در گفتگوي تفصيلي باشگاه خبرنگاران با سجاديان عنوان شد
در گفتگوي تفصيلي باشگاه خبرنگاران با سجاديان عنوان شد
حزب کارگزاران سازندگی يکي از احزاب اصلاح طلب ایران بوده که توسط ۱۶ نفر از اعضای هیات دولت (کابینه) اکبر هاشمی رفسنجانی، در اسفند ۱۳۷۴ خورشیدی آغاز به کار کرد. سنگ بنای حزب کارگزاران درست در مقطعی گذاشته شد که یک سال از عمر دولت دوم رفسنجانی باقی مانده بود. کارگزاران نخستین حزب سیاسی در ایران بود که در درون دولت شکل گرفت.
مرتضي سجاديان عضو شوراي مرکزي حزب کارگزاران سازندگي و مدير مسئول روزنامه اين حزب تا سال 87 بوده که پس از آن اين روزنامه به دليل درج اطلاعیه طیف غیرقانونی دفتر تحکیم وحدت که در آن مجاهدان مبارز فلسطینی را تروریست خوانده بود، توقيف شد.
آرايش سياسي انتخابات آينده، ائتلاف با اصولگرايان معتدل، تعدد کانديداهاي اصلاحات، ضرورت تشکيل اتاق فکر اصلاح طلبان، مهمترين چالش هاي پيش روي اصلاح طلبان و راهکاراهاي برون رفت از آن، بررسي وضعيت احزاب در ايران و مروري بر مواضع هاشمي در جريان فنته 88 و پس از آن، مهمترين محورهاي گفتگوي تفصيلي باشگاه خبرنگاران با مدير مسئول روزنامه کارگزاران است.
مشرح گفتگوي باشگاه خبرنگاران با مرتضي سجاديان به شرح زير است:
پيش بيني شما از آرايش سياسي انتخابات رياست جمهوري يازدهم چيست؟
با توجه به اعلام آمادگي اصلاح طلبان براي حضور در انتخابات رياست جمهوري آينده مي توان گفت که رقابت تنگاتنگي ميان اصولگرايان و اصلاح طلبان شکل مي گيرد اما به نظرم رقابت اصلي ميان جبهه متحد و اصلاح طلبان خواهد بود، به صورت طبيعي هر جناحي که در قدرت باشد خواستار حفظ آن است و اصولگرايان نيز ميخواهند در قدرت بمانند، اصلاحطلبان بعد ازجريانات سال 88 برنامههايي را پيش روي خود قرار ميدهند كه حداقل حرفي براي گفتن داشته باشند و بتوانند از اين طريق سهم بزرگي را براي خود بدست بياورند؛ اما طرفداران دولت كه همان جبهه پايداريها هستند با توجه به حركتهاي اخير آنان مي توان گفت که قصد جلب نظر عمومي را دارند ولي مطمئنا نتيجه عكس ميگيرند و بهترين رويکرد براي جبهه پايداري اين است که با اصولگرايان و يا اصلاح طلبان ائتلاف كند تا از اين طريق در صحنه حضور داشته باشد.
نظر شما در ارتباط با اظهار نظر برخي از اصلاح طلبان مبني بر اينکه اگر بر روي کانديداي اصلاح طلب به توافق نرسند با کانديداهاي اصولگراي معتدل وارد مذاکره ميشوند، چيست؟
اگر اصلاحطلبان درباره كانديدايي شاخص از جريان اصلاحطلبي به توافق نرسند قطعا روي به کانديداهاي اصولگراي معتدل ميآورند يعني اصولگرايي كه نظرش به اصلاح طلبان نزديكتر باش دو اين قاعده اي طبيعي است كه گاهي اوقات مهرهها جابهجا شوند تا درصد موفقيت افزايش يابد.
مصداق مشخصي براي كانديداي اصولگرا در ميان اصلاح طلبان مطرح شده است؟ مثلا محسن رضايي يا قاليباف؟
بسياري از اصولگرايان از لحاظ فكري به اصلاحطلبان نزديك تر هستند و تاکنون مصداقي مطرح نشده است ولي اصلاح طلبان مي توانند به قاليباف و رضايي به عنوان دو گزينه فکر کنند.
آيا در روزهاي آينده شاهد ريزشي در کانديداهاي اصلاحات خواهيم بود؟
با گذشت زمان شاهد ريزشي قابل توجه در کانديداهاي اصلاح طلب خواهيم بود اما هميشه اصلاح طلبان بر سر انتخاب كانديدايي واحد اختلاف داشته اند؛ مثلا عارف ممكن است كه نظر بسياري از اصلاح طلبان را نپذيرد چرا كه وي رويکري ميانهروتر، نسبت به برخي اصلاحطلبان تندرو دارد و در نشستهاي اخيري كه برگزار كرده بسياري از اصلاح طلبان به آنچه که ميخواستند درباره عارف رسيده اند؛ اما با اطمينان ميگويم که بسياري از اين کانديداها انصراف ميدهند و يا با نظرسنجي هاي مختلفي که انجام ميدهند، به پايگاه اجتماعي خود پي ميبرند ولي بايد اصلاح طلبان از هم اكنون بحث اعتمادسازي را آغاز كنند و با مشخص کردن منشور و انجام نظر سنجي هاي مختلف درباره چگونگي ورود تصميم بگيرند.
چندي پيش عبدالله نوري بحث تشکيل اتاق فکر را مطرح کرد، با توجه به وضعيت فعلي جبهه اصلاحات امکان تشکيل اين اتاق فکر وجود دارد يا خير؟
اتاق فكر يكي ازموارد ضروري هر تشكيلاتي است و ابداعي عبدالله نوري نيست، در سالهاي گذشته نيز بحث آن در كارگزاران مطرح شده بود ولي اگر اصلاح طلبان ميخواهند موفق شوند بايد هماهنگ باشند و منشوري تدوين كنند؛ در بحث تشکيل اتاق فکر بايد مشخص شود که اين اتاق فکر به دنبال رسيدن به چه نتايجي است و اينکه چه كساني بايد در آن عضويت داشته باشند؛ البته پاشنه آشيل اتاق فكر فرد نيست ولي بايد مديريتي منسجم داشته باشد و اعضاي آن الزاما نبايد نظر يك فرد خاص را دنبال كنند همچنين اگر قرار باشد اتاق فكر بر روي پاشنه آشيل يك فرد بگردد ديگر نميتوان اسم اتاق فکر را بر روي آن گذاشت چرا كه اتاق فكر از نخبگاني تشكيل شده كه همسو و هم فكر با حزب خود تحقيق، بررسي، پژوهش و نظرسنجي انجام و يافته هاي خود را به مسئولين انتقال ميدهند تا آنان تصميم بگيرند اما در پاسخ به اينکه آيا با توجه به شرايط فعلي اصلاح طلبان، امکان تشکيل اين اتاق فکر وجود دارد يا خير؟ مي توان گفت که امكان تشكيل آن وجود دارد و اگر اتاق فکر اصلاحات وجود نداشته باشد ناآگاهانه در مسيري گام بر ميداريم که در جهت اعتلاي اهداف نظام نخواهد بود.
خبرهايي از اينکه کارگزاران سازندگي به عنوان محوراصلي برنامه هاي انتخاباتي اصلاح طلبان وارد عمل شده است، به گوش مي رسد، آيا چنين اخباري صحت دارد؟
چنين خبرهايي در عالم واقعيت وجود ندارد ولي آنچه که درباره کارگزاران مي توانم بگويم اين است که كارگزاران سازندگي جلوتر و مثل همه اصلاح طلبان براي انتخابات رياست جمهوري برنامه دارد و حضور فعالي خواهد داشت.
مهمترين چالش هاي پيش روي اصلاح طلبان چيست؟
به نظرم مهمترين چالش اصلاح طلبان عدم حضور آنان در عرصه اجتماعي و عمومي كشور بعد از جريانات سال 88 است و همچنين عدم ارتباط منطقي، حزبي و تشكيلاتي با مردم است كه نياز به ترميم و برنامه دارد و مطمئنم كه اصلاح طلبان موفق خواهند شد چالشها را ترميم كنند اما بايد برخي اصلاح طلبان نيز مشي تندروي خود را كنار بگذارند و با آحاد مردم همراه شوند.
يعني منظور شما اين است که اصلاح طلبان تندرو، ميانهروي را پيشه کنند؟
نه منظورم اين نيست، و با ميانه روي نمي توان کشور را اداره کرد؛ اصولا با اصطلاح ميانه روي هم مخالفم چرا كه ميانه روي يعني عدم تعصب حزبي؛ تشكيلات بايد همسو و همراه با نظام باشد و با درك درست از وضعيت فعلي كشور و با در نظر گرفتن نگاه هاي معاندان و دشمنان خوراك خبري براي بيگانگان درست نكند و در جهت حل مشكلات موجود گام بر دارد و افرادي هم که به صحنه ميآيند بايد ضمن رعايت تعصبات حزبي و منشور راهبردي خود، به حفظ نظام نيز توجه داشته باشند.
احزاب اصلاح طلب همواره از ناديده گرفتن نقش آنان توسط کارگزاران ناراحت و گله مند هستند ، دليل اينکه کارگزاران به نقش ساير تشکل ها توجه نمي کند، چيست؟
حزب بودن هزينه هاي سياسي، اجتماعي و مالي دارد که بسياري از احزاب نميتوانند اين هزينهها را بپردازند؛ گاهي احزابي شکل مي گيرند که به جاي مفيد بودن مخل اند؛ حزب بايد برنامه و حرف براي گفتن داشته باشد، احزابي که حضور معقول و منطقي دارند نه تنها توسط کارگزاران بلکه توسط همه اصلاح طلبان پذيرفته مي شوند.
يكي از انتقاداتي كه به اصلاح طلبان وارد ميشود عدم ارائه تعريفي واحد از اصلاح طلبي است چرا در طول اين سالها تعريف واحدي از اصلاحات ارائه نشده است؟
متاسفانه تعريف واحدي از اصلاحات ارائه نشده و بسياري از اصلاح طلبان نيز اين را قبول نميكنند ولي اصلاح طلبي يعني با زمان و مكان پيش رفتن؛ وحي ملزم هم نيست كه يك فرد هميشه رهبر و ميداندار اصلاح طلبان باشد. يك اصلاح طلب واقعي بايد به معضلات اقتصادي و فرهنگي جامعه توجه كند و در جهت حل آن برنامه داشته باشد ولي احزاب در ايران فقط نام حزب را يدك ميکشند و اين مسئله فقط در مورد اصلاح طلبان نيست بلكه در مورد اصولگرايان نيز صدق ميكند. مثلا زماني كه خاتمي به عنوان چهره اي اصلاح طلب رئيس جمهور شد كداميك از اصولگرايان به آن برنامهاي صحيح اجتماعي ارائه كردند؟ و برعكس، هنگامي كه احمدي نژاد رئيس جمهور شد كداميك از اصلاح طلبان طرح پيشرفت اقتصادي بهتري را به او پيشنهاد دادند؟ احزاب در ايران فقط يك بازي سياسي را انجام ميدهند و هنوز هم قاعده صحيح اين بازي را نمي دانند، بايد اصلاح طلبان و اصولگرايان يک شعار واحد داشته باشند چرا كه هر دو براي خدمت به مردم فعاليت ميكنند و از همان ابتدا هنگامي كه بحث اصلاح طلبي به ميان آمد قرار بود كه در چارچوب نظام جمهوري اسلامي به دنبال رفع معضلات اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي مردم باشد.
شما بحث ارائه برنامه از سوي جناح هاي مخالف به يکديگر را مطرح کرديد آيا اين ظرفيت در سياسيون ايراني وجود دارد که برنامه هاي حزب رقيب خود را بپذيرند؟
چنين ظرفيتي در سياستمداران ايراني وجود ندارد و اين بزرگترين بدبختي است كه سياسيون ما به آن مبتلا شده اند؛ احزاب در ايران چند ماه مانده به انتخابات دور يكديگر جمع مي شوند و دقيقه 90 تصميم ميگيرند كه چه فعاليتي انجام بدهند تا برنامه آنان برنده شود ولي هيچ حزبي نميگويد چه اقداماتي انجام بدهيم تا مردم برنده شوند و اين نقد بزرگي است كه در جامعه وجوددارد البته اينکه مردم پيروز نهايي انتخاباتها هستند در کلام امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري وجود دارد ولي احزاب به آن توجه نمي کنند و فقط درظاهر حرف از پيرو امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري مي زنند؛ احزاب مختلف فقط در جهت پيروزي کانديداي خود تلاش مي کنند و اين يعني شخص محوري مطلق؛ هنگامي اصلاح طلبان در قدرت قرار دارند به دنبال اين هستند كه اصولگراها حتي
در پست نگهباني هم نباشند و اصولگرايان نيز همين طور به دنبال اين هستند كه
در دوران مديريت آنان حتي دربان هم اصلاح طلب نباشند. هيچ جاي دنيا
اينگونه عمل نميشود و در كشورهاي بزرگ جناح هاي مختلف فعال هستند و
جناح حاكم برنامه هاي خود را دنبال ميكند و اگر در مواردي اختلافاتي پيش
بيايد با يكديگر گفتگو و رايزني ميكنند اما در ايران
هر كسي كار خود را انجام ميدهد البته وجود رقابت ضروري است چرا
كه اگر رقابتي نباشد مملكت محكوم به فنا است؛ اما با وجود رقابتها
نبايد ديواري بين دو جناح رقيب كشيده شود كه حتي تحمل پذيرش برنامه هاي
اصلاحي يكديگر را هم نداشته باشند.
اگر اجازه بدهيد بازگرديم به سال 88 و هنگامي كه چنددستگي ميان اعضاي كارگزاران به وجود آمد مثلا كرباسچي كه دبير كل كارگزاران بود از كروبي حمايت كرد و ساير اعضاي كارگزاران نظري مخالف وي را داشتند دليل ايجاد اين چند دستگي در ميان اعضاي کارگزاران سازندگي چه بود؟
اين نقد درستي است كه در آن زمان به كارگزاران وارد بود ولي اين مسئله صرف كارگزاران نيست و اگر مواضع ساير احزاب هم تحليل محتوايي شود؛ به همين نتيجه مي رسيم كه اكثريت آنان نيز در يك راستا نمي انديشند.
آيا روزنامه كارگزاران مجددا منتشر ميشود؟
روزنامه کارگزاران رفع توقيف شده و نامه آنرا از دادگاه گرفته ايم و به وزارت فرهنگ و ارشاد داده ايم ولي ارشاد تاكنون به ما پاسخي نداده اند و پيگيريهايي نيز انجام شده است؛ اما صرف داشتن يك روزنامه كافي نيست چرا كه روزنامه هزينه دارد و با وضعيتي كه دولت ايجاد كرده نميتوان از طريق آگهيها منبع اقتصادي داشت و از منبع فروش نيز روزنامه حتي 10 درصد هزينههاي خود را تامين نميكند
چندين سال است كه دولت آگهي ها را فقط به روزنامه هاي خود ميدهد و براي ساير روزنامه ها مشكلاتي را ايجاد كرده است؛ روزنامه بايد نقد اقتصادي دقيق داشته باشد و گاهي اوقات هم اگر بخواهدحقيقت را بگويد ممكن است مملكت دچار مسائلي شود كه به قول آقاي هاشمي نبايد حرفي بزنيم كه جامعه دچار مشكل شود و نبايد مردم را نااميد كرد. روزنامه بايد نقد و توصيف منطقي و منصفانه داشته باشد.
نظر شما درباره مواضع هاشمي رفسنجاني در جريان فتنه 88 چيست؟
متاسفانه بسياري از دوستان ما اخيرا گله كردند كه هاشمي يك اصلاح طلب واقعي نيست اتفاقا من ميگويم كه وي يك اصلاح طلب واقعي است که به جريان و يا گروهي وابسته نيست؛ اصلاح طلب واقعي از آنجايي كه خاستگاه نظام اقتضا ميکند منطق و مرام به خرج ميدهد؛ هاشمي هميشه دلسوز نظام بوده تا آنجايي كه امام(ره) فرمودند؛ تا هاشمي زنده است نهضت و نظام زنده است، نميخواهم بگويم كه كشور و نظام متكي به فرد است ولي نبايد ما با يك سري صحبتها، از هاشمي گله كنيم؛ هاشمي هميشه اعتدالگرا بوده و با مقتضيات زمان و نيازمندهاي نظام پيش رفته است و هم اكنون نيز ميگويد كه از تفرقه دوري كنيد و حرفي نزنيد كه باعث نااميدي مردم شود زماني كه روزنامه كارگزاران منتشر ميشد گاهي اوقات با هاشمي ديدار ميكردم و وي به من ميگفت مطالبي را بنويسيد كه مردم را نااميد نكند البته نسبت به مشكلات اقتصادي مردم هشدار ميداد ولي هميشه ميگفت راهي را برويد كه به نظام و انقلاب لطمه وارد نشود وي همچنين تاكيد ميكرد كه اگر به مقام معظم رهبري و نظام آسيب وارد شود هيچ كس ماندني نيست. اينها صحبتهاي هاشمي بوده و ما نبايد به خاطر مسائل فردي و حزبي حرفهايي بزنيم كه منصفانه نيست.
پس مواضع سال 88 هاشمي رفسنجاني چگونه توجيه ميشود؟ مثلا در خطبههاي نماز جمعه علنا گفت که مردم در صحت انتخابات ترديد دارند!
هميشه بايد به صحبتهاي هاشمي توجه كنيم هيچ وقت هاشمي نميخواست كه دشمن سوءاستفاده كند ولي سوءاستفاده برخي افراد را نميتوان به گردن هاشمي انداخت؛مثلا هاشمي ميگويد دانشگاه موتور محرك مسائل سياسي كشور است و ميگويد كه حضور افراد نخبه در محافل و مجامع لازم و ضروري است و فضاي سياسي مملكت بايد به گونهاي باشد كه در بين مردم و مسئولين الفت بهتري حاكم شود آيا اين حرفها منطقي نيست؟ وي تفرقه و تضعيف انسجام ملي را به نفع كشور نميداند و ميگويد كه ما نبايد دلسوزان نظام را از آن دور كنيم آيا اين در راستاي بيانات مقام معظم رهبري مبني بر جذب حداكثري نيست.؛ اما درباره صحبتهاي هاشمي در نماز جمعه، متاسفانه عده اي فكر كردند كه وي مردم را تحريك ميكند اما اينگونه نبود بلكه هاشمي ميگفت براي مردم شفاف سازي كنيد تا ترديد آنان برطرف شود آيا اين حرف بدي بود منتها عده اي كه هاشمي را نشانه گرفته بودند گفتند كه هاشمي ميخواهد مردم را تحريك كند ولي اينگونه نبود؛ هاشمي هميشه بر ايجاد اميد ميان مردم تاكيد دارد به خاطر همين بود كه وي گفت از نيروهاي وفادار به انقلاب استفاده شود و هرگاه كه ميان مردم و مسئولين الفت ايجاد شده و نيروهاي وفادار به نظام در عرصه حاضر شده اند ما پيروزيهاي بزرگي به دست آورده ايم پس چرا اين حرفهاي هاشمي برجسته نميشود.
کارشناسان سياسي معتقدنداصلاحات يتيم است نظر شما در اين باره چيست؟
به نظرم اين تحليل اشتباه است البته با اين موافقم که اصلاحات نياز به بازسازي دارد و بايد افرادي منطقي تر و معتدل تر وارد عرصه شوند اما در ابتدا بايد نسبت به نظام تعصب داشته باشيم چرا كه اگر نظام نباشد حزبي هم وجود ندارد؛ بايد چالشهاي اصلاحات رفع شود و با برنامه ريزي درست و رفع ايرادات ساختاري و سازماني در جهت منافع ملي حرکت کنيم.
برخي اصولگرايان درباره تشكيل مجمع احزاب اصولگرايي صحبت هايي را مطرح مي کنند آيا اصلاح طلبان قصد تشكيل مجمع احزاب اصلاح طلب را ندارند؟
به نظرم در ميان اصولگرايان و اصلاح طلبان افرادي موفق خواهند بود كه به دنبال يك مديريت مدبرانه به دور از احساس و تبليغات باشند و تشكيل مجمع احزاب نيز براي اصلاح طلبان ضروري و ايده اي خوبي است .
ارزيابي شما از وضعيت احزاب در ايران چيست؟
هر فردي كه با الفباي سياسي آشنا باشد ميداند در كشوري كه بر اساس مردم سالاري اداره مي شود وجود حزب ضروري است چرا كه حزب نماينده يك جبهه از مردم در نظام است و اين يعني حضور مردم در عرصه اجرا؛ اما رسالت احزاب بسيار مهم است ولي متاسفانه تعريف خوبي از حزب نداريم و اگر هم تعريف داريم عمل خوبي از حزب نداريم؛ وظيفه احزاب پژوهش، تحقيق و برنامه ريزي در سه شاخه مهم يعني اقتصادي، فرهنگي و اخلاقيات است ولي هنگامي كه احزاب در ايران برنده ميشوند برنامههاي خود را به عرصه فراموشي ميسپارند و تاكنون هيچ حزبي رسالت اقتصادي خود را به اطلاع مردم نرسانده و برنامه اي نيز به دولت ارائه نکرده است؛ مشكل احزاب در ايران عدم ساختار و سازمان درست، عدم برنامه ريزي و ارتباط صحيح و منطقي با مردم در مواقعي غير از انتخابات است.
آيا حزب فراگير اصلاح طلبي با هدف قرار دادن همه ي اصلاحطلبان زير يک چتر تشکيل مي شود؟
همه اصلاح طلبان به تشکيل اين حزب فراگير علاقمند هستند اما تشدد آراي آنان مانع از تشکيل اين حزب گسترده مي شود؛ ولي اگر بخواهند موفق باشند بايد حزب فراگيري را تشكيل دهند كه تمامي اصلاح طلبان را زير چتر خود قرار بدهد.
"انتهاي پيام"/س3