دلتنگی عصر جمعه حکایتی است که معلوم نیست کی تمام می شود.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، وبلاگ محقق در آخرین یادداشت خود نوشته است:


 هنوز شما نیامدی،

گمشده


آقان جان 20\5\91  هم آمد ولی هنوز شما نیامدی،

 یک جمعه دیگر هم آمد ولی شما نیامدی.

نه آقا ببخشید؛شماکه هستی ،بهتر بود بگویم ماهنوز بینا نشده ایم برای دیدنتان؛

هنوز سیاهی هارا از چشم دل پاک نکرده ایم که ببینیمتان

اشکال از چشم دلمان است ؛

شما همیشه حاضر بودید و این ماییم که همیشه غایب...

شرمند ه ایم آقا،

دعای فرج میخوانیم و گناه میکنیم...

اشک میریزیم برای دوریتان و گناه میکنیم...

جمکران می آییم و گناه میکنیم...

برای سلامتی تان دعا میکنیم و خودمان با گناه هایمان زخم به دلتان میزنیم....

ندبه میخوانیم و بازهم گناه...

می دانم آقا، همه ی این گناهان باعث شده که سیمای نورانیتان را نبینیم...

باهمه ی این دل های سیاه ،ولی مولای من دوستتان داریم؛

اصلا تمام آنچه که مارا با این کوله بار گناه سرپا نگه داشته عشق و محبت شما بود

که اگر عشق شما نمی بود که در زمره گمراهان بودیم

باور کنید آقا برایمان سخت اس

بیا آقای خوب من ،بیا و جشنمان را کامل کن و چشمانمان را روشن

دلمان بدجوربرایتان تنگ است آقا


اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.