در اینجرلیك تركیه و پایتخت قطر به نقطه ترانزیت بمبهای جدید تبدیل شدند.
در همان حال در پایان جنگ مشخص شد كه اگرچه بمب های اسرائیل نزدیك به هزار نفر از مردم لبنان را به شهادت رساند كه به چریك ها آسیب چندانی نخورده بود ولی نظامیان اسرائیلی متحمل 400 تلفات نظامی شده بودند در حالیكه تعداد شهدای حزب الله بسیار كمتر از این بود.
وقتی جنگ به پایان رسید، حزب الله برنامه بازسازی لبنان و بازسازی قدرت نظامی خود را شروع كرد. بازسازی نظامی حزب الله نیازمند همكاری دولت بیروت بود از این رو وقتی مشخص شد كه «فواد سینیوره» و احزاب تشكیل دهنده دولت او نمیخواهند فرصت لازم را به حزب الله برای بازسازی قدرت خود بدهند، سیدحسن نصرالله تصمیم گرفت با كمك مردم راه را بگشاید.
نتیجه اقدامات حزب الله البته استقرار دولتی مطابق با استانداردهای او- داشتن حق دفاع نظامی از لبنان در برابر تهاجم اسرائیل- را در پی نداشت ولی توانست عملاً دست و پای فواد سینیوره و حامیان او را ببندد و آنان را در گوشه ای زیر نظر نگاه دارد. شرایط «بی دولتی لبنان» البته مطلوب نیروی مقاومت نیست ولی در شرایط كنونی این «حداقل»ی از فراهم كردن امكان لازم برای خنثی كردن توطئههای اسرائیلیهاست.
امروز اسرائیلیها اعتراف میكنند كه قدرت نظامی حزب الله-از نظر جنگ افزار و نیروی آموزش دیده- 6 برابر زمان آغاز جنگ اخیر شده است و به جایی رسیده است كه می تواند با نفوذ هواپیماها و هلی كوپتر های اسرائیلی به آسمان لبنان مقابله كند و البته حكایت حزب الله امروزه به حكایت منطقه عربی تبدیل شده است نام حزب الله لبنان برای سنیهای اردن، مصر و عربستان-كه دولت های آنان در جریان جنگ دست در دست اسرائیلیها داشتند- به اندازه نام آن برای كشورها و ملتهای شیعی منطقه افتخارآمیز و الهام بخش است.
**مقاومت 33 روزه به يك وظيفه ديني تبدیل شد مقاومت جنوب لبنان در خلاء متولد نشده است، بلكه اين مقاومت مولود فضاي مبارزه و نبرد با اشغالگران صهيونيست در جنوب لبنان است كه مقاومت فلسطين آن را از سال ۱۹۷۲ تا ۱۹۸۲ بر ضد رژيم اشغالگر استمرار بخشيده و جبهه مقاومت ملي لبنان از سال ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۵، آن مبارزه را در دوران گذشته ادامه داده است.
مقاومت كنوني نيز حلقهاي از حلقههاي نبرد و مبارزه با اشغالگران و مزدوران آن است، با اين تفاوت كه داراي جنبه ديني ـ مذهبي است. معروف است كه مقاومت كنوني، در درجه اول مقاومت اسلامي است. جنبه ديني ـ اسلامي مقاومت، از زمان تجاوز اسرائيل به لبنان در سال ۱۹۸۲ تاكنون نقش بسيار مهمي در رويارويي با نيروهاي اشغالگر، خواه در سطح مردمي و خواه در سطح نيروهاي مقاومت، داشته است.
اين نكته روشن است كه دين در محيطي ميتواند به عنوان يكي از متغيرهاي اساسي شخصيتي و تاريخي به حساب آيد كه جنبههاي ديني بتواند، انگيزه مؤثري براي جنگ، جهاد و شهادت را به وجود آورد.
مقاومت لبنان كه جنبه ديني آن به عنوان نقطه اساسي تمايز آن از ساير مبارزات به حساب ميآيد، موفق شد تا آن را با جنبههاي ملي در همآميزد.
بدين علت جنگ با نيروهاي اشغالگر به عنوان يك وظيفه ديني و ملي براي آزادسازي سرزمين و نيل به حاكميت به حساب ميآيد.
همچنين مقاومت در اين جا موفق شده است تا ميان نقش مردمي خود در رويارويي با اشغالگران و ميان نقشي كه دولت در زمينههاي امنيتي، اجتماعي و توسعه دارد، تفاوت قائل شود. تاكنون مقاومت خود را به عنوان جانشيني براي دولت مطرح نكرده است.
** همكاري و هماهنگي مقاومت و ارتشاگر چه مقاومت لبنان از پيچ و خم هاي خطرناكي عبور كرد و به ويژه در گسترش روابط با دولت و نهادهاي آن، شاهد نقاط عطفي بود ولی با وجود برخي تنشها ميان مقاومت و دولت لبنان، هيچ گاه اين تنشها به منازعات مسلحانه داخلي يا منازعات غيرمسلحانه منجر نشده است.
رابطه مقاومت با ارتش در سالهاي اخير به رابطه همكاري و هماهنگي تبديل شد و اين نخستين بار است كه در تاريخ مقاومت لبنان چنين چيزي اتفاق ميافتد. اين همكاريها موجب تسهيل برخي از فعاليت هاي ميداني مقاومت اسلامي شده است.
همچنين پس از اين همكاريها بسياري از مزدوران و شبكههاي امنيتي مرتبط با دشمن كشف و كساني كه دستگير شدهاند در محاكم قضايي لبنان محاكمه شدهاند. اين همكاريها ميان مقاومت و دولت لبنان، خشم اسراييليها را برانگيخت، به طوري كه انتقادات شديدي به دولت لبنان ابراز شد.
اهميت چنين رابطه گرمي با دولت و ارتش لبنان را نميتوان جز از طريق مقايسه با تجارب مقاومت لبنان در گذشته، درك کرد. اين ارتباط در مقايسه با مقاومت فلسطين كه همواره ميان آن و دولت فلسطيني، ترديد متقابل و بي اعتماد وجود داشته، رابطهاي بسيار معنادار است.
نكته مهم ديگر كه يادآوري آن ضروري است اينكه اسراييل اين سطح از روابط رسمي دولت لبنان با مقاومت و ميزان حمايتهاي مردمي از آن را خوب درك ميكند. در نتيجه همواره تلاش كرده تا از طريق عمليات تلافيجويانه ضد شهروندان و غير نظاميان و زيرساختهاي اقتصادي در همه مناطق لبنان حتي مناطقي كه با خطوط نبرد فاصله زيادي دارد، روند همكاريها را به گونهاي تخريب كند كه لبنانيها احساس كنند آنچه مقاومت انجام ميدهد چه تبعاتي براي آنها دارد و براي فعاليتهاي مقاومت چه بهاي سنگيني بايد بپردازند.
با اين همه هيچ يك از جنايات اسرائيليها در لبنان نتوانسته است اولويتهاي مقاومت را تغيير دهد و يا اينكه در اولويتهاي مقاومت تأثير بگذارد و به رابطه مقاومت با دولت لبنان خللي وارد سازد يا ميان مقاومت و ساير نيروهاي سياسي، اجتماعي و ديني در لبنان اختلاف و تفرقه ايجاد كند. باوجود تجاوزات، مقاومت در جنوب لبنان استمرار يافته و حتي در بسياري از موارد عمليات خود را تشديد کرده است.
نكته بسيار مهمي كه نبايد فراموش كرد اين است كه مقاومت باوجود جنبه ديني ـ اسلامي و نفوذ گستردهاش در مناطق لبنان، از دعوت براي اسلامي شدن جامعه يا تحميل قوانين اسلامي بر آن، خودداري كرده است تا بتواند از بروز يا تعميق شكاف هاي موجود در جامعه مصيبتزده لبنان كه ساليان دراز درگير جنگ داخلي بوده، ممانعت كند.
استفاده از روشهاي تبليغاتي روانی در مبارزه 33 روزهمقاومت جنوب لبنان نخستين جنبشي است كه از فناوري جديد به ويژه در زمينه تبليغات ضد سربازان اشغالگر اسراييل استفاده کرده است. اين جنبش همچنين نخستين نيروي مقاومتي است كه به تهيه فيلم از عمليات تهاجمي اقدام كرده است. تصاوير پخش شده از اين عملياتها، تأثير بسيار بالايي بر روحيه مردمي كه در مناطق مختلف لبنان از مقاومت حمايت ميكنند، داشته و در مقابل موجب شكست روحي سربازان دشمن و افكار عمومي اسراييل شده است.
پس از اينكه تلويزيون المنار وابسته به مقاومت، تصاوير زندهاي از حمله تهاجمي موشكي نيروهاي حزبالله به مواضع دشمن و يا به شهرهاي صهيونيستنشين شمال اسرائيل پخش كرد، اين اقدامات تبليغاتي موجب بالا رفتن روحيه حاميان حزبالله و تضعيف روحيه دشمن شد.
شايد بتوان گفت آنچه در جنوب لبنان اتفاق افتاد، پايان يك مرحله و آغاز مرحله جديدي است.
ناگزير اين تحول تاريخي، آثار خود را بر آينده منطقه و بر آينده احزاب سياسي و جنبشهاي مقاومت برجاي خواهد گذاشت. بدون شك، تجربه مقاومت در جنوب لبنان بر آينده منازعه با صهيونيسم در فلسطين و ساير كشورهاي عربي نيز، تأثير مهمي خواهد گذاشت.
"انتهاي پيام"/پ3