سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

عملکرد انجمن ایران و امریکا از دریچه اسناد لانه جاسوسی

در مقال پی آمده، علاوه بر بیان تاریخچه مختصری از تأسیس و فعالیت انجمن فرهنگی ایران و آمریکا در دوران پهلوی به بررسی اسناد مربوط به این موضوع پرداخته‌ایم.

«انجمن فرهنگی ایران و امریکا»، یکی از مهم‌ترین ابزار‌های ایالات متحده برای زمینه‌سازی پیشبرد اهدافش در ایران بود. این انجمن که زیرمجموعه‌های متعددی را تحت پوشش خود داشت، شعبه‌هایی در شهر‌های مختلف کشورمان ایجاد کرده بود. تأسیس آموزشگاه‌های زبان انگلیسی، برگزاری کلاس‌های فرهنگی و هنری - که بخش مهمی از آن‌ها کلاس‌های آموزش رقص و موسیقی بود- از جمله زیرمجموعه‌های انجمن فرهنگی ایران و امریکا بود. کارکرد‌های فرهنگی این انجمن برای امریکایی‌ها اینقدر مهم بود که سند‌های قابل توجهی از فعالیت‌های آن در میان اسناد لانه جاسوسی دیده می‌شود. در مقال پی آمده، علاوه بر بیان تاریخچه مختصری از تأسیس و فعالیت انجمن فرهنگی ایران و آمریکا در دوران پهلوی به بررسی اسناد مربوط به این موضوع پرداخته‌ایم. امید آنکه تاریخ پژوهان معاصر و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.

بهائیان و تأسیس اولین انجمن ایران و آمریکا

اولین انجمن دوستی ایران و امریکا از سوی بهائیان در سال ۱۹۱۰. م (۱۲۸۹. ش) و در دوره قاجار پایه‌گذاری شد. به این شکل که مدرسه تربیت (مدرسه متعلق به بهائیان)، با ارتباط‌گیری برخی سران فرقه بهائیت با امریکایی‌ها، انجمنی را به نام «انجمن تربیتی ایران و امریکا» تأسیس کردند. این انجمن در نامه به رئیس‌جمهور امریکا از دولت وی تقاضا کرد چند معلم امریکایی برای تدریس به اطفال بهایی راهی ایران کند. امریکا هم که در آن زمان به دنبال بسط نفوذ خود در کشور‌های غرب آسیا بود، از فرصت پیش آمده کمال استفاده را برد و با فرستادن یک معلم به نام سیدنی اسپراگ به ایران، خواسته بهائیان را اجابت کرد. مأموریت اسپراگ، پذیرش مسئولیت اداره مدرسه تربیت و همچنین ریاست انجمن تربیتی ایران و امریکا بود. نماینده ایرانی‌های بهایی در این انجمن که در امریکا مستقر بود، میرزا احمدخان سهراب اصفهانی نام داشت. وی پس از مرگ شوقی افندی (رهبر سوم بهائیان)، شعبه این فرقه انگلیسی ساز را با عنوان «سهرابیان» در امریکا پایه‌گذاری کرد. این انجمن البته فقط در حد انجمن دوستی امریکا و بهائیان باقی ماند، اما زمینه نفوذ فرهنگی امریکایی‌ها را به ایران ایجاد کرد. 

مأموریت ویژه پروفسور پوپ و حسین علاء

حسین علاء از رجال دوره پهلوی - که وابستگی‌اش به سفارت انگلیس و بعد‌ها امریکا و عضویتش در لژ‌های فراماسونری غیرقابل کتمان است  - در فاصله سال‌های ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۳ شمسی، سفیر ایران در واشینگتن بود. او در همان دوره، انجمن ایران را در واشینگتن تأسیس کرد و بعد از برگشت به کشور و البته پس از سفر پروفسور پوپ [باستان شناس امریکایی]در فروردین ۱۳۰۴. ش به ایران، پیشنهاد تأسیس انجمن روابط ایران و امریکا را مطرح نمود؛ پیشنهادی که با استقبال مواجه شد و مدتی بعد، این انجمن به ریـاست مـحمد عـلی فروغی کار خود را آغاز‌کرد و اساسنامه آن نیز از سوی کمیسیونی تهیه شد. این انجمن، اما از سال ۱۳۰۶ تا ۱۳۲۱ غیر فعال بود، زیرا قاعدتاً انگلیس از فعالیت فرهنگی یک کشور استعماری دیگر در ایرانی که کاملاً تحت سلطه‌اش بود، استقبال نمی‌کرد و مخالف آن بود. یک‌سال بعد از فرار رضاشاه از ایران و اشغال ایران به وسیله متفقین، اما انجمن ایران و امریکا فعالیت مجدد خود را با ریاست حسن مـحتشم‌السـلطنه اسفندیاری و عضویت رجالی چون: حسین علاء، دکتر‌عیسی صدیق، ابوالحسن ابتهاج، علی پاشاصالح، دکتر بوریس (معاون کالج امریکایی) و... آغاز کرد.  فعالیتی که به ویژه بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲. ش، روز به روز گسترش بیشتری پیدا کرد تا جایی‌که امریکایی‌ها شعبات متعدد این انجمن را در شهر‌های بزرگ ایران، چون مشهد، شیراز، اصفهان و... ایجاد کرده و رسماً در سرتاسر ایران مشغول تأثیرگذاری بر فرهنگ مردم ایران و تغییر آن به سوی پذیرش فرهنگ غربی بودند. 

رؤسای ایرانی انجمن و سفارت امریکا

درباریان یا عناصر غربگرایی که علاقه‌مند به پیشرفت در فضای سیاسی حکومت پهلوی بودند، انجمن ایران و امریکا را یکی از سکو‌های پرتاپ مهم برای خود تلقی می‌کردند. به همین علت رقابت عجیبی میان عناصر وابسته به دربار برای رسیدن به مقام ریاست این انجمن وجود داشت. جالب است که بخش مهمی از اسناد لانه جاسوسی به این موضوع و اظهارنظر مقامات سفارت امریکا در تهران درباره رؤسای ایرانی انجمن اختصاص دارد. به عنوان مثال در سندی که به تاریخ ۹ می‌۱۹۶۵. م (۲۹ اردیبهشت ۱۳۴۴. ش) درباره منصور روحانی (وزیر کشاورزی و منابع طبیعی) و البته رئیس هیئت مدیره انجمن ایران و امریکا تنظیم شده، چنین آمده است: «روحانی که قبلاً وزیر آب و برق بود، کار خود را با وارد شدن در شرکت نفت ایران و انگلیس آغاز کرد. او عضو حزب حاکم ایران نوین است. روحانی فردی ساعی و ذیصلاح در رشته بودجه و بسیار خونگرم و اجتماعی است. گرچه او یک سیاستمدار نیست، ولی برای بقا در درگیری‌های درون دولت ایران، استعداد خوبی از خود نشان داده است. روحانی به عنوان دبیر و رئیس انجمن ایران و امریکا خدمت کرده و در این شغل‌ها بسیار مفید و مؤثر بوده است. او انگلیسی را به روانی تکلم می‌کند و یکی از دوستان خوب (در صورت متعادل بودن) ایالات متحده به حساب می‌آید.»

و یا در سندی که به شماره یک و در تاریخ ۹ سپتامبر ۱۹۶۷. ک (۱۸ شهریور ۱۳۴۶. ش) از سوی بخش سیاسی سفارت امریکا و به نقل قول یکی از اعضای انجمن تنظیم شده است، درباره سناتور پرویز کاظمی که داوطلب تصدی کرسی ریاست انجمن ایران و امریکا بوده، اینگونه اظهارنظر شده است: «دماغ او هنوز هم از لحاظ اینکه به ریاست انجمن ایران و امریکا انتخاب نشده، سوخته است و لیکن او در یک رأی‌گیری مخفی شکست خورده است. تنها چیزی که هست، او به رأی‌گیری مخفی اعتقاد ندارد. من از محمود ضیایی کسب اطلاع کردم که او اغلب اوقات و به مدت طولانی بعد از اینکه دیگران پی بردند که او مجالی برای کسب و افتخار ویژه‌ای ندارد، از لحاظ اصرار بر روی خود، موی دماغ این و آن می‌شود. او یک ضد کمونیست حرفه‌ای است و اگر به او بستگی داشت، رنگ سیاسی افراطی به انجمن ایران و امریکا می‌داد. مع‌ذالک او دارای حسن نیت است و باید گاه به گاه از او تعبیر و تعریف کرد.»

شعارنویسی روی در و دیوار کلاس‌های زبان انجمن!

با شروع نهضت اسلامی و آغاز بیداری و آگاهی عمومی از وضعیت بغرنج کشور و اطلاع ایشان از وابستگی شدید حکومت پهلوی به امریکا، کم‌کم اعتراض به فعالیت‌های استعماری انجمن ایران و امریکا هم پررنگ‌تر شد. به طوری‌که در اسناد ساواک، گزارش‌های متعددی درباره شعارنویسی روی دیوار‌های محل برگزاری کلاس‌های زبان انگلیسی انجمن ایران و امریکا در فاصله سال‌های ۱۳۵۱ تا پیروزی انقلاب اسلامی دیده می‌شود. بر اساس این اسناد شعار‌هایی چون: «آزادی در ایران یعنی مرگ»، «مرگ بر رستاخیز»، «رستاخیز، ملتی را به لجن کشید»، «مرگ بر شاه» و «مرگ بر امپریالیسم» از سوی مأموران ساواک بر در و دیوار‌های کلاس‌های زبان انگلیسی انجمن مشاهده و گزارش شده است. (۷) البته همین اتفاقات موجب شد تا امریکایی‌ها حساس شده و به دنبال کسب اطلاع از نگاه و اندیشه کسانی بیفتند که با انجمن ایران و امریکا مرتبط بوده و در کلاس‌های آن شرکت می‌کرده‌اند. به طور مثال در گزارش مفصلی که از سوی اس. چاپمن خطاب به جان استمپل مأمور ارشد سیاسی سفارت امریکا تهیه شده، به موضوع طرز فکر ایرانی‌ها در قبال حضور امریکایی‌ها در ایران پرداخته شده است. در این سند که به تاریخ ۱۵ مارس ۱۹۷۶ محرمانه (۲۵ اسفند ۱۳۵۴. ش) تنظیم شده، به بیان نظرات معلمان ایرانی کلاس‌های زبان می‌پردازد. در بخشی از این سند می‌خوانیم: «مدیر واحد‌های درسی با یک معلم ایرانی - که به طور نیمه وقت زبان انگلیسی تدریس می‌کنند- مصاحبه کرد. فرد مورد نظر حین مصاحبه، همکاری لازم را مبذول داشت و برایش بسیار خوشایند بود که فرصتی پیش آمده تا نظریاتش را ابراز دارد. وی گفت حضور خارجی‌ها بر زندگی او، خانواده و دوستانش تأثیر بسیار دارد. او و دوستانش نمی‌توانند آپارتمانی را با قیمتی مناسب اجاره کنند. صاحبخانه‌ها ترجیح می‌دهند که منازل خود را به خارجی‌ها اجاره دهند، چون اجاره زیادی پرداخت کرده و در یک محدوده زمانی خاصی، مکان‌ها را تخلیه می‌کنند. هنگامی که گروه‌هایی از ایرانی‌ها به کلوپ‌های شبانه و ... می‌روند، مردان خارجی اغلب از دختران می‌خواهند با آن‌ها برقصند و این امر برای مردان ایرانی ناخوشایند است. وی به ذکر یک نمونه در هتل هیلتون پرداخت که در نتیجه گروه همراه وی بسیار عصبانی شدند، ولی عکس‌العمل خشونت باری از خود نشان ندادند. او از هتل اوین به عنوان یکی از این مکان‌ها یاد کرد و گفت بخشی از هتل تنها دلار را به عنوان وسیله خرید می‌پذیرد. از مرکز بولینگ نیز به عنوان یکی دیگر از این موارد یاد کرد که ایرانی‌ها باید برای ورود به آن پول بپردازند، ولی خارجی‌ها از پرداخت آن معافند، اما با کنترل قیمت‌ها این وضع تغییر کرده است. وی از انجام این اعمال، ابراز تنفر کرد. او به برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی امریکا گوش می‌دهد. در مورد تلویزیون و رادیوی نیرو‌های امریکایی احساس منفی ندارد، ولی او و دوستانش به وجود برنامه انگلیسی در تلویزیون ایران مشکوک هستند.»

طلب کمک امریکا از وزیر برای ادامه فعالیت‌های انجمن

با اوج‌گیری انقلاب در سال ۱۳۵۷. ش، اعتراضات به حضور امریکایی‌ها و رفتار‌های استعماری‌شان در غارت منابع و نفت ایران بسیار زیاد شد به طوری‌که سر دادن شعار مرگ بر امپریالیسم در تظاهرات‌ها و نوشتن شعار «امریکایی به خانه‌ات برگرد»، بر دیوار دفاتر انجمن ایران و امریکا هم علنی شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و وجود فضای ضدامریکایی که در میان عموم مردم ایران ایجاد شده بود، ادامه فعالیت شعب انجمن ایران و امریکا با مشکلاتی مواجه گردید. در شهرهایی، چون شیراز و مشهد، مردم خواهان تعطیلی دفاتر انجمن بودند، اما برای سفارت امریکا حفظ این دفاتر و به ویژه حفظ آموزشگاه‌های زبان انگلیسی بسیار مهم بود. این موضوع در اسناد لانه جاسوسی، انعکاس پررنگی داشته است. مثلاً در سندی به شماره ۳۳ که در تاریخ ۱۳ ژوئن ۱۹۷۹. م (۲۳ خرداد ۱۳۵۸. ش) تنظیم شده، کاردار سفارت چالز. دبلیو. ناس در نامه به دکتر ابراهیم یزدی وزیر خارجه دولت موقت، برای ادامه فعالیت دفتر تعلیم و تربیت (کلاس‌های فرهنگی انجمن ایران و امریکا) اصفهان، طلب کمک می‌کند. در بخشی از این سند آمده است: «همانطور که می‌دانید، انجمن ایران و امریکا یک مؤسسه فرهنگی خصوصی است که سعی دارد روابط بین ملت ایران و امریکا را از طریق برنامه تبادل و وقایع فرهنگی، کتابخانه و جلسات ملاقات و کلاس‌های انگلیسی برای ایرانیان و کلاس‌های فارسی برای امریکاییان حفظ کند و بهتر سازد. دفاتر انجمن در تهران و سایر شهرستان‌ها، اجازه نامه‌شان را از طریق وزیر فرهنگ دریافت داشته‌اند. در اصفهان دفتر انجمن، مدتی قبل از انقلاب معلق بود و هم اکنون نیز معلق است. امروز مورخ ۱۳ ژوئن ۱۹۷۹ رئیس انجمن ایران و امریکا در اصفهان آقای دنیس ویلسون، نامه‌ای از آقای حسن نیلفروشان رئیس کل دفتر تعلیم و تربیت اصفهان دریافت داشت مبنی بر اینکه انجمن ایران و امریکا یک مدرسه زبان خارجه است، نه یک مؤسسه فرهنگی و دستور داده است انجمن تا زمانی که اجازه نامه رسمی مدرسه را دریافت نداشته، بسته باشد و باید تابع مقررات مدارس باشد. اگرچه انجمن ایران و امریکا یک سازمان دولتی امریکا نیست، ولی سفارت امریکا از اهداف انجمن پشتیبانی به عمل آورده و معتقد است این همکاری‌ها باعث تفاهم بیشتر بین دو کشور خواهد شد. اگر انجمن در اصفهان بسته شود، در حالی که ترمش در حال شروع شدن است و درخواست‌نامه از طرف متقاضیان قبول کرده، احتمالش زیاد است که هرگز باز نشود، زیرا مخارج فعلی‌اش از درآمدش بیشتر است. این باعث تأسف شهروندان اصفهانی که از خدمات انجمن استفاده می‌کنند، خواهد شد و تفاهم بهتر بین دو ملت ما را کمتر خواهد کرد.» (۹)
و همه این توضیحات کاردار به معنای آن بوده که سفارت امریکا نمی‌خواسته کلاس‌های فرهنگی و به ویژه آموزشگاه‌های زبان انگلیسی‌اش تحت نظارت و قوانین نظام جمهوری اسلامی قرار بگیرد تا امریکایی‌ها بتوانند از همان مجرا به فعالیت‌های استعماری خود در جهت ترویج فرهنگ امریکایی و استحاله فرهنگی ایرانیان ادامه دهند. البته سفارت امریکا برای تداوم این سیاست، تلاش‌های دیگری هم داشته است. به طور مثال در سند دیگری که در تاریخ ۴ اکتبر ۱۹۷۹. م (۱۲ مهر ۱۳۵۸. ش) از سوی مأمور فرهنگی سفارت تنظیم شده است به لزوم تداوم فعالیت‌های شعب انجمن ایران و امریکا تأکید کرده و راهکار‌هایی را هم به مدیران زیرمجموعه این انجمن برای قانع کردن ایرانی‌ها برای همراهی با برنامه‌ها ارائه می‌کند. در این سند اظهار شده است: «جو تشنه جهت آموزش زبان انگلیسی و همچنین شهرت این انجمن، موقعیت بسیار خوبی را برای فعالیت در این زمینه ایجاد کرد. ضمن اینکه مؤسسات پنجره‌های باز، جهت حضور ما در ایران است. نظر ما این است که این مؤسسات را هر چه بیشتر توسعه دهیم و برنامه را به شکلی هدایت کنیم که به طرف منظور‌های خودمان پیش رود. این برنامه شامل توسعه کتابخانه انجمن ایران و امریکا در تهران و اصفهان است. ما فعالیت‌های پشت پرده‌ای را جهت دوباره زنده کردن انجمن ایران و امریکا در شیراز آغاز کرده‌ایم... بررسی جهت تعیین و پرورش یک «R» (مترجم: به همین شکل و به طور رمزی آمده است)، تحت شکل متخصص فرهنگی یا تعیین فردی که زمینه قبلی در زبان فارسی و فرهنگی ایران داشته باشد تا تماس‌ها را با رهبری و مؤسسات فرهنگی تقویت کند. استفاده از جشن سالگرد ۱۴۰۰ ساله هجرت [پیامبر اسلام]با شکل ایجاد سمیناری که میزبان آن امریکا برای ایرانیان باشد و بعد از سمینار هم گردشی در اطراف امریکا. ما امیدواریم این مسئله و روابط باعث وسعت روابط ما شود. کار کردن با VOA صدای امریکا جهت توسعه و دریافت مطالبی که به شکل خبر پخش نمی‌شود و تأکید روی ابعادی مانند مطالعات اسلامی امریکا و مصاحبه با ایران شناسان امریکایی و ترتیب دادن یک رابطه مردمی.» و این یعنی امریکا در آن مقطع، همچنان قصد داشته با استفاده از ابزار‌های فرهنگی، راه ارتباط با ایرانیان را برای حفظ منافع خود در کشورمان ادامه دهد.

کلام آخر

بعد از فتح لانه جاسوسی امریکا از سوی دانشجویان پیرو خط امام (ره) و سپس قطع کامل روابط ایران و امریکا، دولتمردان ایالات متحده ابتدا گزینه‌های اقدام به کودتا، حمله نظامی، حمایت از صدام جنایتکار و تحریم اقتصادی را علیه مردم ایران در پیش گرفتند، اما پس از چند سال رسماً گزینه تهاجم فرهنگی و تداوم همان برنامه‌های فرهنگی انجمن ایران و امریکا را از طریق رسانه‌ها به عنوان کارویژه سیاست خارجی‌شان انتخاب کردند. جنگ فرهنگی‌ای که بیش از سه دهه است میان نظام جمهوری اسلامی ایران و امریکا با شدت ادامه دارد.

منبع: روزنامه جوان

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.