دوستان من تجربه خوبی دارم باقرص ۸ بسیار قوی با یک دکتر معتاد شدم دکترم را عوص کردم ۷ داد بعد ۶ بعد ....تارساند به یک ترک کردم بعداز ده سال باز قرص اعصابو شروع کردم خودم خواستم ترک کنم یک دفعه گداشتم کنار یک هفته عدابی کشیدم روی دارو را خوندم نوشته بود بدون اجازه دکتر ترک نکنید باز شروع کردم خوب شدم سخترین روز زندکیم یک دفعه کنار کداشتنه هر موادی چه سیگار چه قرص چه تریاک چه هرویین روزی به اندازه یک ماش کمش کنید نه هفتهایی کم کنید نتیجه اش را میبینید
سلام دوستان منم خیلی داغونم استرس شدید قلب درد توان زندگی کردن ندارم ولی بازم امیدتون ب اون بالایه باشه واسه نماز صبح پاشین ورزش کنین قران بخونین با دوستاتون گپ بزنین نزارین تنها بمونین سرگرم کنین خودتون بعد دو ماه از سرتون میپره ب امید خدا از نو شروع کنین
سلام من یک اقای جوان هستم یکسالی از ازدواجم میگذره و خیلی زود دعوا ومشکلات شروع شده که مسبش خودمم همیشه از بچگی ادم کم اعتماد بنفسی بودم و تنها و عقده ای
بزرگ که شدم بدتر شد و افسرده شدم خدا بهم یه شغل خوب داد گفتم بهتر میشم تاثیری نداشت دوبارهخدا یه زن خیلی خوب و بامعرفت پاک بهم داد اما باز هم خوب که نشدم بدتر هم شد
اعتیاد پیدا کردم به متادون گاهی هم تریاک و عرق و.... گاهی هم قرص خواب که فقط بگذره فقط فکر مررنم و خودکشی چند باریم دست به خودکشی زدم اما هیچ اثری نداشت یکبارش همسرم فهمید اونم دست به خودکشی زد و تا چند روز درگیرش بودم تا خوب شد با این همه دلخوشی های خوب باز نمیدونم چمه و چرا نمیتونم بمونم کاش خدا مرگم رو میرسوند تا دیگه خودکشی نکنم همسرم با اینکه دوسم داره اما از بس از دستم بغض کرده یا ناسزامیگه یا نفرینم میکنه چه کنم ای خداااااااا یا بکش یا بزار بکشم یا که در جوانیم مردنم ارزوست
سلام من ۲۳ سالمه دو ساله که با یکی نامزد کردم حالا بعد ۷ سال میگه به درد هم نمیخوریم.زندگی بدون اون برام پوچه دلم مرگ میخواد به تهش رسیدم ولی دلم برای پدر مادر بدبختم میسوزه.توروخدا بگید چیکار کنم؟دیگه جونی تو تنم نیست.
من خیلی راههارو امتحان کردم..مرگ موش دو بسته خوردم صبح سرحال بیدار شدم..حدود سیصدتا از این قرصا ک خواب آوره خوردم صب فقط ده دقیقه میخوردم تو در و دیوار بعد خوب شد حالم..ی طناب زخیم از بازار خریدم وقتی کسی خونه نبود امتحانش کردم تمام صورتم کبود شده بود ولی نمیدونم چرا نشد..مطمئن شدم ک میترسم..الان تو فکر خودسوزی یا خودکشی با برقم..شش سال زندگی و فکر و همه چیمو گذاشتم واسه نامردی ک خیلی راحت چون میدونست عاشقشم هر جور خواست بازیم داد و عذابم داد حالام خیانت کرد و رفت..خودش میدونه ک زندگی بدون اون واسم ارزشی نداره..چند ماهه هیچی نخوردم جز آب ک اونم بخاطر قرصای خواب آوره ک بتونم بخوابم فراموش کنم..خسته شدم
سلام من دوبار قبلا خودکشی کردم بخاطرهمین خانوادم بیشترقرصا جمع کردن وفقط ی مشت قرص مسکن وسیپروهپادین مونده منم اونا خوردم ب نظرتون کارسازه چون هیچ انگیزه ای ندارم برای زندگی
سلام .من حدود دوسال پیش ازدواج کردم ولی بعد یک سال و نیم زندگی از شدت کتک هایی که همسرم بهم میزد ب خونه بابام پناه آوردم .الان بعد ۶ماه همش میاد و میره و قول داده که درمان شه .چون مشکل عصبی داره .ولی پدرم راضی ب برگشتنم نیست.خیلی دوسش دارم و دل کندن ازش نابودم میکنه.همش کارم گریه و عذاب کشیدنه.میحام یکاری کنم پدرمو ب راضی شه برگردم..توروخدا کمکم کنین
من ی پسر 29ساله هستم 3سال متاهلم زنم از فقر گذاشته رفته کارم ندارم خونه مادرم اینا هم رام نمیدن میگن برو بمیر از 4طبقه پریدم فقط پام شکست 2ماه بیمارستان بودم الان پول نون ندارم جا ندارم تو سرما موندم چند شب تو پارک میخوابم خواب که نه آنقدر سرده فقط ناله میکنم هیچ جا ندارم برم همه میگن بمیر واقعا کی شرایط منو داره
منم چنبار به سرم زد که خودکشی کنم . آدم متاسف میشه با خوندن کامنتا . اخه چرا باید جوونای زیر ۳۰ سال انقد مشکلات روحی بیاد سراغشون که بخوان خودکشی کنن ؟ فقط میتونم بگم لعنت به این زندگی . هممون افسرده ایم . حتی خودم
من هم خودکشی خواهم کرد خسته ام دیگر توان ای از صفر شروع کردن رو ندارم فقط میخوام بخوابم تا عکسم قاب بشه این زندگی رو تقدیم میکنم به کسانی که توان ای زندگی کردن دا ر ن من تو سن 33سالگی بدون هیچ انگیزه ای برای ادامه زندگی و و گناهان بسیار خود را مستوجب مرگ میبینم و خود حکم خود را اجرا خواهم کرد با آرزوی خودکشی موفق امیدوارم قرص های که آماده کردم کفایت کنه دیدار به قیامت به راستی که دنیا دار مکافات ه آن گروهی که این متن رو میخونن و امید به ادامه زندگی دارم ی نصیحت دارم بهشت و جهنم در همین دنیاست شکلی زندگی کنید که مستوجب عذاب الاهی نشید ما که سوختیم دوست عزیز مراقب رفتار و کردار خود باشید که به راستی چه سخت است تصمیم به خودکشی تنها انگیزه ای که برای زندگی میتوان پیدا کرد را نیافتم و چنان گناه آلودم که مجرم از زیستن پس دیدار به قیامت دوست عزیز ی فاتحه ما رو میهمان دنیا رو به شما و مرگ رو تقدیم به خودم خواهم کرد آاناالله آنا الیه راجعون خدا ما رو ببخشد بیاموزد امین
به نظرت این کار درستیه؟ حالا چند روز هم ببستری بشی بعدش چی؟
به نظر من بهتره رویه زندگیتو تغییر بدی ، حساسیت های همسرت رو بشناسی و اون کارها ر انجام ندی و یا برعکس
با همسرت حرف بزن این بهترین راه برای حل مشکله
دلم مرگ میخاد اما از مردن میترسم دلم ارامش میخاد اما ارامشم فقط تو مرگ میبینم چکاااار کنم خدااااا کم اوردم از پس این همه مشکل دلم ب کی خوش کنم کسی ندارم ن پدری ن مادری ن هیچکی بی کسی هم عالمی داره
سلام من از اولی که چشام به دنیا باز شد همه چیزمو از دست دادم مثل پدرو مادرم ازهم جدا شدن ورفتن پی زندگی خودشون من وخواهرو بردارمو گذاشتن به یه پیرزن و پیرمرد بعدش تو اوج نیاز یه دختر به پدرخداازم گرفتش بعداز چند سال خدا بهم همسری دادا که به قول خودش عاشقم بود خوشبختم میکنه ولی الان بعد۲سال رفته با یکی دیگه منم قرص خوردم ولی نجاتم دادن به قول خودشون دلم خواب ابدی میخوادمثل باباییم
از همه ی شما خواهش میکنم این فکرایه بچه گونتونو بندازین اون ور اگه فکر میکنید با خودکشی آروم میشید کاملا در اشتباهیدچون اون دنیا تو جهنم بدتر از دردایه این دنیاتون میشه
سلام عزیزان من37سالمه .سیزده ساله ازدواج کردم . انواع واقسام غم وغصه ها وناراحتی ها ومشکلاتی رو که بیشترشو اطرافیان برامون درست کردند تحمل کردم.تعریف کردن همشون از حوصله ی جمع خارجه.تو زمینه ی درسی هم با وجودی که درسم خوب بود بنا به دلایلی شکست خوردم.دو تا بچه ی دسته گل خدا بهم هدیه کرده.الان دچار استرس و افسردگی هستم وچند مدل قرص مصرف می کنم.شوهر خیلی خوبی دارم.از خدا خواستم بهم توانایی و سلامتی و عمر کافی بده تا بچه هام و بزرگ کنم.باوجود اینکه گا هی وقتا اونقدر غصه میخورم که دلم مرگ میخواد ولی هرگز به خودکشی فکر نکردم واز این به بعد هم نمی کنم.توکلم به خداست ،توکلتون به خدا باشه.
ناشناس
۰۰:۲۱ ۰۸ آذر ۱۳۹۶
سلام من ی دختر 21ساله هستم کلا از همه چیز خسته شدم فقط تورو خدا کمکم کنید
من همه نظراتو خوندم مشکلات همه هم درک میکنم و میفهمم اینایی که میگن نکنین منظورشون چیه
اگه یه راه مطمئن باشه بدون شک من انجامش میدم ده ساله بی وقفه دارم عذاب میکشم و هررر کاری بفکرم رسیده کردم واسه بهتر کردن زندگی ولی نمیشه
بریدم واقعا
سلام لطفا لطفا به خودکشی فکر نکنید. من رنج کشیده ترینم اما سعی میکنم ایمانمو به خدا قوی و قویتر کنم یاد خدا ذکر خدا نام خدا خدا خدا..... این دنیا زود میگذره اون دنیا بی نهایته خواهش میکنم صبور باشید و به خدا اعتماد کنید
من دخترم ۱۸ سالمه
پدرم به زور منو فرستاده کانادا
من دوس نداشتم بیام
الانم میخوام برگردم ولی نمیزاره... یه نفرو ایران دوس دارم که رفته با پدرم حرف زده ولی اون واقعا راضی نیست و میگه من باید اینجا بمونم منم دیگه طاقت ندارم... پدرم حتی به اینکه من اینجا بمیرم راضیه خودش صد بار گفت
الان فقط میخوام بمیرم همه راه هارو امتحان کردم که راضیش کنم ولی نشد...
ماهایی رو که خودکشی تنها راهمونه رو مسخره نکنید.قضاوت نکنید.ماها هم از خدامونه یه چیزی بیاد پشیمونمون کنه و دلمونو خوش کنه و زندگی کنیم.ماهاهم عاشق زندگی کردنیم.اما یه چیزی که باید باشه و دلمونو گرم کنه تا انگیزه ی اینده رو داشته باشیم نیست.ما ها به حدی از خستگی رسیدیم که انتخاب کردیم بخوابیم برای همیشه.تا توی زندگی ما نباشید که نمیتونید درک کنید
با خودکشی ب جایی نمیرسید این قرصا ک میخورین ممکنه بکشتتون یا ممکنه اصلا کار نکنه ن تنها پیش همه ابرتون میره بلکه زندگی سخت ترم میشه
اگ با قرص حل میشه برین قرص برنج و دیازپام بخورین
ولی اینا فایده نداره
بهتره به جای اینک فکر خودکشی باشین فکر این باشین ک چجوری مشکلتونو حل کنین
منم یه دختر ۱۹ ساله ام ک بر اثاث تجربیاتم اینارو میگم....
امیدوارم دست از خودکشی بردارین
سلام من بیست و یک سالمه و چهار ساله ازدواج کردم .شما که میگین مشکلات من خندم میگیره چون تو زندگی من اینقد مشکل بوده که حتی یکیش هم ادمو از پا در میاره چند نفر از اطرافیانم و دوستم خودکشی کردن راحت شدن بخدا همه چیز مشکل مالی نیست فک نکنین منظورم بی پولیه .من هم قصد دارم یه روز به زندگیم پایان بدم دوست دارم خودم لحظه ی مرگمو تعیین کنم مثل دوستم الان هم مشت مشت قرص میخورم ک هیچ تاثیری نداره دوستمون مرگ خیلی جالبی رو گفت منظورم اونکه گفت لوله دودکش و در بیارین .شاید همین راه و انتخاب کنم
چراا وختی شبا همه خوابن من باید خون گریه کنم چرا هر چ ارزو داشتم سهم یکی دگ شد رف
چن بستش میکشه؟
بزرگ که شدم بدتر شد و افسرده شدم خدا بهم یه شغل خوب داد گفتم بهتر میشم تاثیری نداشت دوبارهخدا یه زن خیلی خوب و بامعرفت پاک بهم داد اما باز هم خوب که نشدم بدتر هم شد
اعتیاد پیدا کردم به متادون گاهی هم تریاک و عرق و.... گاهی هم قرص خواب که فقط بگذره فقط فکر مررنم و خودکشی چند باریم دست به خودکشی زدم اما هیچ اثری نداشت یکبارش همسرم فهمید اونم دست به خودکشی زد و تا چند روز درگیرش بودم تا خوب شد با این همه دلخوشی های خوب باز نمیدونم چمه و چرا نمیتونم بمونم کاش خدا مرگم رو میرسوند تا دیگه خودکشی نکنم همسرم با اینکه دوسم داره اما از بس از دستم بغض کرده یا ناسزامیگه یا نفرینم میکنه چه کنم ای خداااااااا یا بکش یا بزار بکشم یا که در جوانیم مردنم ارزوست
منم مشکلات زیادی دارم و گاهی اوقات به خودکشی هم فک کردم . ولی هر بار خدا مانعم میشه . خدا همه ما رو دوست داره
به نظر من بهتره رویه زندگیتو تغییر بدی ، حساسیت های همسرت رو بشناسی و اون کارها ر انجام ندی و یا برعکس
با همسرت حرف بزن این بهترین راه برای حل مشکله
نمیخوام بمیرم فقط میخواموبخوابم تا ابد
اگه یه راه مطمئن باشه بدون شک من انجامش میدم ده ساله بی وقفه دارم عذاب میکشم و هررر کاری بفکرم رسیده کردم واسه بهتر کردن زندگی ولی نمیشه
بریدم واقعا
نمیخوام بمیرم فقط میخواموبخوابم تا ابد
پدرم به زور منو فرستاده کانادا
من دوس نداشتم بیام
الانم میخوام برگردم ولی نمیزاره... یه نفرو ایران دوس دارم که رفته با پدرم حرف زده ولی اون واقعا راضی نیست و میگه من باید اینجا بمونم منم دیگه طاقت ندارم... پدرم حتی به اینکه من اینجا بمیرم راضیه خودش صد بار گفت
الان فقط میخوام بمیرم همه راه هارو امتحان کردم که راضیش کنم ولی نشد...
اگ با قرص حل میشه برین قرص برنج و دیازپام بخورین
ولی اینا فایده نداره
بهتره به جای اینک فکر خودکشی باشین فکر این باشین ک چجوری مشکلتونو حل کنین
منم یه دختر ۱۹ ساله ام ک بر اثاث تجربیاتم اینارو میگم....
امیدوارم دست از خودکشی بردارین