سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

نوجوان و یک سوال دائمی؛ من به چه دردی می‌خورم؟

شرط فعال کردن سرمایه‌های عظیم درونی این است که در نوجوانی تجربه‌های ارزشمندی داشته باشیم.

نوه خاله مامانم، استعداد نقاشی دارد. برادر عروس عموی زندایی من، استعداد ورزشی دارد. آن یکی، استعداد نی زدن با بینی دارد و من این وسط، بی‌استعدادترین هستم؛ چون فقط می‌توانم درس بخوانم، آن‌هم از ریاضی که نمره‌ای نمی‌گیرم. سرم درد می‌کند برای طولانی شدن بحث‌ها در کلاس تاریخ، جامعه‌شناسی و مثل این‌ها، ولی این‌ها که استعداد نیست و برای کسی نون و آب نمی‌شود. 

این تصور نقطه به نقطه از استعداد چگونه وارد مغز ما شده است؟ این تصور که لیستی از استعداد‌ها وجود داشته و خدا برای هر کداممان برخی از آن‌ها را فعال کرده است و معما گونه آن را پنهان کرده که مثل حل کردن ماز، این معمای استعدادیابی را هم حل کنیم.

چه حیف است که سرمایه‌های ارزشمند وجودی‌اش را همین قدر مختصر و جزئی ببینیم؛ انسانی که سرمایه‌های وجودی بناست او را به کمال و عبودیت برساند معطل این بماند که بذر کاراته را فعال کند یا تکواندو را!

همه ما سرمایه داریم

استعداد قرار بود تکلیف ما را روشن کرده و مسیر را معلوم کند، ولی مایه دردسر شده است. وقتی تصور ما از استعداد‌ها و سرمایه‌های درونی این است که خدا یک جایی از وجود ما چند دانه بذر گذاشته است که باید آن را پیداکرده و پرورش بدهیم، آن‌وقت فکر اینکه این بذر‌ها پیدایشان نشود چقدر اضطراب‌آور است.

اتفاقاً یکی از موانع اصلی برای حرکت‌کردن ما جهت فعال کردن سرمایه‌های وجودی، همین تصور رایج، ولی اشتباه است؛ چرا که کار سختی به نظر رسیده و خود به خود باعث کسالت و رخوت خواهد شد.

برچسب‌ها را بکن!

گرچه امیدوار به تحول و اتفاقات خوب هستیم، اما بدون تعارف یکی از اشکالات اصلی سیستم آموزشی ما این است که بر حفظ کردن و به یادسپاری تمرکز ویژه‌ای دارد و خبری از تجربه کردن نیست.

تا وقتی هم که پای تجربه به میان نیامده خبری از فعال‌کردن سرمایه‌های وجودی نخواهد بود. از طرفی، همین سیستم آموزشی باعث شده است ما یک دسته برچسب دستمان گرفته و به هریک از دانش‌آموزان برچسب‌هایی بزنیم؛ به یکی برچسب تیزهوش بدهیم و از اول در گوشش بخوانیم که تو در بهترین دانشگاه پایتخت قرار است مهندس بشوی یا یکی قرار است پزشک و آن یکی فقط باید وکیل بشود.

به عده‌ای هم برچسب تنبل و کند ذهن را بچسبانیم و خدا می‌داند این برچسب‌ها چه خیانت بزرگی است. خلاصه اینکه نوجوان از ابتدا خودش را با این برچسب‌ها می‌شناسد و در پی تحقق این برچسب‌ها برمی‌آید؛ اما حقیقت این است که باید از این بند‌ها آزاد شد.

باید یکی‌یکی طناب‌هایی که کلیشه‌های رسانه‌ای از فرد موفق در ذهن ما ساخته باز کنیم، کلیشه و برچسب‌های خانوادگی و مدرسه‌ای را کنارگذاشته و مسئولیت فرصتی را که با عنوان عمر در اختیارمان قرارگرفته خودمان به عهده بگیریم.

تو فقط شروع کن

شرط فعال کردن سرمایه‌های عظیم درونی این است که در نوجوانی تجربه‌های ارزشمندی داشته باشیم. هر آنچه مانع از این باشد که کوله بار تجربه‌های ما سنگین شود، یکی از موانع ما در مسیر تکامل است. یکی از موانعی که بعضی از ما به آن مبتلا هستیم کمال گرایی است؛ یعنی اینکه یا همه چیز باید درست و حسابی و مطابق آنچه من در ذهنم دارم رخ بدهد یا من اصلاً سراغ تجربه‌ها نمی‌روم یا اینکه برای کسب تجربه دنبال آن باشیم که فلان تجربه در شأن من نیست و سطح من بالاتر از این حرف‌هاست.

اگر منتظر چنین شرایطی باشید، به شما قول می‌دهم که اغلب اوقات بدون هیچ گام مفید و تلاش ارزشمندی دست به اقدام نزده، حرکت نکرده و در یک نقطه نشسته‌اید؛ چون فکر می‌کردید همه‌چیز باید کامل باشد، خودتان را از همان اندکی که موجود بود هم محروم می‌کنید.

دوستی خاله خرسه

یکی دیگر از سنگ‌هایی که ممکن است در این مسیر پیش پای هر نوجوانی قرار بگیرد، دوستی‌هایی است که از حالت تعادل خارج‌شده و افراطی باشند. رابطه دوستی اگر باعث شود ما خود واقعی‌مان را کنار گذاشته و کتمان کنیم، دیگر رابطه درستی نیست.

اگر فکر کنیم، چون در این حلقه دوستی هستم هر کاری که دیگران کردند من هم باید مثل آن‌ها عمل کنم، مطمئن باشید که خیلی زود بسیاری از تصمیم‌هایتان به شکست منتهی خواهد شد. درست مثل بعضی از بچه‌هایی که، چون دوستان شان فلان رشته را انتخاب کردند آن‌ها هم همان مسیر را رفتند و بعد که به دلایل مختلف در آن فضا موفق نبودند، شکست‌های مکرر را تجربه کردند. گاهی هم این رابطه دوستی افراطی باعث می‌شود خودمان را از برخی تجربه‌های جذاب و مفید محروم کنیم.

بند‌ها را باز کن

بعضی‌ها می‌گویند اعتماد به نفس، اما هر اسمی رویش بگذارید مهم نیست، مهم این است که خودمان را دست کم نگیریم. از اینکه وارد تجربه‌های جدید بشویم خجالت نکشیم.

هیچ کسی از بدو تولد در یک رشته خاص ماهر نبوده است، هر کسی از نقطه‌ای شروع کرده که نقطه شروع و صفر بوده است. پس خودتان را دست کم نگیرید، به توانایی‌هایی که دارید چه جسمی و چه ذهنی اعتماد کنید و بسم‌الله بگویید، بی‌خیال ترس‌ها با انگیزه و اطمینان وارد دنیایی از تجربه‌های جدید شده و به دنبال آنچه علاقه و توانمندی‌هایتان را توام دارد، بگردید.

دست به آچار

خانواده، یکی از مهم‌ترین افرادی هستند که به شما مشورت داده و گاه نظراتی کاملاً متفاوت با شما دارند. به دل سوزی و نگرانی آن‌ها به عنوان مانع نگاه نکنید، دست به آچار باشید، ابزار‌های ارتباط مؤثر را دم دست داشته و گفتگو‌هایی بدون پرخاشگری، قهرکردن و رهاکردن اهداف رقم بزنید.

قرار نیست هر نوع جسارت و تجربه گری تقدیس شود. رنج و نگرانی‌های والدین را دیده و برای آن‌ها دنبال راه حل باشید. اصلاً حل کردن این چالش‌ها خودشان نوعی تجربه هستند دیگر.

فانتزی‌ها شکست می‌خورند

برای داشتن تجربه‌های شیرین باید واقعی به توانمندی‌های جسمی و ذهنی خودتان نگاه کنید. در غیر این صورت، طعم تجربه‌ها و طعم نوجوانی‌تان عوض خواهد شد. از تخیل به دور بوده و شرایط زندگی فردی و اجتماعی‌تان در حوزه‌های مختلف فکری و فرهنگی را در نظر بگیرید.

صمیمانه‌تر اینکه تجربه‌هایتان با عقل جور در بیاید تنها در پی تحقق فانتزی‌ها نباشید؛ چون هر چقدر عرصه‌هایی که قرار است در آن‌ها برای کشف استعدادهایتان تجربه کسب کنید، دور از واقعیت انتخاب بشوند، احتمال شکست بسیار بالارفته و کم‌کم فکر می‌کنید هیچ استعدادی نداشته و دور از جانتان به هیچ دردی نمی‌خورید. غافل از اینکه مسیر را اشتباه رفته‌اید و دائم در فانتزی‌ها دست و پا زدید. 

اما در عین حال، از هیچ تجربه سخت و جدیدی به هیچ عنوان نترسید. اکسیری به نام شوق و تلاش وجود دارد که بسیاری از مسیر‌های به ظاهر دست نیافتنی را برایتان هموار می‌کند، خلاقیت تان رشد می‌کند و راه‌هایی را باز می‌کنید که تا قبل از آن هیچ‌کس عبور نکرده است. همیشه به دنبال راهی که دیگران رفته‌اند نباشید، بعضی راه‌های تازه قرار است به دست شما افتتاح شوند.

مهم!

همه ما برای پیدا کردن استعداد‌ها قرار است تلاش کنیم؛ یعنی یافتن مسیری که بخش زیادی از عمرمان را در آن خرج کنیم. حواسمان باشد که در این مسیر پا را از ارزش‌های اصلی و خط قرمزهایمان فراتر نگذاریم.

در عین حال که آزادانه بین بسیاری از تجربه‌ها می‌توانیم بهترین‌ها را انتخاب کنیم، اما این به‌معنی ساختارشکنی و جسارت‌های دور از شأن ما، خانواده و فرهنگ و دینمان نیست.

منبع: برنا

برچسب ها: نوجوان ، والدین ، خانواده
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.