حجت الاسلام و المسلمین ابراهیم کلانتری در پنجاه و پنجمین جلسه از سلسله مباحث با موضوع «ولایت فقیه» به بررسی و تبیین روایت «فضل بن شاذان»، به عنوان چهارمین دلیل از ادله روایی «نظریه ولایت فقیه» پرداخت و گفت: ایشان از حضرت ثامن الحجج امام رضا علیه السلام حدیث بلندی را در خصوص فلسفه احکام بیان کرده است.
عضو هیأت علمی دانشکده معارف و اندیشه اسلامی دانشگاه تهران در ادامه به بیان ترجمه این روایت پرداخت و گفت: امام رضا (ع) میفرمایند: "اگر کسی سؤال کند: چرا خداوند برای مؤمنان اولی الأمر قرار داده و مؤمنان را به اطاعت از ایشان امر فرموده؟ در پاسخ گفته میشود: به علل متعددی، از جمله آنها این است که آدمیان آنگاه که آگاه شوند که از جانب خداوند مکلّف به حدودی شده اند که نباید از آن حدود تجاوز کنند، زیرا تجاوز از آن حدود موجب فساد آنان میشود، چنین چیزی امکان پذیر نمیگردد مگر اینکه خداوند شخص امینی را بر آنان بگمارد که در وقت خودش به امور مُجاز، آنان را هدایت و از امور ممنوع باز دارد. اگر چنین نباشد چه بسا افراد به منظور نیل به لذّات و منافع شخصی خود دست به هر کاری بزنند گر چه دیگران به زیان و فساد گرفتار شوند. پس خداوند بر آدمیان حاکمانی قرار داد تا آنان را از فساد باز داشته و حدود و احکام الهی را بپا دارند.
او ادامه داد: دلیل دیگر آن است که ما هیچ ملتی را سراغ نداریم که زندگی کرده و به حیات خود ادامه داده باشد مگر اینکه حاکم و رئیسی داشته اند، زیرا در امور دین و دنیا چارهای جز وجود چنین حاکمی نمیباشد. بر همین اساس حکمت خدای حکیم اجازه نمیدهد که آدمیان را بدون آنچه بدان محتاج و بدون آن به قوام نمیرسند، رها سازد. پس آدمیان به کمک چنین حاکمی با دشمن خود میجنگند، و غنائم بدست آمده را تقسیم میکنند و با او جماعت و جمعه خود را بپا میدارند و اوست که ظالم را از ظلم به مظلومان باز میدارد.
کلانتری گفت: دلیل دیگر آن است که اگر خداوند برای مردمان امام و سرپرستی که امین و محافظ و نگهدارنده دین باشد قرار ندهد، امت اسلامی مندرس شده، دین خدا نابود میشود، سنّتها و احکام الهی تغییر مییابند، بدعت گذاران در دین بدعت گذاشته و ملحدان دین را ناقص میکنند و همینها مسلمانان راستین را گرفتار شبهه میسازند؛ زیرا مردم در شناخت دین کمبود دارند، به کمال نرسیده اند و همواره محتاج انسانهای کاملند، در عین آنکه خواستههای مختلف و حالات گوناگونی دارند. پس اگر خداوند حاکمی بر مردمان نگمارد که حافظ دین رسول الله (ص) باشد قطعاً مردمان فاسد میشوند و شرایع و سنن و احکام الهی و ایمان تغییرمی یابد و چنین چیزی برای همه مردمان زیانبار خواهد بود. "
تولیت حرم مطهر با بیان اینکه این که شیخ صدوق صاحب کتاب «مَن لایَحضُرُه اَلفَقیه»، روایت فضل بن شاذان را در کتابهای «علل الشرایع» و «عیون اخبار الرضا» آورده است، گفت: در «علل الشرایع»، صدوق به بیان فلسفه احکام اسلامی پرداخته است. کتاب «عیون اخبار الرضا» هم در موضوعاتی، چون فقه، اخلاق، سیره و علم کلام از منابع مهم شیعه به شمار میرود. همچنین ابن شعبه حرّانی این روایت را بعدها در کتاب «تحف العقول» آورده است. شیخ حر عاملی نیز در کتاب «وسائل الشیعه» این روایت را به استناد شیخ صدوق نقل کرده است.
او در توضیح نخستین دلیلی که در روایت فضل بن شاذان آمده است، با اشاره به جعل واژه «اولواالأمر» در ابتدای این روایت، به آیه ۵۹ سوره مبارکه نساء اشاره کرد و گفت: خداوند در این آیه به اطاعت از اوالواالأمر دستور داده است؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید، اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولواالأمر [= اوصیای پیامبر]را» شارع مقدس در دین، حد و مرز، باید و نباید، دستورالعملها و واجبات و محرماتی را تعریف کرده است، پس لازم است که در جامعه اسلامی مسؤولی برای اجرای آن تعیین شود که در اصطلاح امروز به آن مجری قانون یا ضابط قانون گفته میشود. در عرف جهان نیز چنین است که هر زمان قانونی تعیین شود، برای آن ضابطی در نظر میگیرند؛ بنابراین به دلیل این که خداوند دستورالعملهایی را برای مؤمنان صادر کرده است، لازم است ضابط قانونی هم معرفی شود؛ اولوالأمر در حکم همان ضابط قانونی برای اجرای حدود الهی است. اگر در جامعه اسلامی ضابط احکام وجود نداشته باشد، هرکس بر اساس هوا و هوس خود پیش رفته و فساد و نابودی بقیه افراد اهمیتی پیدا نمیکند.
تولیت حرم مطهر با بیان این که یکی از وظایف حکومت اسلامی، اجرای احکام اسلامی است، گفت: حکومت اسلامی نمیتواند نسبت به شریعت الهی بی تفاوت باشد چراکه طبق فرموده امام رضا (ع) در متن همین حدیث، یکی از فلسفههای وجودی حکومت، اجرای احکام اسلامی است.
او در توضیح دومین دلیلی که امام رضا (ع) در این روایت بیان فرموده اند، گفت: همچنان که در جلسات پیشین عنوان شد، شیعه و سنی در تعریف امامت اتفاق نظر داشته و فردی را امام میدانند که عهده دار امور دین و دنیا باشد. امروزه نیز اهل سنت همین تعریف را از امامت دارند، اما در مقام عمل، کاملا سکولار عمل کرده و خود نیز بر سکولار بودن اقرار دارند. جامعه بشری بدون رئیس و حکومت نابود خواهد شد و به سرانجام نخواهد رسید. پس خدای حکیم به این امر اندیشیده است. خدای حکیم اگر با علم به اینکه جامعه بدون حاکم نمیتواند به حیات خود ادامه دهد، اولوالأمر و حاکم قرار ندهد، در فعل خداوند تضاد پیش میآید و حکمت خدا چنین چیزی را برنمی تابد. در دلیل مذکور، ضرورت اولوالأمر با نگاه اجتماعی، جامعه شناختی و اداره جامعه انسانی تبیین شده است.
کلانتری در تبیین سومین دلیل مطرح شده از جانب امام رضا (ع) گفت: زمانی که امّت، مضمحل گردیده و سنتها و ارزشهای الهی از بین رود و بدعتگذاران در مسأله دین، بدعتگذاری کرده و دین را وارونه به خورد مردم دهند و شبهاتی فضای جامعه را پر کند، نتیجه این میشود که ذهن مردم این جامعه مملو از شبهات و انحرافات میگردد. وی افزود واژه حاکم در این حدیث بر اولوالأمر دلالت میکند چرا که امام رضا (ع) در حال تبیین فلسفه حضور اولوالأمر در این حدیث هستند. در دنیای امروز مصادیق عینی هر دو طرف قابل مشاهده است. آئین مسیحیت و یهودیت آرام آرام گرفتار همین مشکلات شده اند و امروز جوامع مملو از انحرافات، فساد و گناه در دنیا وجود دارد.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی در ادامه به بیان چهار نکته پیرامون روایت فضل بن شاذان از امام رضا علیه السلام پرداخت و در بیان اولین نکته گفت: روایت مذکور روایتی طولانی است که ابومحمد فضل بن شاذان نیشابوری از حضرت رضا (ع) نقل کرده و به دلیل اینکه در آن از فلسفه و علل تشریع بسیاری از احکام و دستورات الهی سخن رفته، به «حدیث معلّل و مدلّل» شهرت یافته است. (برخی از محققان فضل ابن شاذان را از اصحاب چهار امام معصوم، یعنی علی بن موسی الرضا، جوادالائمه، امام هادی و امام عسکری (ع) شمرده اند) گرچه برخی تلاش نموده اند در سند روایت مذکور خدشه وارد سازند، اما شواهد قابل اعتمادی بر اعتبار آن وجود دارد که توثیق راویان مذکور در سند آن در نزد عدهای از محققین رجالی و اشتمال حدیث مزبور بر علوّ متن و اتقان مضمون و تعلیل و استدلال معقول و مقبول، از جمله آن شواهد محسوب میشود.
او افزود: فضل بن شاذان در سال ۲۶۰ هجری وفات نمود. شهادت امام حسن عسکری (ع) نیز در همین سال واقع شد. فضل بن شاذان امام حسن عسکری (ع) را زیارت نکرده است، اما امام (ع) در مورد ایشان سخن رانده اند. در برخی منابع، امام حسن عسکری (ع) برخی کتب فضل بن شاذان را تمجید کرده است. از جمله وی کتابی دارد با نام "غیبت" که در مورد غیبت امام عصر (عج) مطالبی را نگاشته است. ایشان شخصی فقیه، متکلم و محدّث و در کل شخصیت برجستهای در میان شیعیان به شمار میرود.
تولیت آستان مقدس در ادامه به بیان دومین نکتهای که از این روایت احصاء میشود پرداخت و گفت: در این روایت، سؤال کننده از فلسفه نصب الهیِ اولوا الأمر در رأس جامعه دینی و امر خداوند به اطاعت مومنان از اولوا الأمر پرسش نموده است. پاسخهای امام رضا (ع) نیز بر همین محور ارائه گردیده است. معنای این سخن این است که در نگاه سؤال کننده و همچنین در نگاه امام (ع) هیچ تردیدی وجود نداشته که قرار گرفتن اولواالأمر در رأس جامعه دینی و همچنین اطاعت مومنان از اولوا الأمر صرفاً با جعل [ نصب، تعیین]الهی مشروعیت مییابد و جز این راهی برای مشروعیت حاکمیت و اطاعت وجود نخواهد داشت. دقت کارشناسانه در محتوای روایت این نکته ظریف را در اختیار میگذارد که این امر یک حقیقت فرا زمانی است، زیرا امام (ع) آن را به زمان خاص مقیّد نساخته، بلکه به صورت مطلق مشروعیت حاکم و اطاعت از ایشان را در گرو نصب الهی قرار داده است.
او گفت: باید دقت داشت سؤالات مطرح شده در این روایت، فرضی نبوده و در جامعه آن روز مطرح بوده است؛ و ضرورت وجود امام در رأس جامعه اسلامی از اولین روز پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) مطرح بوده است. سایر ائمه (ع) و حضرت زهرا (س) نیز به بحث اولواالأمر و وجود امام در رأس جامعه اسلامی ورود کرده اند. لازم به ذکر است همان گونه که در مورد اصل وجوب حج و سایر عبادات بحثی مطرح نبوده و فلسفه آنها مورد بحث قرار میگرفته است، در نگاه امام (ع) و فرد پرسش گر در مورد ضرورت وجود یک امامِ منصوب از طرف خداوند در رأس جامعه اسلامی نیز هیچ تردیدی وجود نداشته است. میتوان گفت با توجه به این که فلسفه وجود امام در جامعه، حفظ انسجام و رعایت دستورالعملها و مندرس نشدن قوانین و عدم تحریف آنهاست و اینکه شبهات جامعه و اذهان را در برنگیرد، آیا میتواند تنها اختصاص به زمان خاصی داشته باشد؟! وقتی که دین اسلام را دین جاودانه الهی تا پایان دنیا میدانیم آیا این فلسفه تا پایان عمر دنیا وجود دارد یا تنها در یک مقطع زمانی خاص این اطلاق در کلام امام (ع) وجود دارد. در دینی که ادعای جاودانگی و ابدیت دارد، این فلسفه، مطلق و فرازمانی است.
استاد دانشگاه تهران، سومین نکته را به بیان علتهایی که امام (ع) برای نصب الهی اولواالأمر و وجوب اطاعت مؤمنان از ایشان برشمرده اند، اختصاص داد و گفت: این علتها عبارتند از: اول؛ جلوگیری از شکسته شدن مرزها و حدود الهی، دوم؛ ممانعت از گرفتار شدن جامعه در فساد، سوم؛ اقامه حدود و احکام اجتماعی اسلام، چهارم؛ فرماندهی جهاد با دشمنان و دفاع از مرزهای کشور اسلامی، پنجم؛ تقسیم اموال عمومی، ششم؛ اقامه جمعه و جماعات، هفتم؛ جلوگیری از ظلم ظالمان، هشتم؛ جلوگیری از اضمحلال امت اسلامی، نهم؛ حفظ دین خدا از تحریف، دهم؛ حفظ سنتها و احکام الهی در بستر زمان، یازدهم؛ جلوگیری از بدعتِ بدعتگذاران و دوازدهم؛ جلوگیری از صدمات ملحدان و شبهه افکنان بر دین خدا.
او تصریح کرد: دقت در مجموعه این علتها این حقیقت را آشکار میسازد که عهده داری این مسئولیتها صرفاً توسط افرادی امکان پذیر میباشد که اولاً؛ آگاهی کامل از دین خدا و احکام و سنتها و ارزشهای الهی داشته باشند، ثانیاً؛ خود در عمل ملتزم و متعهد به دین خدا باشند، و ثالثاً؛ در اجرای دین خدا توانمند و از قدرت و تدبیر و زمان شناسی کافی برخوردار باشند.
عضو هیأت علمی دانشکده معارف و اندیشه اسلامی دانشگاه تهران، در ادامه به بیان چهارمین نکتهای که از این روایت احصاء میشود پرداخت و گفت: با در نظر گرفتن این مطلب که مشروعیت حاکم صرفاً با جعل الهی حاصل میگردد و از سوی دیگر فلسفه وجودی حاکمیت نیز جز با حاکمیت دین شناسان مؤمن و متعهد به دین و توانا در اجرای همه جانبه دین تحقق نمییابد، این نتیجه بدیهی به دست میآید که در عصر حضور پیامبر اکرم (ص)، این مسئولیت فقط متوجه آن حضرت و در عصر امامان معصوم (ع) فقط متوجه آن حضرات و در عصر غیبت فقط متوجه عالِمترین دین شناسانِ پرهیزگار و تواناترین آنان در اجرای دین خدا میباشد. آنچه در نظریه ولایت فقیه مورد تأکید است این است که ولایت و حاکمیت بر جامعه اسلامی فقط و فقط آنگاه مشروع و مطاع است که برآمده از نصب الهی باشد و این دقیقا همان چیزی است که امام رضا (ع) در روایت فضل بن شاذان به صراحت آن را اعلام کرده است.
او اظهار کرد: واژه «جَعَلَ» در این روایت به معنای «نَصَبَ» است، بدین معنا که اولواالأمر از طرف خداوند منصوب شده اند. پس این دو فرض که نصب اولواالأمر فقط از جانب خداوند است و دیگر این که دین خدا جدی گرفته شده و به اجرا گذاشته شود، ضروری، قطعی و مهم است. با توجه به این اصل، در زمان پیامبر (ص) نگاه جامعه به ایشان و در زمان معصومین (ع)، به ائمه (ع) و در زمان غیاب معصوم (عج)، به دین شناسان برتر و مدیر، مدبر، زمان شناس و... است. اگر فردی دین شناس باشد، ولی مدیر و مدبّر نباشد نمیتواند اداره جامعه را در دست گیرد. در نظریه ولایت فقیه مبنا همان مبنای عصر رسول خدا (ص) است که با نصب الهی صورت میگیرد. در عصر غیبت نیز همین مبناست. اولواالأمر را خداوند باید قرار دهد، حال یک زمان این نصب اولواالأمر با اسم خاص تعیین میشود (نصب خاص) و گاهی با یک عنوان کلی مطرح میشود (نصب عام). در سایر احکام دین نیز به همین صورت است. در برخی موارد قرآن به صورت کلی حکمی را مطرح کرده و دستورالعمل آن را مشخص میکند و شناخت مصادیق آن به عهده ماست، و در مواردی هم به صورت جزئی بیان میفرماید.
تولیت حرم مطهر ادامه داد: استاد جوادی آملی در تبیین این مطلب چنین میگویند: «علتهای مذکور در حدیث، اگرچه در رتبه نخست درباره خصوص رهبران معصوم (ع) جاری است، لیکن هیچ گونه اختصاصی به آن ذوات نوری ندارد، بلکه در عصر غیبت، همه آن مصالح و اهداف ایجاب میکند که نزدیکترین انسان به امام معصوم که از طرف آنان برای بسیاری از سمتهای والای دینی مانند مرجعیت فتوا، کرسی قضاء و داوری نصب شده اند، به وظیفه ولاء و رهبری منصوب باشند.»
کلانتری خاطرنشان کرد: درست است که کلمه اولواالأمر به پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) اشاره دارد، اما آن فلسفهای که امام (ع) ذکر میکنند همیشه جاری است و در غیاب معصومین (ع) بایستی به این فلسفه توجه کرد و دانست که اعلمِ دین شناسان عادل، اتقی، مدیر، مدبّر و زمان شناس، برای عملیاتی شدن این فلسفه مورد نیاز است. مخلَص کلام این که مفاد روایت فضل بن شاذان، همچون روایات گذشته، بیان مشروعیت الهیِ حاکمیت نبی مکرم اسلام (ص) و در گام بعد ائمه معصومین (ع) و در غیاب آنان، دین شناسان عادل و پرهیزگار با شرایط خاص در رأس جامعه اسلامی از یک سو و نفی مشروعیت سایر حاکمیتها از سوی دیگر است. فلسفهای که امام بیان میکنند همین است و هیچ گاه در جامعه تعطیل پذیر نیست. همه این افراد منصوب از طرف خداوند هستند و فقیهان جامع شرایط با نصب عام عهده دار این مسؤولیت خواهند شد.