سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

مردی با چشم‌های آبی و نگاهی نافذ/ سعید راد اسطوره سینمای ایران است

مردی با چشم‌های آبی و نگاهی نافذ، صدایی خش‌دار و گرم، بدنی ورزیده و چالاک؛ این تصویری است که دوستداران سینما از احمد حق‌پرست راد به خاطر خواهند داشت.

سعید راد اگر تا آبان امسال زنده می‌ماند، ۸۰ساله می‌شد، اما اجل مهلت نداد و او دیروز صبح سرانجام بعد از چند ماه بیماری درگذشت. او شهریور سال گذشته، در منزلش زمین خورد و دچار مصدومیت شد. او را به بیمارستان بردند و تحت عمل جراحی قرار گرفت، اما روند بهبود او به‌سختی طی می‌شد؛ به گونه‌ای که بعد از یک ماه توانست با واکر راه برود، اما متأسفانه پروتزی که در کمرش گذاشته بودند، به شکل مناسبی قرار نگرفته بود، همین مسأله باعث شد دوباره راهی بیمارستان شود و عمل جراحی مجددی روی او صورت گیرد و پس از هشت هفته فیزیوتراپی، مشخص شد این بازیگر که همه او را به صلابت می‌شناختند، قدرت راه‌رفتن را از دست داده است. در این میان عفونت ریه و مثانه نیز به مشکلات راه‌رفتن او اضافه و مجبور شد دوباره زیر تیغ جراحی برود که این عمل موفقیت‌آمیز نبود. سعید راد به یکی از کلینیک‌های تهران منتقل شد و بعد از بیش از دو ماه درمان پیگیر، مرگ سراغش آمد و دفتر زندگی و پرونده او در سینمای ایران بسته شد، اگرچه او با نقش‌های درخشانی که در ۴۷ فیلم و ۷ سریال در طول بیش از نیم قرن بازیگری بازی کرده، در تاریخ فرهنگ و هنر و خاطره سینمادوستان همواره زنده خواهد بود. 

همسایه جلال و نیما 
شاید یکی از شانس‌های زندگی سعید حق‌پرست راد این بود که در کودکی به محله‌ای در شمال شهر تهران کوچ کردند و او در دایره دوستان، آشنایان و همسایگانش با آدم‌های مهم و مشهوری مرتبط شد. او در چهارم آبان ۱۳۲۳ به دنیا آمد. آن زمان خانواده آنها در محله سنگلج ساکن بودند، اما مرگ پدر باعث شد از آن محله به شمیران بروند. پدرش یک نظامی‌بود؛ افسری که در جریان یک پرواز آزمایشی سقوط کرد و کشته شد. او پنج‌ساله بود که به خانه‌ای در کوچه «فردوسی» محله‌ای در شمیران رفتند. همسایه‌های این خانه، اغلب آدم‌هایی مشهور و روشنفکران زمانه بودند. بد نیست بدانید که جلال آل‌احمد و نیما یوشیج همسایه آنها بودند. سعید راد دوران تحصیلات ابتدایی را در مدرسه نیکی‌علاء و دوران دبیرستان را در مدرسه شاپور تجریش گذراند؛ دبیرستانی که امروز به موزه سینما تبدیل شده است. در دوران تحصیل معلمانی خوب و کاربلد سرکلاس‌شان می‌آمدند که یک نمونه آن جلال مقدم است که دبیر انشای او در مقطع اول دبیرستان بود. از جمله همکلاسی‌های مشهورش هم می‌شود به احمد نجفی اشاره کرد که درسش به‌خصوص درس ریاضی‌اش از سعید راد بهتر بود. 

از ورزش به سینما 
سعید راد اگرچه درسش را در رشته کشاورزی و در پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران در کرج ادامه داد، ولی دلش چندان به دانش‌اندوزی و کلاس درس نبود. از همان اول ورزش را دوست داشت. در سال ۱۳۴۷نفر اول بولینگ ایران شد و پاتوق همیشگی‌اش بولینگ‌عبده بود که امروز به نام مجموعه فرهنگی - ورزشی شهید چمران مشهور است. او در این مجموعه زیر نظر کامبیز کیانی و محمد شهریاری تمرین می‌کرد و شاید همین رفت‌وآمد همیشگی به بولینگ‌عبده و آشنایی با بنیان‌گذار تیم فوتبال پرسپولیس، علی عبده باعث شد که او به یکی از طرفداران پروپاقرص این باشگاه تبدیل شود. در همان جا بود که علیرضا زرین‌دست به او پیشنهاد بازیگری سینما داد، اما سعید راد در ابتدا این پیشنهاد را رد کرد، ولی بالاخره راضی شد در فیلمی‌به کارگردانی محمد زرین‌دست، برادر علیرضا زرین‌دست، به نام «فاتحین صحرا» بازی کند و به این ترتیب او در سال ۱۳۵۰، به سینما راه یافت. او خیلی زود در سینما جا افتاد، به گونه‌ای که دومین فیلمش، «خداحافظ رفیق» به کارگردانی امیر نادری فیلم مهمی‌بود که او در آن، نقش اول را بر عهده داشت. این فیلم نخستین کار نادری بود که در جریان ساختش مشکلاتی برای تأمین مالی فیلم ایجاد شد، اما به خاطر مضمون آن و نیز ترانه جمعه با صدای فرهاد، به فیلمی خاطره‌انگیز تبدیل شد. 

فیلم دوم و فوتبال
او در همان سال ۱۳۵۰ فیلم دیگری هم بازی کرد؛ فیلمی‌که زندگی یک قهرمان فوتبال را به تصویر می‌کشید که به خاطر اعتیاد به مشروبات الکلی زندگی‌اش از هم می‌پاشد. به این ترتیب خیلی زود، سینمای ایران، بازیگری را کشف کرد که برای نقش‌های اکشن و ورزشی مناسب بود و در عین حال شخصیتی فرهمند و تأثیرگذار هم داشت که جان می‌داد برای جوان اول قهرمان.

یک مکث و بعد بازگشت
سعید راد در طول هفت سالی که به انقلاب مانده بود، حدود ۳۰فیلم بازی کرد. پرکاری او دراین دوره، باعث شد به‌سرعت به بازیگری مشهور تبدیل شود و البته شانس این را هم داشت که درکنار چندین فیلم بد و ضعیف، چند فیلم خوب هم بازی کند. یکی از این فیلم‌ها دومین همکاری او با امیر نادری در فیلم «تنگنا» بود که باز هم به خاطر ترانه‌اش این بار با صدای فریدون فروغی مشهور شد. اوبه خاطر بازی در این فیلم برنده مجسمه سپاس بهترین بازیگر نقش اول مرددرسال۱۳۵۳ شد و نشان داد که وقتی پیشنهاد خوبی به اوبشود، می‌تواند نقش‌یک خوبی رابازی کندکه در یاد‌ها بماند. اوهمچنین شانس همکاری با دوکارگردان جوان و مشهور آن سال‌ها را در دو فیلم پیدا کرد که برخلاف جریان معمول سینمای فیلمفارسی زمانه، فیلم می‌ساختند. بازی در «صادق کرده» به کارگردانی ناصر تقوایی و «سفر سنگ» به کارگردانی مسعود کیمیایی که درهردو فیلم نقش یک شخصیت یاغی را دارد که علیه ستم و ناجوانمردی قیام می‌کندودرپی آن است که دادخود را از سیستم بیدادگری بگیرد که ازستم‌پیشگان و متجاوزان حمایت می‌کند. 

دادشاه غافلگیرکننده
او در سه فیلم مهم بعد از انقلاب و در دهه ۶۰ نقش بازی کرد. نخستین فیلم «خط قرمز» به کارگردانی مسعود کیمیایی بود که اجازه پخش پیدا نکرد. دومین فیلم، «دادشاه» به کارگردانی حبیب کاوش بود که در این فیلم به زندگی یکی از شورشیان ضدنظام پهلوی در بلوچستان می‌پرداخت و سومین اثر هم «عقاب‌ها» بود که به فروشی تاریخی در سینمای ایران دست یافت. بعد از آن او در اقدامی عجیب از سوی مسئولان وقت سینمای ایران، ممنوع‌الکار اعلام شد. همین امر باعث شد که او حدود دو دهه از سینمای ایران دور بماند. خودش در یکی از قسمت‌های برنامه «هفت» درباره این موضوع گفته است:اصلا دوست ندارم رفتنم ازایران را به یاد بیاورم. من تنها بازیگری بودم که بعد از انقلاب هفت فیلم پرفروش بازی کردم و اساسا محبوبیتم را از پس از انقلاب به دست آوردم و هیچ مسأله‌ای هم نداشتم که ممنوع‌الکار یا ممنوع‌الچهره شوم. من در خارج نیز هیچ‌وقت ساکم را باز نکردم و همیشه در حال مهاجرت بودم و مجبور بودم با کار‌های فرعی زندگی‌ام را حفظ کنم، ولی آن زمان که مرا ممنوع‌الکار کردند حیرت کردم و در اوج فعالیت‌ها و بروز استعدادهایم بود.

بازگشت درخشان
بازگشت او به سینمای ایران بعد از رفع مشکل فعالیتش با چند فیلم مهم همراه بود. او توانست در همان ابتدای ورود به ایران، شانس بازی در نقش اول فیلم دوئل به کارگردانی احمدرضا درویش را به دست بیاورد. این فیلم، به‌دلیل این‌که فیلمی‌با حجم بالای ساخت بود و مجموعه‌ای متنوع از بازیگران مشهور آن زمان سینما در آن بازی می‌کردند، بسیار مورد توجه واقع شد. خودش درباره این فیلم گفته است: هنگامی‌که احمدرضا درویش سناریوی این فیلم را به من داد، بسیار تعجب کردم که این فیلم حجیم قرار است در ایران ساخته شود؛ چراکه اساسا ساخت فیلم با این کیفیت علاوه بر ایده‌پردازی دقیق و خلاقیت بالا، به توان فنی بالایی در همه عوامل نیاز داردوتنهادرصورتی موفق می‌شودکه همه عوامل به معنای خاص کلمه، حرفه‌ای و خودباور باشند... من برای فیلم دوئل در فستیوال‌های بوسان کره جنوبی بودم. یکی از منتقدان خارجی به من می‌گفت این فیلم را شما نساختید. ممکن نیست! من می‌گفتم باور کن چنین فیلمی‌با این حجم پروداکشن را یک نفر به‌تن‌هایی ساخته و این خیلی توانمندی بزرگی است، اما آن را در سطح جهان تبلیغ نمی‌کنیم. در مجموعه کار‌های سینمایی او بعد از بازگشت به ایران، بازی در فیلم «چ» نیز یک نقطه‌عطف است. او در این فیلم نقش شهید سرلشکر ولی‌ا... فلاحی را بازی می‌کند. نقش یک نظامی دارای نظم و انضباط ویژه ارتشی که در محاصره نیرو‌های تجزیه‌طلب و مزدور مانده و هم از تندروی‌های برخی در جبهه داخلی شاکی است و هم از ناتوانی فرماندهان عالی‌رتبه در تأمین نیاز‌های نظامی. او در این فیلم به‌خوبی نقش کسی را بازی می‌کند که مانند اسپندی بر آتش می‌سوزد و بالا و پایین می‌رود و کاری از دستش برنمی‌آید. نقش مردی که عاشق ایران است و کابوس جدا شدن حتی یک متر مربع از خاک سرزمینش او را بی‌قرار کرده است. این نقش با خود او بیگانه نبود؛ چراکه سعید راد، از بن جان عاشق ایران بود و خودش گفته بود: دوران دفاع‌مقدس دورانی بود که بهترین مردمان برای دفاع از مرز‌های وطن جان خود را فدا کردند و مثل گل پرپر شدند. من به‌عنوان یک ایرانی که هیچ‌وقت عرق ایرانی‌ام از بین نمی‌رود، هرگونه اقدام باکیفیت برای تکریم این افراد را ضروری می‌دانم.

انتقاد‌های صریح از وضعیت سینما
سعید راد در سال‌های اخیر نسبت به وضعیت آشفته سینما و جولان فیلم‌های کم‌ارزش به‌شدت انتقاد داشت و انتقادهایش را به‌صراحت بیان می‌کرد و همین باعث شده بود که برخی بازیگران جوان‌تر سینما دل چندان خوشی از او نداشته باشند. انتقاد‌های او به دو حوزه مربوط بود؛ یکی این‌که سینمای ایران ازقهرمان خالی شده است. اواین انتقاد را بارهاوبار‌ها تکرار کرده بود و این خلأ را یک ضعف جدی در سینما می‌دانست. سینمایی که از چهره‌های فرهمند، قابل اتکا و خاطره‌ساز خالی شده و به زنجموره و یأس روی آورده است. از سوی دیگر او به‌شدت از ساخت فیلم‌های ضعیف، بدون قصه و کمدی‌های آبکی شاکی بود. یک بار به جام‌جم گفته بود: «سناریو زیاد به دستم می‌رسد، اما به صفحه پنجم سناریو که می‌رسم، آن رامی‌بندم؛ ازبس ضعیف، تکراری وکلیشه‌ای است. به ارشاد معترضم که چرا به اینها اجازه ساخت می‌دهد؟» البته او گاهی از برخی فیلم‌ها و بازیگران به‌صراحت نام می‌برد و بعضی‌ها را با خودش دشمن می‌کرد.

سعید راد اسطوره سینمای ایران است
احمد معظمی، کارگردان مجموعه‌های تلویزیونی‌ای همچون خانه امن، ترور خاموش، سارق روح، سایبر و ملکاوان با زنده‌یاد سعید راد در رسانه‌ملی همکاری مشترک داشته است که دراین‌باره به جام‌جم می‌گوید:من درابتدا درگذشت آقای راد رابه مردم و به‌خصوص جامعه هنری و اهالی سینما تسلیت می‌گویم. ایشان جزو هنرمندانی بود که واقعا جای خالی‌شان در سینما و تلویزیون احساس خواهد شد. هنرمندانی مثل جناب آقای راد اسطوره‌های سینمای ما هستند و جایگاه بالایی در عرصه هنر دارند. وی درباره نخستین همکاری‌اش با این هنرمند ادامه می‌دهد:اولین همکاری مادریک تله‌فیلم شکل گرفت. من اوایل کارم می‌خواستم تله‌فیلم «ساعت به وقت صفر» را در دهه ۸۰ بسازم که با دستیارم درباره انتخاب بازیگران مشورت می‌کردیم که او به من پیشنهاد حضور آقای راد را داد. من فکر نمی‌کردم ایشان پیشنهاد ما را بپذیرد و به خاطر جایگاهی که در سینما داشت، تله‌فیلم بازی کند. چون تا آن زمان در هیچ اثر تلویزیونی‌ای بازی نکرده بود. با این حال با آقای راد تماس گرفتم و قصه فیلم را پشت تلفن برایش تعریف کردم و بعد از این‌که از قصه نقش خوشش آمد، آدرس دفتر را گرفت و در آن فیلم بازی کرد و دوستی ما از آن زمان شکل گرفت. وی می‌افزاید: ما حدود ۴۰-۴۵ روز فیلمبرداری داشتیم که در این مدت از همکاری با ایشان لذت بردیم و کلی آموختیم. آقای راد خیلی برای نقشی که به او سپرده می‌شد، انرژی می‌گذاشت. 

معظمی عنوان می‌کند: چند سال بعد از آن همکاری من «ترور خاموش» را ساختم و از ایشان برای بازی در این سریال دعوت کردم. خاطرم هست که آقای راد شمال بود و به همین دلیل یک ساعت تلفنی با هم صحبت کردیم و درباره قصه سریال گپ زدیم. صبح زود با من تماس گرفت و آدرس دفتر را پرسید. برایم جالب بود که شبانه به سمت تهران حرکت کرده بود تا صبح خودش را به دفتر برساند. خیلی آدم مسئولیت‌پذیری بود. آقای راد در هر کاری باید به چند چیز اعتماد می‌کرد که مهم‌ترین آن برایش کارگردان بود. با کارگردانی کار می‌کرد که احساس کند آدم باتجربه و پخته‌ای است. ضمن این‌که قصه و نقش هم برایش خیلی مهم بود. به همین دلیل کار‌هایی که بازی کرد، شاخص بودند. وی همچنین می‌افزاید: نکته‌ای که ایشان در کار، مد نظر داشت این بود که به جزئیات خیلی دقت و توجه می‌کرد و برایش مهم بود. می‌توانم بگویم برای بهترشدن اثری که بازی می‌کرد، می‌جنگید. بعضی از دوستان می‌گفتند کار کردن با آقای راد سخت است، اما به نظر من اصلا این طور نبود. من حدود یک سال برای سریال با ایشان کار کردم و لذت بردم. 

معظمی در ادامه عنوان می‌کند: سعید راد بازیگری بود که با خودش سرصحنه آورده داشت که این برای بازیگر نکته مهمی است. بسیار هم دست به‌خیری داشت و کار‌های خیر بسیاری در سینما داشت و من یکی از افرادی هستم که شاهد این اتفاقات بودم. وی در پایان هم می‌گوید: زنده‌یاد سعید راد وقتی قبول می‌کرد نقشی را بازی کند، حتی اگر آن پروژه رو‌به‌ورشکستگی می‌رفت ایشان کار را رها نمی‌کرد و تا پایان می‌ماند. حتی اگر دستمزدش را نمی‌گرفت و به‌شدت آدم متعهدی بود.

محبوب قلب‌هاى مشکل‌پسند ایرانیان
مسعود جعفرى‌جوزانى، کارگردان باسابقه سینما و تلویزیون که در سریال «در چشم باد» با سعید راد همکاری داشت در یادداشتی اختصاصی به جام‌جم نوشت: سعید راد فقط یک ستاره خوش‌قدوبالاى جذاب نبود که براى دورانى کوتاه سرى بین سر‌ها درآورد و زود فراموش شود. او محبوب قلب‌ها بود و من به تجربه آموخته‌ام که در این دیار پر طپش و پویا، بى‌خودى و به‌سادگى کسى محبوب قلب‌هاى مشکل‌پسند ایرانیان نمى‌شود.... اوهنرمندى بزرگ، با اعتمادبه‌نفس، درونگرا، اندیشمند، فهیم، منظم، وفادار به کار، خوش‌سخن و درست‌کردار بود. کم دیده‌ام کسى مانند او که خودش و کارش را خوب بشناسد و قادر باشد، این ویژگى احترام‌برانگیز را چنان به دیگران انتقال بدهد که در اولین ملاقات جذبش شوند. بالاتر از این ویژگى‌ها، او از نسلى بود که معنى ژرف رفاقت را مى فهمید و به هنر سینما عشق مى ورزید. یادش ماندگار و راهش سبز و مانا باد.

سعید راد یک بازیگر حرفه‌ای بود
ابراهیم حاتمی‌کیا در پی درگذشت سعید راد از او به‌عنوان یک بازیگر حرفه‌ای یاد کرد و از درگذشتش ابراز تاسف کرد. حاتمی‌کیا که در فیلم سینمایی «چ» با سعید راد همکاری داشت، در پی درگذشت این بازیگر قدیمی‌به ایسنا گفت: سعید راد را در فیلم «چ» در نقش تیمسار فلاحی بیشتر شناختم. او بازیگری حرفه‌ای بود که بدون هیج حاشیه‌سازی و با علم به نقشی که به او پیشنهاد شده بود، پذیرفت در این پروژه با ما همکاری کند. این کارگردان ابراز تاسف کرد که از حال او در یک سال گذشته بی‌خبر بوده است و در عین حال بیان کرد: البته با توجه به شناختی که از سعید راد داشتم، دوست داشت همیشه شاداب و سرحال با مخاطبانش روبه‌رو شود و طبیعی است که باور کنیم خودش ترجیح داده بود این روز‌های ناخوشی‌اش در بوق و کرنا نباشد و تصویر یک بازیگر استوار در ذهنمان برای همیشه باقی بماند.

پشتیبان کارگردانان جوان
مهرداد فخار‌زاده، کارگردان سینما که در اولین فیلم بلند سینمایی خود به اسم «گیرنده» با سعید راد همکاری داشت در گفتگو با جام‌جم درباره ایشان گفت: فکر می‌کردم تجربه همکاری با سعید راد تجربه متفاوت و سختی باشد از این جهت که ایشان سوابق کاری زیادی داشت، اما زمانی که فیلمنامه را برایشان فرستادم و از آن خوششان آمد و مصاحبه‌ای که درباره فیلمنامه کرد خیالم را راحت کرد که با آن ارتباط خوبی برقرار کرده است. آقای راد در کار خود انسانی جدی بود و هیچ‌وقت ندیدم که ایشان نسبت به کار خود بی‌تفاوت باشد و ساعت‌ها درباره نقش خود صحبت می‌کرد تا به درک درستی از آن برسد. وی افزود: سعید راد سینما را به‌خوبی می‌شناخت با سینمای روز آشنا بود و سینمای کلاسیک را درک کرده بود و به معنای اخص کلمه باسواد بود. ایشان سخنور بسیار خوبی بود و آنچه را در ذهن خود داشت را به‌خوبی بیان می‌کرد، وی شخصیت باوقاری داشت و در دریافت و اجرای نقش بسیار باهوش بود. سعید راد ویژگی مثبتی که داشت این بود که اگر می‌توانست با کارگردانی کنار بیاید و او را درک کند با تمام وجود کنار کارگردان می‌ایستاد و پشتیبان او بود. سعید راد در معنای واقعی کلمه یک بازیگر حرفه‌ای بود؛ او سینما را می‌شناخت و به حرفه خود واقف بود و به همین خاطر توقعی هم که در کار داشت این بود که سینما جدی است و با آن نباید شوخی کرد. او همیشه سینما را جدی می‌گرفت و نگاهی حرفه‌ای نیز به آن داشت. 

تصویرگر مردان بزرگ ارتش
سعید راد که در یک خانواده نظامی‌پرورش یافته بود، ارتشی‌ها در زندگی سینمایی او هم نقش پررنگی داشتند. جالب است که نخستین فیلم زندگی او یعنی «فاتحین صحرا» درباره یک چترباز ارتشی است که به‌دنبال دستگیری یک یاغی محلی است. اودر طول حیات خود بار‌ها نقش افسران ارتش را بازی کرد؛ اتفاقی که برای فرزند یک افسر ارتش نوعی نشانه بود که زندگی هنری و شخصی او چقدر با ارتشی‌های فداکار ایرانی گره خورده است. از جمله نقش‌های ماندگار او در نقش ارتشی‌ها می‌توان به بازی او در فیلم عقاب‌ها اشاره کرد که درباره دلاوری‌های خلبانان نیروی هوایی ارتش است. در «چ» در نقش یک فرمانده اسطوره‌ای نیروی زمینی بازی کرد و البته در برخی دیگر از فیلم‌هایش هم نقش ارتشی‌ها را بازی کرده است؛ مثلا در عبور از میدان مین به کارگردانی جواد طاهری و پایان خدمت به کارگردانی حمید زرگرنژاد.

داستان ممنوع‌الکاری
مهدی فخیم‌زاده: پس از اکران فیلم عقاب‌ها ازهرطرف به وزارت‌ارشاد فشار می‌آوردند ومی‌خواستند این فیلم را توقیف کنند و از اکران پایین بیاورند. ولی مسئولان وقت وزارت‌ارشاد می‌دانستند این کارچه بلایی سرتولید می‌آورد و به‌شدت مقاومت کردند. درنهایت هم برای خاموش‌کردن اعتراضات، ساموئل خاچیکیان، سعید راد و جمشید هاشم‌پور را ممنوع‌الکار کردند. همین باعث شد که سعید راد سال‌ها جلای‌وطن کند و خاچیکیان و هاشم‌پور هم مجبور شوند مدت‌ها بیکاری را تحمل کنند. 

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۱۳:۳۳ ۰۲ مرداد ۱۴۰۳
حیف ،روحش شاد
ناشناس
۱۳:۲۲ ۰۲ مرداد ۱۴۰۳
خدایش رحمت کند.چندتاازفیلمهاشوبزارین تاتجدیدخاطره کنیم.