به گزارش گروه وبگردي باشگاه خبرنگاران ؛از نظر آموزه های وحیانی اسلام، انسان یک فرصت استثنایی به عنوان عمر و زندگی در دنیا را در اختیار دارد که هرگز تکرار شدنی نیست.
فرصت دنیا به انسان کمک می کند تا خودش را هرگونه که خواهد بسازد. از این رو، همه شرایط و لوازم و اسباب خودسازی در دنیا فراهم است. این بدان معناست که انسان برخلاف اصطلاحات منطقی و فلسفی، دارای یک ماهیت ثابت همانند دیگر موجودات و آفریده های هستی نیست.
اگر در منطق و فلسفه از جنس و فصل به عنوان ماهیت موجودات سخن به میان می آید، این تحلیل و تبیین ها و در نتیجه توصیه های ارایه شده نیز مربوط به غیر انسان است؛ زیرا انسان هر چند که به ظاهر از یک درجه ای از ماهیت که قاعده ماهیات است برخوردار می باشد و می توان برای انسان جنس و فصلی چون حیوان ناطق یا جانور گویا را به عنوان ماهیت انسانی بیان کرد؛ ولی براساس آموزه های قرآنی، انسان خود جنس الاجناسی است که فرصت زندگی مادی دنیوی به او این امکان را بخشیده تا به هر نوعی که بخواهد درآید و از ویژگی ها و فصول چند نوع از انواع یک جنس را دارا شود.
انسان می تواند با فرصت اراده، علم، قدرت، اختیار و انتخاب، فرشته شود یا فراتر از آن برود و در مقامی قرار گیرد که دست فرشته های مقرب الهی نیز بدان نمی رسد و چون فرشتگان بخواهند بدان مقام برسند و تعدی و تجاوز کنند پر پروازشان بسوزد و نیست و نابود شوند؛ چرا که مقام قاب قوسین او ادنی تنها از مختصات انسان است (نجم، آیات 7 و 8)، یا آنکه می تواند در جهت مخالف این برود و به شکل و ماهیت جانورانی چون گاو، اسب، گوسفند، خوک و بوزینه در آیه و این گونه ماهیت خویش را شکل بخشد و یا حتی پست تر از این، به شکل دیگر موجودات پست جهان تبدیل ماهیت دهد، (اعراف، آیه 179؛ فرقان، آیه 44) و بلکه حتی می تواند از گیاه نیز پایین تر و پست تر شود و به شکل جمادات بلکه جامدات بی خاصیتی درآید که حتی آبی از آنها بیرون نمی جوشد (بقره، آیه 74) یا پست تر از این هم شده، تبدیل به سوخت دوزخ شود. (بقره، آیه 24؛ تحریم، آیه 6)
مولوی در اشعار خود به این مقامات و قابلیت های متناقض و متضاد بشر اشاره می کند و انسان را نوع الانواع نمی داند بلکه جنس الاجناس می شمارد که در زندگی دنیوی خود، در یک فرآیندی خود را چنان می سازد که گاه ماهیتی چند جانوری می یابد و فصول چند نوع را به خود می گیرد و مثلا (شتر گاو پلنگ)، (خوک سگ گوسفند)، (گربه سگ) و مانند آن در می آید.
این مطلب را استاد حسن زاده آملی بارها در درس خویش متذکر می شدند که انسان جنس الاجناس است نه نوع الانواع و بلکه هر انسانی خود نوعی منحصر به فرد است که دومی برای او نیست؛ چنان که برای خورشید منظومه شمسی دومی نیست و یا برای جبرئیل(ع)، عزرائیل(ع)، میکائیل(ع) و اسرافیل(ع) دومی نیست و آنان نوع منحصر به فرد خود هستند. هرانسانی سازه ای از خود در قیامت ارائه می دهد که نوع منحصر به فردی است که برای آن دومی نیست.
مولوی این حقیقت را این گونه میسراید:
از جمادی مردم و نامی شدم وز نما مردم ز حیوان سر زدم
مردم از حیوانی و آدم شدم پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
بار دیگر هم بمیرم از بشر تا برآرم از ملائک بال و پر
بار دیگر از ملک پران شوم آنچه اندر عقل ناید آن شوم
بار دیگر بایدم رفتن ز جو کل شی هالک الا وجهه
پس عدم گردم، عدم چون ارغنون گویدم کانا الیه راجعون
پس انسان تا زمانی که اجل سراغ او نیامده و در آغوش مرگ نیارامیده این فرصت را دارد تا در دنیا نوع انحصاری خویش را بسازد و این سازه را در آخرت و بلکه تا ابدیت برای خود همراه داشته باشد.
امام هادی(ع) از این روست که دنیا را بازاری می داند که هرکس کالای وجودی اش را عرضه می دارد و خود را به فروش می رساند؛ برخی با صفات نیک و متخلق به اخلاق الهی شدن، خدایی شدن و مظهر اتم و اکمل خداوند شده و در مقام خلافت ربوبی الهی می نشینند و برخی دیگر در این بازار از مایه زیان می کنند و فرصت عمر و امکانات و سرمایه های وجودی خویش را تباه می سازند و شیطانی می شوند و روح و جسم و جان خویش را به شیطان می فروشند. این گونه است که سودی نمی برند و تنها زیانکار می شوند.
امام هادی(ع) در این باره می فرماید: الدنیا سوق ربح فیها قوم و خسر آخرون دنیا همانند بازاری است که عده ای در آن (برای آخرت) سود می برند و عده ای دیگر ضرر و خسارت متحمل می شوند. (أعیان الشیعه ، ج 2، ص 93)
بنابراین، دنیا بازار بزرگ داد و ستد است و هر کسی متاع وجود خویش را در دو شکل وجه الله و وجه شیطان عرضه کرده و در دو مسیر خودسازی متناقض و متضاد حرکت می کند.
برخی کالای پرارزش وجود خویش را دوباره به خداوندی می فروشند که خود این سرمایه را در اختیار آنان گذاشته و این گونه نه تنها سرمایه خویش را حفظ می کنند بلکه از فضل الهی نیز بهره برده و سود می برند. (فاطر، آیه 92؛ صف، آیه 01)
البته شرایط زندگی به سبب تضاد دو جریان خیر و شر، حق و باطل و مانند آن بسیار سخت است و انسان ها به سادگی نمی توانند این مسیر را انتخاب و در آن حرکت کنند؛ اگر مخلصان و خالص شدگان الهی را کنار بگذاریم که چهارده معصوم(ع) و درنهایت پیامبران(ع) هستند، همه در خطر عظیم خسران و زیان هستند از این رو حضرت هادی(ع) درباره شرایط سخت دنیا و این بازار بزرگ و پرهیاهو و دزدان بازار و کالای جان و سرمایه عمر می فرماید: ان الله جعل الدنیا دار بلوی و الاخره دار عقبی و جعل بلوی الدنیا لثواب الاخره سببا و ثواب الاخره من بلوی الدنیا عوضا؛ خداوند دنیا را منزل حوادث ناگوار و آفات و آخرت را خانه ابدی قرار داده است و بلای دنیا را وسیله به دست آوردن ثواب آخرت قرار داده است و پاداش اخروی، نتیجه بلاها و حوادث ناگوار دنیاست. (اعلام الدین، ص 215)
البته آموزه های قرآنی راهکارهایی را برای آسانی امور زندگی دنیا ارائه می دهد که مهم ترین آنها توکل و تفویض امور به خداوند است.
کسی که به پروردگاری خداوند ایمان دارد هیچ تردید در زندگی نمی یابد که خداوند آگاه و خبیر به حال اوست و اگر بلا و ابتلایی است به مشیت و اراده الهی است و می بایست با توبه و استغفار یا دعا و نیایش خود را در اتصال کامل با خداوند قرار دهد.
این گونه بینش و نگرش در زندگی کارهای سخت جهان را بر آدمی سهل و آسان می کند؛ چنانکه پیامبران(ع) اینگونه با سختی ها و شداید دنیا کنار می آمدند و با در اختیار داشتن چنین برهان و بینه ای با مصیبت ها مواجه می شدند.
امام هادی(ع) نیز می فرماید: من کان علی بینه من ربه هانت علیه مصائب الدنیا و لو قرض و نشر؛ هر که بر طریق خداپرستی، محکم و استوار باشد، مصائب دنیا بر وی سبک آید، اگر چه تکه تکه شود. (تحف العقول، ص 115)
هر کسی که بخواهد در دنیا کارها بر او آسان شود همین راه مردان خدا را بپیماید که ایشان را به نیکوترین و گرامی ترین اخلاق و پسندیده ترین رفتار هدایت کرده و خلق خدایی را در ایشان می پروراند.
امام هادی(ع) سیر و سلوک عرفانی را در همین می داند و از اینکه هر کسی را پیشوا قرار دهیم و بخواهیم تا با تمسک به مسلک و مرام هر شخصی، خدایی شویم پرهیزی دهد.
آن حضرت می فرماید: لو سلک الناس و ادیا شعبا لسلکت وادی رجل عبدالله وحده خالصا؛ اگر مردم در راه های مختلف حرکت کنند، هر آینه من در مسیر و وادی مردی حرکت خواهم کرد که خدا را به تنهایی خالصانه عبادت می کند. (میزان الحکمه ، ج3، ص06)
البته بسیاری از مردم گمانه باطل از حق و باطل و راه راست و ناراست دارند. لذا گمان می برند حقیقت عزت و کرامت و انسانیت و نیک خویی در مال و منال است و در پی آن می روند، در حالی که حقیقت آدمی با اعمال و رفتار خود او ساخته می شود و آنچه برای آدمی می ماند. همین سازه ای است که از اعمال بوجود می آید.
امام هادی(ع) در فرازی بلند می فرماید: «الناس فی الدنیا بالاموال و فی الآخره بالاعمال؛ اعتبار مردم در دنیا به مال است و در آخرت به عمل (بحارالانوار، ج 78، ص 863، ،حدیث 3) پس به جای اینکه دنبال اعتبار کوتاه مدت دنیوی با مال باشیم به دنبال اعتبار و ارج و قرب پایدار و جاویدان اخروی با اعمال نیک و پسندیده باشیم.
نیکوترین منش ها در زندگی
از آنچه گفته شد معلوم می شود که انسان ها را اموال نمی سازد بلکه انسان ها را اعمالشان می سازد. هرکسی که بخواهد بهترین رفتار وکردار و منش و کنش را در زندگی داشته باشد، باید پندار نیک، کردار نیک و گفتار نیک را بشناسد و براساس آن، رفتار خویش را سامان دهد تا سازه نیک اخلاقی با اخلاق خدایی از خود بسازد.
شناخت حق و خلق و خوی پسندیده از مهمترین وظایف هر کسی است. برخلاف تصور غربیان، اخلاق امر نسبی نیست بلکه هر خردمندی به حکم مستقلات عقل نظری و عملی به این معنا می رسد که عدل در همه حال خیر و خوب است و ظلم در همه حال بد و ناپسند و زشت است.
فضایل اخلاقی و نیز رذایل اخلاقی امری ثابت است و هیچ تفاوتی از نظر عقل و عقلا نیست؛ هرچند که برخی از جوامع به سبب محیط فاسد چنین می پروراند به گونه ای که دیگر کودکان نیز فطرت سالم خویش را از دست می دهند و از نظر فکر، کافر و از نظر رفتاری فاجر می شوند. (نوح، آیه 72)
ولی اگر این محیط فاسد نباشد، همه انسان ها دارای فطرت سالمی هستند که احکام عقل و فطرت ایشان، فضیلت اخلاقی را می شناسد و بدان سو گرایش دارد.
در این میان، پیامبران و پس از ایشان عالمان دین به کمک آدمی می آیند و او را با فضایل اخلاقی آشنا می سازند. از این رو عالمان خداترس در پیشگاه الهی از قرب و منزلت بالایی برخوردار هستند. (فاطر، آیه 82 و آیات دیگر)
وظیفه هر مسلمانی است که یا عالم باشد یا متعلم باشد و مانند جانوران، خود را رها نکند. اگر چیزی نمی داند بپرسد تا بشناسد و براساس علم عمل کند.
از عالمان نیز تعهد و التزام گرفته شده که به آموزش این امور بپردازند تا خود و دیگران از سود آن بهره مند شوند.
امام هادی(ع) می فرماید: یاتی علماء شیعتنا القوامون بضعفاء محبینا و اهل ولایتنا یوم القیامه ، والانوار تسطع من تیجانهم؛ علماء و دانشمندانی که به فریاددوستان و پیروان ما برسند و از آنها رفع مشکل کنند، روز قیامت در حالی محشور می شوند که تاج درخشانی بر سر دارند و نور از آنها می درخشد. (بحارالانوار، ج 2، ص 6، حدیث 31)
در آیات و روایات به مسایل اخلاقی توجه خاصی شده است؛ زیرا پیامبر(ص) ماموریت خود را اتمام مکارم اخلاقی دانسته است. از این رو عمده توجه اسلام به اخلاق است بلکه حتی احکام شرعی دیگر نیز یا متوجه امور اخلاقی است یا بسترساز آن است.
به عنوان نمونه خداوند حکم نماز را عامل مهمی در اخلاقی شدن مردم می داند و از صفات نمازگزاران این می داند که به محرومان و سائلان توجه دارند و حقوق ایشان را می پردازند. (ذاریات، آیات 81 و 91 و آیات دیگر) نمازگزار است که زکات مال می دهد و اهل انفاق است. (بقره، آیات 2و3)
این دسته از افراد اخلاقی، به حکم شریعت و تقوای الهی حتی نسبت به کافر اسیر در دست خویش رحم می کنند و از غذای خویش ایثار می کنند. (انسان، آیات 8و9)
براین اساس امام هادی(ع) به مسائل اخلاقی توجه ویژه مبذول داشته و در سنت و سیره خویش بدان پرداخته است. آن حضرت درباره خشم می فرماید: «الغضب علی من لاتملک عجز، و علی من تملک الوم» غضب و تندی درمقابل آن کسی که توان مقابله با او را نداری و زورت به او نمی رسد، علامت عجز و ناتوانی است.
ولی درمقابل کسی که زورت به او می رسد، علامت پستی و رذالت است. (مستدرک الوسائل: ج12،ص11،ح67331)
درهمین رابطه درباره تواضع و فروتنی می فرماید: التواضع ان تعطی الناس ما تحب ان تعطاه، فروتنی در آن است که با مردم چنان کنی که دوست داری با تو چنان باشند. (المحجه البیضاء، ج5، ص522)
این قاعده کلی که آن حضرت (ع) در این حدیث کوتاه فرموده است خود بسیاری از آموزه های دیگر اخلاقی را در بردارد و به انسان کمک می کند که شیوه درست زیستن و منش نیک را بشناسد و بدان عمل کند؛ زیرا می فرماید که هرچه را برای خود می پسندی برای دیگران بپسند، پس از هرچه برای خود نمی پسندی و دوست نداری که دیگران با تو چنین معامله و برخوردی داشته باشند، تو هم نمی بایست با دیگران آنچنان روا داری که ایشان را ناپسند می افتد.
از این رو آن حضرت(ع) اهل تواضع و فروتنی را از شیعیان علی(ع) برمی شمارد؛ زیرا متواضع، متخلق ترین انسانهاست.
آن حضرت می فرماید: من تواضع فی الدنیا لاخوانه فهو عندالله من الصدیقین و من شیعه علی بن ابی طالب حقا؛ کسی که در معاشرت با برادران دینی خود، تواضع کند، به راستی چنین کسی نزد خدا از صدیقین و از شیعیان علی بن ابی طالب (ع) خواهدبود. (احتجاج، ج1، ص064)
انسان لازم است اطاعت از خداوند را در دستور کار خود قرار دهد؛ زیرا خداوند جز به نیکی و نیکویی و کارهای پسندیده و خیر و خوب دعوت نمی کند؛ بنابراین رضایت خدا و اطاعت از او عین اطاعت و رضایت از خلق نیز خواهدبود؛ زیرا خداوند به نیکی دعوت می کند و خلق نیز از نیکی ناخشنود نمی شود و اگر کسی ناخشنود از اطاعت انسان از خداست بدانید که آن شخص یا فاسد است یا در آن اندیشه به فساد رفته است وگرنه نمی بایست از اطاعت یک انسان از خدا، خشمگین و ناراحت شود.
امام هادی(ع) می فرماید: من اطاع الخالق لم یبال یسخط المخلوقین؛ هرکس مطیع و پیرو خدا باشد از قهر و کارشکنی دیگران باکی نخواهد داشت. (بحارالانوار؛ ج05، ص771، ح65)
یکی از مهم ترین اموری که رضایت خداوندی در آن است برخورد نیک و احسان به والدین و عدم نافرمانی ایشان است. بنابراین صله رحم در بهترین شکل آن باید نسبت به والدین انجام گیرد و بهترین جلوه های اخلاقی را می بایست در روابط شخص با والدین جست وجو کرد.
اما اگر کسی برخلاف این خلق حسن و فرمان الهی رفتار کرد و عاق والدین شد بداند که در زندگی مادی و اخروی برای خود بدبختی و شقاوت را خریده است. امام هادی(ع) می فرماید: «العقوق یعقب القله و یودی الی الذله؛ نارضایتی پدر و مادر، کم توانی را به دنبال دارد و آدمی را به ذلت می کشاند. (مسندالامام الهادی، ص 303)
پرهیز از حسد و دروغ نیز از فرمان هایی است که قرآن را به پیروی از آن پیشوای مسلمانان امام هادی(ع) می دهد. ایشان درباره نقش حسادت و دروغ در زندگی بشر می فرماید: الحسد ماحق الحسنات و الزهو جالب المقت؛ حسد، کارهای خوب را از بین می برد و دروغ، دشمنی می آورد. (بحارالانوار، ج96، ص002)
از دیگر آموزه های اخلاقی آن حضرت می توان به این موارد به طور اجمال اشاره کرد. آن حضرت می فرماید: العجب صارف عن طلب العلم، داع الی الغمط والجهل، خودپسندی مانع تحصیل علم است و انسان را به سوی نادانی و خواری می کشاند. (میزان الحکمه، ج6 ص64)
ایشان می فرمایند: علیکم بالورع فانه الدین الذی نلازمه و ندین الله تعالی به و نریده ممن یوالینا لاتتعبونا بالشفاعه.
با ورع و باتقوا باشید که این ورع و تقوا همان دینی است که همواره ما ملازم آن هستیم و پایبند به آن می باشیم و از پیروان خود نیز می خواهیم که چنین باشند. از ما (با عدم رعایت تقوا) شفاعت نخواهید و ما را به زحمت نیندازید. (وسایل الشیعه، ح51، ص 842)
درباره حرص و آز نیز می فرماید: ما استرح ذوالحرص، انسان حریص، آسایش ندارد. (مستدرک الوسائل، ج21، ص26) آن حضرت همچنین درباره خودبینی می فرماید: «العجب صارف عن طلب العلم داع الی الغمط و الجهل؛ عجب و خودبینی مانع تحصیل علم خواهدبود و در نتیجه شخص را در پستی و نادانی نگه می دارد. (بحارالانوار، ج96، ص991، ح72)
از نظر آن حضرت بخل از بدترین خصوصیات اخلاقی انسان است و می فرماید: «البخل اذم الاخلاق، والطمع سجیه سیئه؛ بخیل بودن بدترین اخلاق است؛ و نیز طمع داشتن خصلتی ناپسند و زشت می باشد. (همان)
درباره سرزنش و گلایه از دیگران می فرماید: العتاب مفتاح الثقال، والعتاب خیر من الحقد؛ گلایه کلید گرانباری است، ولی گلایه بهتر از کینه توزی است. (مسندالامام الهادی، ص 403)
باشد با پیروی از این پیشوای بزرگ الهی خود را در مسیر خدایی شدن و متخلق به خوی خدایی کردن قرار دهیم و سازه اخروی خود را خدایی ایجاد کنیم و تا ابد خدایی باشیم.اخلاق، مهم ترین ویژگی انسانی است؛ زیرا در آفریده های دیگر الهی چیزی به نام اخلاق معنا و مفهومی ندارد.
اخلاق در اصطلاح به خلق و خوی قابل تغییر گفته می شود، به این معنا که انسان به سبب اراده و اختیار و حق انتخاب می تواند خلقت خویش را بازسازی کند و خوی و منش خویش را به دو شکل منش نیک و یا منش بد تغییر دهد.
بنابراین، این قابلیت تغییر به اراده و اختیار است که مسئله را در انسان به عنوان اخلاق پدید آورده و او را از دیگر آفریده های الهی متمایز ساخته است.
ارزش و اهمیت اخلاق در آموزه های وحیانی اسلام تا آنجاست که پیامبر(ص) خود را مأمور الهی دانسته تا به اتمام محاسن و مکارم اخلاقی بپردازد و برترین و گرامی ترین خو و منش را در نیکوترین قالب به انسان ارایه دهد.
از سوی دیگر، اسلام فلسفه وجودی خود را بر تعلیم و تزکیه بنیاد نهاده و با کتاب قانون و مقررات و آموزش حقوق و آداب نیکو، خواهان خدایی شدن و متخلق به صفات خدایی می شود و از انسان ها می خواهد تا متخلق به خلق الهی شوند.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا با مراجعه به سنت و سیره یکی از پیشوایان معصوم اسلام یعنی حضرت علی بن محمد الهادی(ع)، نمونه هائی از خلق پسندیده و نیک انسانی را تبیین کند.