علی بن موسی الرضا(ع) تا قبل از دعوت مامون برای تصدی، ولیعهدی، در مدینه محبوبیت فوق العادهای داشته و به لحاظ علمی بی رقیب و مورد مراجعه آحاد مردم بوده و پناه اهل فکر و معرفت بودند و با علمای فلسفه به مناظره و بحث پرداخته و اهل فقه و شرع را هدایت و توجیه میکردند، ایشان به لحاظ اخلاقی سیره و روش رسول اکرم اسلام(ص) را داشتند بطوریکه آحاد مردم از هر مذهب و آئینی ایشان را دوست داشتند و همین امر جایگاه امام را در مقبولیت جامعه، ویژه و خاص نموده بود. در چنین شرایطی اختلافات شدیدی بین دو فرزند هارون الرشید یعنی مامون و امین بوجود آمده بود. پس از مرگ هارون و نشستن امین بر کرسی خلافت، اختلافات شدید بین این دو برادر به جنگ و خونریزی تبدیل و نهایتا مامون پس از شکست برادر بر کرسی خلافت نشست.
مامون پس از خلافت دریافت که در نزد مردم مقبولیت ندارد، شورشهای پی در پی علویان بالا گرفته بود و عموم مسلمانان نیز از بیعت با مأمون خودداری میکردند. در چنین شرایطی مامون تنها راه مشرعیت دادن به حکومت و ساکت نمودن علویان را در حضور امام رضا(ع) به عنوان ولیعهدی میپنداشت تا ضمن جلوگیری از اعتراض و شورش علویان مسلمانان را برای بیعت با حکومتش ترغیب نماید لذا با سیاست فریبکارانه ایشان را دعوت نمود تا برای ولیعهدی به مرو سفر کند حضرت با اطلاع کامل از نیت مامون جواب منفی داده و خودداری نموند.
حجتالاسلاموالمسلمین بهاری کارشناس مذهبی در این باره گفت: مامون از امام رضا علیه السلام خواست که خلافت را بر عهده بگیرد، امام نپذیرفت ناگزیر امام را نزد خود طلبید. فضل بن سهل نیز در آن مجلس بود. مأمون گفت خلافت و امور مسلمانان را به شما واگذار میکنم؛ امام قبول نکرد. مأمون پیشنهاد ولایتعهدی را تکرار کرد، باز هم امام رضا(ع) آن را رد کرد و در این شرایط بود که مامون گفت اینک چارهای جز قبول آنچه اراده کردهام نداری چون من راه و چاره دیگری نمییابم و غیر مستقیم امام را تهدید به مرگ کرد و امام ناچار و از روی اجبار ولیعهدی را پذیرفت .
این کارشناس مذهبی ادامه داد: ولایتعهدی را میپذیرم؛ به شرط آنکه قاضی نباشم و کسی را عزل و نصب نکنم و چیزی را تبدیل و تغییر ندهم و مأمون همه این شرایط را پذیرفت و بدین ترتیب حکم ولایتعهدی خویش را بر ایشان تحمیل کرد.
حجتالاسلاموالمسلمین بهاری تصریح کرد: خطر شخصیت بیهمتایی نظیر امام هشتم که خطش در خاور و باختر خوانده میشد و به اعتراف خود مأمون، قابل اعتمادترین مردم نزد خاص و عام بود، برای مامون احساس میشد و میخواست شخصیت امام رضا را تحت نظر شدید بگیرد و از نزدیک، از ایشان مراقبت کند تا راه نابودیشان را هموار سازد و امام را نزدیک خود نگاه دارد تا بتواند او را از زندگی اجتماعی منزوی سازد و رابطه او با مردم را کنترل کند و از عاطفه و محبت مردم نسبت به اهلبیت که پس از جنگ میان او و برادرش بیشتر شده بود، بهره برده و به نفع خود و مصالح حکومت عباسی به کار بگیرد.
وی افزود: مامون تلاش کرد پایههای حکومت خود را با داشتن شخصیتی که همگان با رضامندی به او مینگرند و تسلیم وی هستند، تقویت کند. همچنین اینکه نقلابهای مکرر علویان و خشم آنان از حکومت عباسی موافقت و توجه علویان نسبت به حکومت خویش را در بالاترین سطح مشروعیت، به دست آمده در سایه ولایتعهدی امام رضا علیه السلام، ادعا کند که هدفی جز خیر و صلاح امت اسلام و مصلحت مسلمین در سر نداشته و در راه حق و عدالت گام برداشته است.
یکبار خلیفه زمان به امام صادق (ع) گفت این فدک که شما خاندان پیامبر (ص) ادعا می کنید چیست؟ بگو تا آن را شما پس دهم؟
امام گفت فدک تمام مملکت اسلامی است،
دلیل این حرف امام صادق (ع) این بود که اگر آن روز فدک را غصب نکرده بودند منافع و فواید آن باعث می شد اکنون اهل بیت (ع)
اسلام را بر تمام جهان عرضه کرده باشند،
غلام کویتی پور:
کربلا بستان عشق است و شهامت ای دریغ،
کز سموم تشنگی این بوستان خشکیده است.