با سلام
پدرتان از ته دل شما را دوست دارد و علت تماس نگرفتنشان شاید غرورشان باشد.
برگشت به خانه و فراموش کردن تمام اتفاقات تلخ بهترین راه است.

به نظر من باید به خونه برگردد هیچ پدر مادری بد فرزندشان رو نمیخوان حتما مصلحتی تو ازدواج با پسر عمویش دیده بودند و افسانه هم دوست نیست دشمن است در لباس دوست و عامل در بدری او

برگرد پیش خانواده ات..
همین..
سخت ولی برگرد..
تا بیشتر از این دیر نشده برگرد..
هنوز دیر نیست برگرد..
اگه حرف افسانه رو گوش نمیکردی الان وضعیت بسیار بهتری داشتی..
پس حرف منو که مخالف امثال افسانه هستم گوش کن و برگرد..
برگرد پیش مامان بابات..

برگرد مطمئنم که پدرت منتظرته پشیمون نمیشی.. بغض گلومو گرفت تورو خدا برگرد.. نگران نباش

برگرد همین

برگرد.وتوکلت به خدا باشه

بهترین کار برگشت دوباره به آغوش خونوادت هست. شاید بد و بیراه زیاد بهت بگن یا چیزای دیگه.. ولی بهترین کاره.

من فکر میکنم خلاصه تا ابد که نمیتوانی دور از خانواده باشی و روزی تصمیم به برگشتن خواهی گرفت .پس بهتر است جلوی ضرر بیشتر را زودتر گرفته و برگردی . ابتدا با تماس تلفنی و آماده کردن ذهنی آنها
انشاله آنها هم برخورد مناسبی داشته باشند

بنظر من با فرار از خانه بدترین مشکلات بوجود می اید
واگه همین الان برگردی بهتر از یک ساعت بعده
برگرد ولی خودت مستقیم پیش خانوادت نرو وبا پادرمیانی فامیل به خانوادت نزدیک شو چون اگه بمانی بدترین شرایط درپیش خواهد بود من خودم تحصیلکرده هستم واز حقوقها هم باخبرم پس به امید اتمام درس وپیداکردن کاری که مخارجت را تامین کند نباش

دختر جان سلام. سرگذشت تلخی داشتی تا آخر خوندم . بنظرم پدرت واقعا اشتباه بزرگی رو مرتکب شده . به هر حال هر چی باشه دخترا بابایی هستن و پدراا هم بیشتر از همه از بین بچه هاشون به دخترا بیشتر محبت میکنن . اول اشتباه از پدرتون بوده . نباید برای ازدواج کسی رو مجبور کرد . دوما شما هم کار خوبی نکردی که از خونه زدی بیرون . میتونستی از ترفندهای بهتری استفاده کنی . اما حالا به نظرم میرسه اول از همه یه سری
به یه جایی که واقعا بتونن راهنماییت کنن بزنی مثل دفتر مراجع در قم یا یه روانشناس خبره . به پولش قکر نکن تو که همه جوره خرج کردی اینم روش . دوم از طریق یکی از دوستات از خانوادت خبر بگیر . و با وساطتت یه روحانی باتقوا برای برگشت به خانوادت برنامه ریزی کن . سوم جای دیگه ای که پیشنهاد میکنم بری حوزه علمیه خواهران هستش چه تهران یا قم فرقی نداره . باید یه انسان به معنای واقعی با تقوا پیدا کنی و عزم راسخ پیشه کنی تا اشتباهات گذشته رو جبران کنی و به راه ثواب و صلاح برگردی . یه اشتباهی شده تا الانم باید شاکر باشی که سالمی و یه دوست خوب داری که باهاش کار میکنی . یادت نره خداوند ارحم الراحمینه و بدون برای عاقبت به خیر شدن رضای پدر و مادر شرطه . فرض کن بهت میگن یک ماه دیگه بیشتر زنده نیستی و با این وضعیت فعلی اگه بمیری حتما جهنمی هستی اونوقت چیکار میکنی . اما از اونجایی که از گفته هات معلومه پدرت خام خام تشریف داره . سعی کن اول از همه مقدمات رو اماده کنی مثلا یواشکی با مادرت ارتباط برقرار کن و سعی نکن یک دفعه با پدرت رو به رو بشی چون اون الان ضربه شدید ابرویی خورده و قطعا تصمیم درستی نخواهد گرفت بنابر این اون شخص واسط باید خیلی حرفه ای اول با مادرت یا یکی از اقوام که واقعا منطقی هست ارتباط برقرار کنه تا در نهایت مقدمات برای روبه رو شدن با پدرت فراهم بشه . یقینا این ارتباط منقطع رو نمیشه یک روز و یک ماهه حلش کرد. اروم اروم و با توکل بر خدا و با حوصله باید پیش بری . در ضمن به هیچ مردی هم که فاقد تقوا هست اعتماد نکن و فقط از همین سه جایی که بهت گفتم دفتر مراجع و حوزه تو اولویت اول هستند بعد روانشناس . با سرو وضع مرتب و پوشش مناسب
انشاءالله . برات دعا میکنم. همه اشتباه میکنن مهم اینه که در مقابل اشتباهاتت لجبازی نکنی و خطاهات رو بپذیری و در فکر چاره باشی و از خدا مدد بگیری . زیارت حرم حضرت معصومه هم فراموش نکن که ایشون کریمه اهل بیت هستن . بدون سرنوشت تو این نیست و میتونی عوضش کنی . خدا به پدرت هم راه صحیح رو نشون بده چون دختر مثل
ریحانه است و باید منطقی و با عطوفت باهاش برخورد بشه نه چکشی و دیکتاتور گونه . یقینا پدرت در برابر تو مسوول هست و باید به خدا جواب بده . شما هم همین طور ولی بدبختیهایی که کشیدی شاید تاوان کارت باشه . به هر حال امیدوارم یه روز از همین جا بخونم که به دامن خانوادت برگشتی و زندگی خوشی داری . خدا وند یار و یاورت باشه . امیدوار باش امیدوار باش و با شیطان بجنگ که شیطان حیله گر و مکار و ترساننده انسان هست و زیارت عاشورا هم چهل روز بخونی انشاءالله مثمر ثمر خواهد بود و زودتر مشکلت حل خواهد شد . انشاءالله

ماهی رو هروقت از آب بگیری تازه است.دختر خوب برگرد به آغوش گرم خانوادت ومطمن باش خانوادت می بخشنت و فقط به خدا توکل کن

به نظر من برگرده خونشون بهتره.چون اونا هرچی باشن پدر ومادرن .دلشون نمیاد بچشون رو بیرون کنن. خدا هم کمکش میکنه

بجای انکه به حرف افسانه گوش میدادی به حرف عقل دین وبزرگان گوش می کردی
خدمت به پدر ومادر کلفتی نیست بلکه احترام گذاشتن و نهایت فضیلت است که خیر دراین دنیا وآن دنیا دارد

ای کاش خبرنگار دختر رو با خونه اشتی میداد.هر چه بیشتر بگذره برگشت سختتر میشه و افسوس بیشتر

تو خواب نیستی خانم محترم بلکه خودتو زدی به خواب . کسی که با صدای دلسوزترین کسش از خواب بیدار نشود با لگد زمانه بیدارش میکنند وچه دردناک است این لگد . کلفتی برای پدر ومادر افتخار است نه ذلت هرچه سریعتر به اغوش خانواده برگرد وبدان انها تورا خواهند بخشید چون مادر نشدی انها را درک میکنی .من میدان ازروزی که از انها جداشدی انها خون گریه میکنند .پدرت بیشتر میشکند چون غرور مردانه دارد .ان بیچاره چه ظعنه های شنیده تا حالا . فرار ازخانه واعتماد به دختری که اهل خوشگذرانی بوده یکی از اشتباهات بوده حال بیا وجبران کن و هرکس به پشتوانه نیاز دار پس چه کسی بهتر از پدر ومادر

ب نظر من همىن طور ب کارت ادامه بده موفق مىشى بىشتر ب درست برس مطمعنم ک خدا کمکت مىکنه در صورتى ک با او باشى و امىدوار ب او .براىت ارزوى موفقىت دارم

ب نظر من همىن طور ب کارت ادامه بده موفق مىشى بىشتر ب درست برس مطمعنم ک خدا کمکت مىکنه در صورتى ک با او باشى و امىدوار ب او .براىت ارزوى موفقىت دارم

خیلی سخته... خییییلی سخته!!
من کوچیک تر از اونم که تو همچین مسائلی به بقیه راه کار نشون بدم..ولی هر چی به ذهن من ِ دختر میرسه که اگه منم توی اون شرایط بودم چی مشد، دارم می گم:
پدر شما حتما غرورش بهش اجازه نمیداده و مطمئنا همون موقع که مادرتون تماس می گرفته اونم سرتاپا انتظار بوده برای جواب شما.
اگه فرار نمی کردید که خیلی بهتر بود، منم یه دخترم دانشگاه رفتن رو دوست دارم،اما اگه نمی رفتید و با همون پسر عموتون ازدواج می کردید، بعدها اصلا دانشگاه براتون اهمیتی نداشت. ولی حالا که این اتفاق ها افتاده قاعدتا انتظار نباید داشته باشید پدرتون راحت شما رو بپذیرن و سختی های خاص خودش رو داره. هر چی باشه یه پدره شما هم بچه شی اگه دوس دارید برگردید سختیش رو هم باید تحمل کنید..
سختیش به اولشه.. حرفای فامیل اولشه ... باید تحمل و صبر داشت تا به مرور همه چی حل بشه...
اگه بتونید یه واسطه خوب که پدرتون حرفشو قبول داره بیارید وسط ماجرا شاید پدرتون به مرور زودتر پشت شما بایسته و دهن همه رو ببنده...
هیچ جا مثله خونه ی خود آدم نمی شه...
اگه قبول داشته باشید که خدا می بخشه.. خدا توبه بنده ش رو قبول می کنه.. از اون فضاها فاصله بگیرید و برگردید
توکل بر خدا...یا علی

سلام
من پسری 22 ساله هستم - و همچین موضوعی رو قبلا از کسی دیگه شنیدم که فرار کرده و ... .
و تو بهتره برگردی به خونه هرچی باشه پدر ومادر هستن و تو هم دخترشون .
شاید سختی داشته باشه ملامت یا هرچیه دیگه ولی یک ماه دوماه هست اینا و تموم میشه
بهتره همین الان برگردی به خونه خودت پیش پدر و مادرت پیش خونواده که ارامش واقعی داره و هستش همیشه -سخت نگیر باید غرورتو بشکنی شاید حق باهات باشه ولی این مورد اگه آیندت برات مهمه باید کوتاه بیای و بعد برگشت به خونه با عقل و سنجیده حلش کنی ( ان شا
ءالله )
اینا نصیهت نیست - حرف یکی مثل خودته یه جوون که واقعا از حس واقعیم دارم میگم .
برگرد و توکلت به خدا باشه مطمئن باش همه چی به خوبی خوشی تموم میشه .
دوستدار همه جوونای ایران محمد .

با سلام.من داستان زندگی این دختر خانوم رو خوندم و خیلی ناراحت شدم.امیدوارم همه دست به دست بدن تا این دخترخانوم پیش خونوادش برگرده.از پدرش هم بخایین بزرگواری کنه و دخترش رو ببخشه.دختر خانوم خاهش میکنم برگرد پیش خونوادت.و از خونواده نعذرت بخا .مامانت منتظرته.از باشگاه خبرنگاران میخام این دختر خانوم رو.وساطت کنن تا به خونوادش برسه.ممنون

سلام عزیزم.
برگشتن سخته نیاز به کمک داری یه واسطه خوب و معتبر فردی که بتونه رابطه شما رو با خانواده برقرار کنه ؛ بعد باید صبر و تحمل بالایی داشته باشی و با کمک از مشاورین مذهبی و با تجربه مشکلات پیش رو رو حل کنی . توکلت به خدا و ائمه باشه هیچ وقت برای جبران دیر نیست قطعا خانواده شما هم ناراحتن از این شرایطی که برای شما به وجود آمده و منتظر برگشتن شما هستن فقط نیاز به تدبیر و برنامه داره . اگر اون فرد معتبر هم نبود اشکالی نداره خودت معتبری از مشاورا کمک بگیر. همین پولی که داری صرف گرفتن مشاوره خوب کن ترجیحا مشاوران مذهبی.
دوباره از صفر شروع کن اراده کن و شروع کن خواهش می کنم .
هر چی که منتظرت باشه بهتر از موقعیت فعلیه .
انشاالله زندگی خوبی هم خواهی داشت. خواهش می کنم برگرد و نترس ؛ قوی باش و مسئولیت رفتارت رو بپذیر تا مشکلات پیش رو طبیعی بشن برات .
لذت داشتن یه زندگی پاک رو برای خودت فراهم کن.

سلام و عرض خسته نباشید من نمیدانم این داستان برای الان بود الان یا چهل سال پیش؟واقعا برای یه همچین خانواده ابراز تاسف میکنم...واقعا جای تامل داره

هنوز هم دیر نشده بهترین راه برگشتن به خانه پدر است پدرها اهل گذشت هستند

حتما برگرد برو خانه شاید تا یه مدتی بهت گیر بدهند و سرکوفت بخوری که طبیعی و ارزششو داره ، ولی الان توی وضعیتی هستی مثل یه باتلاقی است که هر روز بیشتر فرو میری بعد از چند سال میای مبینی که زندگی نابود شده و هیج روزنه ای برای برگشت نیست.
کار امروز رو به فردا ننداز.

ای دختر دستفروش شاید نتونم هیچ وقت شرایط الان تورو درک کنم ولی ای کاش قبل از این که باافسانه حرف میزدی قبلش با خدا حرف میزدی چون اون تنها کسیه که تنهات نمیداره هنوزم دیر نشده

اصلا از خونوادت خبر داری؟
شاید پدرت فوت کرده که زنگ نزده..
شاید شعاری باشه ولی برگرد...

به نظرمن زمان که به عقب برنمی گرددواشتباهاتی که شماانجام داده ایدپدرتان ازروی اجباربه شماتحمیل کرده وبه غلط تصمیم نادرستی گرفته ایددرهرحال آمارخانواده رابگیریدشرایط رابسنجیدبه آغوش خانواده بازگردیداگرامکان پذیرنبودوظیفه نهادهای مددکاری هست که به شماکمک کند؟؟!!

حد اقل از دور نظاره گر حال وروز اونها باش تا پی ببری هنوز به یادت هستند یا فراموشت کردند

پدرت خیلی بی غیرته که به خاطر برادرزادش از دخترش گذشته. متاسفم برات بی غیرت

خیلی آموزنده بود ولی به نظر من درسته اگه برگردی اوضاع مثل سابق نیست ولیاز خیابون بهتره

به نظر من برگرد پیش خانواده ات.هر چی باشه پدر و مادرت هستن.

درزندگی این خانم محترم جای ایمان وخانواده خالیست توبه به معنی بازگشت هست دخترخانم محترم باید شروعی دوباره داشته باشه به درون خانواده برگرده طبیعی هست که روزها وهفته ها شایدم ماه ها اول بابرخوردسرد وسخت روبرو بشه که طبیعی هم هست باید تاوان اشتباهات گذشته روپرداخت.وباتوکل وتقوا وصبرازاین مرحله عبور کنه زندگی این جور ادم ها شبیه معتادانی هست که دارن ترک میکنن همه به چشم شک وبدبینی وسوظن بهشون نگاه میکنن ولی وقتی مدتی از ترک اعتیاد میگذره میبینن که اخلاق فرد داره عوض میشع راستگو ومهربون شده دایره لغاتش ولحن بیانش عوض وبهترشده رفتارش خوب شده مثبت شده حتی راه رفتن یک ادم سالم وقدرتمندداره باانگیزه شده و...دیگران دوباره روی خوش بهش نشون میدن بهش اعتمادمیکنن ضرب المثل میگه مردم تاچیزی روبه چشم نبیینن باورنمیکنن.لذتی که درشروعی دوباره برای شروعی تازه درزندگی هست دررفتن به بهشت نیست

به نظرم باید بر می گشت، الان هم دیر نشده . . .

به عقيده من فقط يه مرگ ميتونه اون رو به خواسته اش و ارزوهاش برسونه خيلي از دخترا سراغ دارم از اشناها و بستگان تاوان ترجيح دادن درس به شوهر نه اينكه در دانشگاه هم از خود كارنامه قابل قبولي به جا نگذاشتن در زندگي هم دارند خوشبختانه ترشيدگي را به دوش ميكشن و البته ناگفته نماند هر بلايي سر اين نوع از دخترا بيايد بازهم كم است.حتي شنيدن و خواندن اين نوع اخبار واقعا باعثا تلف كردن وقته

آقا ملت با این اوضاع اقتصادی ازدواج بکن نیستن یه مای بیبی هفته ای واسه بچه بیست تومن قیمتشه(کمش)بعد با ماهی 50 تومن یارانه میخواییم چیکار کنیم طرف قوق لیسانس داره تو آژانسه, لیسانس داره بیکاره و ... واسه هفتادو چند میلیون نفر آب کم داریم اوضاع بچه هامون میخواد چطور بشه؟ پراید(فرغون) قیمتش بیست میلیون تومن!بعدش هر کی اینو بخونه میفهمه که ساخته ذهن یه نویسنده هستش اول اوضاع درست بشه بعدا من اول از همه ازدواج میکنم والله ازدواج بچه بازی نیست که.

پدرت کار اشتباهی کرد که بدون رضایت شما می خواست ازدواج کنید و شما هم اشتباه کردید که فرار کردید ولی اکنون به خانه پدرت برو ممکن هست بدرفتاری کنند ولی از محیط فاسد بیرون خیلی بهتره و توصیه می کنم به یک روحانی مثلا امام جمعه شهرتان مراجعه کنید تا با پدرتان صحبت کند

عزیزم هرچه سریعتر به خانه برگرد ,خدا میدونه چی به مادرت گذشته و چه حالی داره , منکه به راستی واسش ناراحتم, البته اول از طریق یکی بزرگترای فامیل اقدام کن و بعد باخیال راحت به امن ترین جای دنیا, به خانه برگرد . قبل از پشیمانی ابدی قدر پدر و مادر عزیزتو بدون , اونا که واسه همیشه نمیمونن برات .