سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

دختر رضاخان در نامه‌اش به امام خمینی چه گفت؟

چند روز پس از عید ۵۸ روزنامه‌ها در صفحات میانی خود نامه‌ای از دختر رضاخان خطاب به امام خمینی (ره) منتشر کردند که پس از سال‌ها در لابلای مطالب خواندنی این روزنامه‌ها جلب توجه می‌کند.

رضاخان در عمر ۶۷ ساله خود پنج بار ازدواج کرد که همگی آنها پیش از رسیدن به مقام شاهنشاهی بود. حاصل این ازدواج‌ها ۱۲ فرزند بود که حکایت دومین فرزند او جالب توجه است.

رضاخان هنگامی که هجده سال بیشتر نداشت، با «مریم سوادکوهی» دخترعموی خود ازدواج کرد که حاصل آن دختری به نام «همدم السلطنه پهلوی» بود.

پس از چهارده سال زندگی مشترک، همسر نخست رضاخان درگذشت. وی یک سال بعد و در سال ۱۲۹۱ برای ادامه خدمت راهی همدان شد. او در همدان با زنی به نام «صفیه (زهرا) همدانی» ازدواج کرد که نتیجه آن تولد «صدیقه» بود. صدیقه مادر خود را در شیرخوارگی به علت بیماری (یا طلاق) از دست داد و رضاخان سرپرستی او را به یکی از زیردستان امین خود به نام علی‌اکبر کدویی سپرد. وی صدیقه را به عنوان فرزند خویش بزرگ کرد و در سال ۱۲۹۶ با نام خانوادگی خود برای او شناسنامه گرفت.

سومین ازدواج رضاخان در سال ۱۲۹۵ با «تاج‌الملوک آیرملو» بود که چهار فرزند ـ از جمله محمدرضا پهلوی ـ را برای او به دنیا آورد.

پنج سال بعد رضاخان با ملکه توران (قمرالملوک) ازدواج کرد. رضاشاه از وی صاحب یک فرزند پسر شد. برخی منابع می‌گویند این ازدواج به دور از چشم تاج‌الملوک صورت گرفته بود و به همین دلیل به طلاق انجامید.

اما تاج‌‏الملوک در خاطرات خود مدعی است که رضاخان با اجازه او تجدید فراش کرد. او در این مورد می‏گوید: «بعداً که رضا با اجازه من تجدیدفراش کرد، من اجازه ندادم عصمت و توران را به سعدآباد بیاورد.»

آخرین همسر رضاشاه در سال ۱۳۰۲، «عصمت‌الملوک» و در واقع سوگلی او بود. عصمت‌الملوک پنج فرزند به دنیا آورد. او پس از انقلاب اسلامی در ایران ماند و در سال ۱۳۷۴ شمسی در سن ۹۰ سالگی در تهران درگذشت.

حکایت دختر رضاخان و نامه‌اش به امام خمینی (ره)

صدیقه که حاصل دومین ازدواج رضاخان بود، پس از مرگ رضاشاه از هویت حقیقی خویش آگاه شد. او با همسر و فرزندانش به تهران آمده و در صدد اعاده هویت برآمد، ولی دربار به بهانه بی‌سوادی او و مصدقی بودن شوهرش حاضر به پذیرش وی به عنوان فرزند رضاخان نشد و نزدیک به ۲۰ سال دوندگی صدیقه در دادگستری برای اثبات رسمی هویت خود با نام پدر یا مادر واقعی‌اش ناکام ماند.

با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، صدیقه شرح ماجرای خود را طی نامه‌ای خطاب به امام خمینی (ره) نوشت که با توجه به اسناد موثق، نهایتاً توانست در ۶۳ سالگی هویت واقعی خویش را در مراجع قانونی اثبات کند.

صدیقه ۶ سال با نام خانوادگی «پهلوی» زندگی کرد و در سن ۷۲ سالگی در تهران درگذشت. او در ۲۲ دی ۱۳۶۸ در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

متن نامه صدیقه پهلوی به امام خمینی (ره)

در نامه صدیقه که روزنامه اطلاعات متن آن را منتشر کرده، آمده است: اینجانب صدیقه دختر رضاخان (رضاشاه سابق) و زهرا سوادکوهی می‌باشم که با انگیزه تلفن مورخه سه‌شنبه اول اسفند ۵۷ خانمی که خود را از کمیته آن امام به من معرفی کرد و گویا من بی نام و نشان را که از مردم طبقه سوم اجتماع نیز محروم‌ترم، با شاهزاده خانم‌های معروف پهلوی اشتباه گرفتند و به کمیته احضارم کردند؛ لذا مصدع اوقات گرانبهای شما شدم در حالی که اکنون مجال رسیدگی به این امور نیست.

اینجانب بنا به وظیفه شرعی خود در روز ششم تشریف‌فرمایی آن حضرت موفق به زیارت شدم ولی حال که احضار گردیدم چه بهتر که این سعادت از نزدیک دست دهد تا جریان ۲۰ سال مبارزه حق‌طلبانه از دستگاه بی‌عدالت دربار و طبقه حاکمه نخست وزیری هویدا را به عرض برسانم. پرونده دادخواهی در مورد اثبات نسب و احقاق حق خود را که بنا بر امر مرجع تقلید شیعیان آن زمان مرحوم حضرت آیت الله بروجردی به جریان انداخته‌ام در تمام مراجع صلاحیت دار کشور نظیر اداره معاضدت قضایی شعبه اول دادگاه‌های شهرستان تهران، شعبه ۶ دادگاه استان مرکزی و شعبه هفتم دیوان عالی کشور و دادگاه‌های کرمانشاه، همدان، مازندران، وزارت دربار، کمیسیون عرایض دربار، سازمان امنیت و... سابقه طولانی دارد.

ضمنا، چون مرحوم آیت‌الله بروجردی به من فرمودند در نهایت سیدی شما را یاری خواهد کرد، من ابتدا فکر کردم منظورشان امام جمعه سابق تهران است.... با تلفن پریروز دستگیرم شد آن سید یاری‌کننده زعیم و مرجع عالیقدر شیعیان فعلی می‌باشد. 

علی هذا من فاقد شناسنامه هستم به جهت اینکه وزارت دربار گفتند که شوهرش مصدقی است و اشرف پهلوی هم گفت ما این خواهر بی‌سواد که با لهجه صحبت می‌نماید را نمی‌توانیم شناسنامه پهلوی دهیم ناچار تقاضا کردم شناسنامه پهلوی نمی‌خواهم با شناسنامه مادرم که سوادکوه است به من شناسنامه بدهید آن هم پس از تشریفات اداری از دربار به وزارت دادگستری سپس به اداره ثبت احوال ارسال کردم که آنها هم اظهار داشتند باید یک مقام صلاحیت دار دستور بدهد.

به علت پیگیری ۲۰ ساله نه تنها چیزی دست مرا نگرفت بلکه بیش از ۴۰ هزار تومان قرض و از دست دادن درآمد روزانه شوهرم نصیبم گردید و فقط نزدیک به ۷۰۰ متر زمین از ارثیه مادری که در مازندران است؛ بنابراین پس از تحقیق کافی از ادارات فوق و محل‌های سکونت من استدعای رسیدگی و احضارم را می‌نمایم تا با مدارک موجود بتوان حق مظلومی را از ظالمان اخذ و ضمناً به وصیت مرحوم آیت‌الله بروجردی نیز عمل شود.
با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، صدیقه شرح ماجرای خود را طی نامه‌ای در فروردین ۱۳۵۸ خطاب به امام خمینی (ره) نوشت و با پیگیری‌های قانونی و به استناد اسناد موثق نهایتاً در ۱۳۵۹ موفق شد هویت واقعی خویش را بازیابد و شناسنامه او با نام خانوادگی پهلوی صادر گردید.
صدیقه در روز ۲۲ دی ۱۳۶۸ در سن ۷۳ سالگی در تهران درگذشت.

پی‌نوشت:

در منابع و نوشته‌های تاریخی، پیرامون همسران و فرزندان رضاخان گزارش واحدی وجود ندارد، به همین دلیل با مطالعه منابع گوناگون و بررسی مقایسه‌ای آنها سعی شد روایت صحیحی در این باره ارائه شود که ممکن است خالی از اشتباه نباشد.

منبع : فارس

برچسب ها: رضاخان ، پهلوی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۱۲:۴۵ ۱۴ فروردين ۱۴۰۳
چطور ۱۲۹۶ برایش شناسنامه گرفتند اما تاریخ تولدش در عکس شناسنامه ۱۳۰۴ است. آخه این مطلب کوتاه چرا اینقدر دروغ قاطیش شده. لااقل کمی دقت می‌کردید.
ناشناس
۱۰:۰۷ ۱۴ فروردين ۱۴۰۳
والا اگر قرار باشه از دارای آن ملعون 700 متر املاک غصبی به آدم برسه خیلی ها خود را از ترکه او معرفی کنند هم اسم و رسمی خواهند داشت هم میراث آن چنانی ، انهم در این دوران بخور بخور
ناشناس
۱۸:۱۹ ۱۲ فروردين ۱۴۰۳
آقا چرا قیمه‌ها رو ریختی تو ماستا؟! میگید فرزند زن دومش صفیه (زهرا) همدانی بوده اما خودش میگه من دخترِ زهرا سوادکوهی هستم و ی جای نامه هم نوشته که با نام مادرم (سوادکوهی) بمن شناسنامه بدید! بالا میگید توی ۷۲ سالگی مرد پایین میگید توی ۷۳ سالگی مرد!!!!!!
artemis
۱۶:۱۴ ۱۲ فروردين ۱۴۰۳
چه جالب من تا حالا نمی دونستم
مطلب خوبی بود