برای آن که دشمنت را وادار به حرکت کنی باید او را به طرف چیزی بکشانی که فکر می کند می تواند بدست آورد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاراندر ويکي اريا دربخش  نوابغ تاريخ به تحليل شخصيت افراد شاخص پرداخته است که در7بخش گرداوري شده است.
سان تزو فرمانده و استراتژیست بزرگ چینی در سال 500 قبل از میلاد به درگاه پادشاه  سرزمین وو احضار شد. علت احضار او اطلاع هِلو پادشاه وو از قصد کشور چوکه بسیار قدرتمندتر از سرزمین  وو بود، برای حمله به کشورش بود. هِلو دستور داد تا سان تزو بهترین و ماهرترین استراتژیست و ارتشتار آن زمان برای چاره اندیشی به دربار احضار شود. سان تزو از یک خاندان نجیب زاده بی زمین بود که در جریان دگرگونی های آن زمان جایگاه خود را از دست داده بودند.
 نانگوا نخست وزیر ستمگر و فاسد کشور چو تصمیم داشت پس از به زیر سلطه کشیدن بخشهای دیگر چین، اینبار قلمرو کشور وو را به خاک خود ضمیمه کند. زمانی که سان تزو و هِلو با یکدیگر در خصوص تهدید سهمگین کشور چو صحبت می کردند سان زو اعلام کرد که شکست ارتش چو امکان ناپذیر نیست. هِلو که در این مورد دچار تردید بود سان تزو را به چالش کشید و گفت آیا تو می توانی زنان درباری را به سربازانی زبده تبدیل کنی؟ و سان تزو پاسخ مثبت داد. تعدادی از زنان انتخاب شدند و سان تزو پس از تشریح وظایف و چگونگی اجرای دستوراتش، زنان را به دو گروه تقسیم کرد و به دست هرکدام از آنها یک شمشیر داد. او برای هر گروه یک ارشد انتخاب کرد و از آنان درخواست کرد تا دستورات را اطاعت کنند. با صدور دستور زنان درباری شروع به خنده کردند. سان تزو گفت: احتمالا دستورات من واضح و روشن نبود و به همین دلیل من دستوراتم را دوباره تکرار می کنم. او پس از توضیح مجدد دستوراتش یک بار دیگر دستور اجرا صادر نمود و این بار نیز زنان درباری شروع به خنده کردند. سان زو گفت اگر دستورات اجرا نشوند احتمال دارد که آن دستورات صریح و روشن نبوده باشند و این ضعف فرماندهی است اما من دستوراتم را صریح و روشن بیان کردم اگر دستورات صریح و روشن بود و اجرا نشد مقصر افسران جزء می باشند و باید تنبیه شوند. سان تزو به سرعت و با یک حرکت هر دو زن ارشد گروه را با شمشیر کشت و سپس یک بار دیگر دستوراتش را صادر کرد. این بار این زنان که در طول زندگی خود به جز رفاه و آسایش چیز دیگری نداشتند شروع به اجرای دستورات سان تزو کردند و هِلو پادشاه وو متحیر شد. او بلافاصله فرماندهی ارتش وو  را به سان تزو سپرد.
 
 ارتش وو متشکل از 30 هزار نیروی نظامی بود که میبایست با ارتش چو متشکل از 300 هزار سرباز می جنگید. سان تزو با درک خطیر موقعیت کاری عجیب را انجام داد. او دستور داد تا به ارتش چو حمله کنند اما نه بطور مستقیم بلکه به نقاط تقاطع کناری و پست های دیده بانی و به راحتی این نقاط را از دشمن گرفت. حمله او موجب حرکت دشمن به سوی مناطقی گردید که به آنجا حمله شده بود اما زمانی که نیروهای ارتش چو به این مناطق می رسیدند سان تزو این مناطق را ترک کرده بود و به نقاط دیگری حمله می کرد. این سلسله حملات موجب پریشانی ارتش دشمن و افت روحیه آنان شد و زمانی که یکی از متحدین چو به دلیل عدم پیروزی تصمیم به جدائی از ارتش نانگوا گرفت، نانگوا برای جلوگیری از تکرار این رخداد توسط سایر متحدانش به آن کشور حمله کرد. کشور مورد حمله از سان تزو تقاضای کمک کرد و سان تزو بجای آنکه با تمام نیروهایش به کمک ایالت یاد شده برود تنها با تعداد اندکی به آن سرزمین رفت و افرادش را در موقعیتی که بعدها به زمین مرگ مشهور شد قرار داد. در این سرزمین افراد او راه فراری نداشتند و میبایست یا کشته شده و یا فاتح می شدند.
 
 افراد سان تزو موفق شدند علیرغم تعداد اندک خود از برتری استقرار در مناطق مرتفع استفاده کرده و دشمن را متحمل شکست نمایند. پس از این شکست سان تزو نیروی اندکی از نفرات خود را به سوی بینگ پایتخت چو روانه ساخت و زمانی که نانگوا با شنیدن این خبر با اضطراب به سوی نانگوا حرکت کرد سان تزو با باقی مانده افرادش از پشت به ارتش او حمله کرد و همزمان افراد دیگر سان تزو نیز به این ارتش نانگوا حمله کردند و ارتش نانگوا که تضعیف روحیه شده بود در این جنگ شکست خورد و شهر بینگ به تصرف ارتش وو درآمد. با تصرف شهر بینگ هِلو به آن شهر وارد شد و با دیدن تمدن و ثروت این شهر دچار جنون قدرت شد و سان تزو که متوجه شد چه قدرتی را در دست چه فرد خطرناکی قرار داده است مجبور به ترک هِلو شد و برای همیشه ناپدید شد اما کتابی به نام هنر جنگ توسط او در 13 فصل نوشته شده است که حتی امروزه نیز در دانشکده های افسری مانند وست پوینت در آمریکا تدریس می شود. این کتاب تا قرن 8 میلادی توسط چینیان مخفی نگاه داشته شده بود و فقط در اختیار امپراطوران چین قرار داشت. در قرن 8 میلادی این کتاب از ژاپن سر در آورد و اسرار آن برملا شد. این کتاب بر روی ورقه های نازکی از چوب که با یک نخ به یکدیگر بسته شده اند نوشته شده و در هر ورقه بین 9 تا 13 حرف میخی نوشته شده است.
 
 تیتر این کتاب پس از نام آن با این جمله شروع می شود:
 جنگ برای مملکت اهمیتی حیاتی دارد. مسئله مرگ و زندگی است. مسئله بقاست.
 
 چند  دستور و رهنمود مهم از این کتاب به شرح ذیل است:
 اگر دستورات صریح و روشن نباشد اشتباه فرمانده است.
 افرادی که در جنگ مهارت دارند دشمن را به میدان نبرد می کشانند و افرادی که در جنگ مهارت ندارند توسط دشمن به میدان نبرد کشانده می شوند.
 قوی ترین فرمانده کسی است که بدون جنگ پیروز شود.
 نقشه هایتان را مانند شب تاریک کنید و مانند رعد حمله کنید.
 کسی که خود و دشمنش را بشناسد اگر در 100 جنگ نیز شرکت کند در خطر نخواهد بود.
 برای وارد شدن به جنگ بطور مستقیم حرکت کنید و برای پیروزی بطور غیر مستقیم.
 بجای حمله به قوی ترین ها، به ضعیف ترین ها حمله کنید.
 5 عامل پیروزی در جنگ عبارتند از آب و هوا، زمین عملیات، رهبری، مقررات نظامی و نفوذ معنوی.
 باید خواسته های مردم حفظ شود.
 برای آن که دشمنت را وادار به حرکت کنی باید او را به طرف چیزی بکشانی که فکر می کند می تواند بدست آورد.
 ارتش خود را به زمین مرگ بکشانید  در آن صورت نه می ترسند و نه فرار می کنند.
 اساس جنگ همه فریب است.
 اگر در جنگ شکست بخوری فرماندهان مقصرند.
 باید افرادی را که از سوی دشمن برای جاسوسی آمده اند را پیدا کنید و به آنها رشوه دهید تا برای شما کار کنند.
 پیش آگاهی راهی است که به واسطه آن فرماندهان از مردم عادی متمایز می شوند.
 فریب دشمن بهتر از شکست دادن اوست.
 تعداد نیرو در جنگ امتیاز نیست فقط با تکیه بر نیروی نظامیتان حرکت نکنید.
 بخاطر شتاب شاهین است که شاهین بدن طعمه اش را در هم میشکند و بخاطر شتاب سیلاب است که سنگهای بزرگ جابجا می شوند.
 برای دستیابی به پیروزی رهبران نباید فرماندهان را تحت فشار بگذارند.
 کاری کنید که دشمن سمت چپش را آماده کند و آنگاه به سمت راستش که ضعیف شده حمله کنید.
 
 ارتش برنده اول شرایط را برای پیروزی آماده می کند و سپس میجنگد اما ارتش بازنده اول می جنگد و سپس تلاش می کند تا شرایط را آماده کند.
 تا کنون هیچ ملتی از جنگ طولانی بهره ای نبرده است.
 فقط زمانی حرکت کنید که در آن سوئی ببیینید و فقط زمانی جنگ کنید که مجبور باشید.
 هرگز به دشمن خود در ارتفاعات حمله نکنید.
 فرار، فروپاشی و نافرمانی همه تقصیر فرمانده است.
 ارتش هائی هست که نباید با آنا جنگید و زمین هائی هست که نباید در آن جا جنگید.
برچسب ها: سان ، تزو ، فیلسوف ، ویکی ، اریا
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
United States of America
ملیکا
۱۳:۴۹ ۲۶ مهر ۱۳۹۳
بکار گرفتن این استراتژی حتی توی مدیریت و سازمان دهی یه ارگان میتونه خیلی راحت مارو به موفقییت نزدیک کنه در صورتی که هوشمندانه عمل کنیم