سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

«خاتون و قوماندان»؛ روایتی بی‌بدیل از زندگی شهدای مهاجر

کتاب «خاتون و قوماندان»داستان زندگی مشترک شهید علیرضا توسلی معروف به (ابوحامد) فرمانده لشکر فاطمیون را از زبان همسرش روایت می‌کند.

کتاب «خاتون و قوماندان» روایت زندگی ام البنین حسینی همسر شهیدعلیرضا توسلی (ابوحامد) فرمانده لشکر فاطمیون و نخستین اثر مکتوب درباره زندگی شهیدعلیرضا توسلی است که در ۳۳۶ صفحه به قلم مریم قربان‌زاده نوشته و توسط نشر ستاره‌ها وابسته به کنگره سرداران شهید استان خراسان منتشر شده است.

این کتاب به عنوان یکی از آثار برگزیده کتاب سال خراسان رضوی در سال ۱۳۹۹ شناخته شده است. فاطمیون لشکری متشکل از مجاهدان افغانستانی است که در عملیات متعددی حضور پررنگی داشت و در آزادسازی شهر‌های مهمی همچون حلب نقشی کلیدی ایفا کرد.

اسم کتاب برگرفته از دو شخصیت اصلی داستان است؛ همسر ابوحامد خانم حسینی که شهید در محافل و میهمانی‌های خانوادگی ایشان  را «خاتون» صدا می‌زدند و «قوماندان» هم یک واژه فارسی دری است که مردم افغانستان هم از این واژه تحت عنوان فرمانده استفاده می‌کنند و کتاب روایت زندگی خاتون و فرمانده است. 

کتاب «خاتون و قوماندان» در دو فصل با عنوان «ایران» و «سوریه» از زبان همسر شهید است، کتاب با بیان خاطرات کودکی خاتون آغاز و در ادامه شاهد بیان اتفاقاتی هستیم که در مسیر زندگی ام البنین و نحوه آشنایی او با شهیدتوسلی رخ می‌دهد. شهید توسلی از همان ابتدا دارای روحیه جهادی و حق طلبی بود و این ویژگی در جای جای زندگی‌اش نمایان بود و این خصوصیتی بود که خاتون را شیفته او کرد.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «بار‌ها این سخن علیرضا را برای خودم و آن‌ها تکرار می‌کردم که ما در سه جبهه می‌جنگیم: «جنگ اول با خودمان است که هوای نفس را بکشیم و از تعلقات دنیا دل بکنیم؛ جبهه دوم جنگ با مزدوران اسرائیل و آمریکاست و جبهه سوم اینجاست؛ در شهر و کوچه و خانه‌های خودمان که به مردم ثابت کنیم ما برحقّیم و برای خدا می‌رویم». تأکید علیرضا این بود: «قِسم سوم جنگ، سخت‌تر است». من داشتم در جبهه سوم می‌جنگیدم، بدون آنکه فَیر کنم یا جراحت بردارم.»

علیرضا توسلی یکم مهر ۱۳۴۱ در افغانستان به دنیا آمد، او تمام زندگی‌اش را رزمنده بود و در جبهه‌ها جنگید. با آغاز جنگ ایران و عراق به کردستان رفته و بیش از یک سال در آن منطقه حضور داشت. وقتی جنگ ایران و عراق به پایان رسید، برای جنگ با ارتش شوروی به افغانستان رفت و دوباره در سال ۱۳۷۴، زمانی که نیرو‌های طالبان در افغانستان روی کار آمده بودند، دوباره به افغانستان رفت. در این میان با ام‌البنین ازدواج کرد. این ازدواج یک پسر به نام حامد و دو دختر برای آن‌ها به ارمغان آورد.

توسلی پس از شکل‌گیری داعش برای دفاع از حرم اهل بیت (ع)، ۲۲ اردیبهشت ماه ۱۳۹۲ راهی سوریه شد و یک سال بعد در نبرد با جبهه النصره، نهم اسفند ۱۳۹۳ در سوریه، شهر درعا به شهادت رسید، آرامگاه او در بهشت رضای مشهد مقدس است.

در مراسم چهاردهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت در مشهد مقدس بود که تقریظ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر کتاب «خاتون و قوماندان» روایت زندگی همسر شهید علیرضا توسلی فرمانده لشکر فاطمیون، منتشر شد.
متن تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر این کتاب به شرح زیر است:
بسمه تعالی
ـ سلام خدا بر شهید عزیز، علیرضا توسّلی، مجاهد مخلصِ فداکار و بر همسر پرگذشت و صبور و فرزانه‌ی او خانم امّ‌البنین. 
حوادث مربوط به مهاجران افغان را که در این کتاب آمده است از هیچ منبع دیگری که به این اندازه بتوان به آن اطمینان داشت دریافت نکرده‌ام. برخی از آن‌ها جداً تاثرانگیز است، ولی از سوی دیگر، حرکت جهادی فاطمیون افتخاری برای آن‌ها و همه‌ی افغان‌ها است.
دی ۱۴۰۱
ـ نوشته‌ی صفحه‌ی مقابل بسیار زیبا و اثرگذار است

مهدی رمضانی دبیرکل نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور «خاتون و قوماندان» را اثری جذاب دانست و گفت: چارچوب، ابعاد، ظرفیت و تبیین کتاب، تصویرسازی، نکات حضرت آقا در تقریظ کتاب، همگی از نقاط قوت کتاب محسوب می‌شود.

وی ادامه داد: شهید سلیمانی می‌فرمودند: «از دل تهدیدها، فرصت ایجاد می‌شود.» اتفاقاتی که در سوریه رخ داد، ظاهری تلخ داشت که در مقابلش خلق حماسه، جهاد و معنویت قرار گرفت. شاید اگر این حادثه اتفاق نمی‌افتاد، کنار هم قرار گرفتن برادران افغانستانی، پاکستانی، عراقی، لبنانی و ایرانی در قالب فاطمیون، زینبیون و... هرگز تجربه نمی‌شد. در آن صورت تشکیل جلسه‌ای با این کیفیت که در آن عزیزان افغانستانی و ایرانی کنار هم بنشینند و از موضوعی مشترک صبحت کنند، به سادگی امکان‌پذیر نبود؛ بنابراین این اتفاق، از برکات و نقاط پنهان حادثه بود و تقریبی که حاصل شد، مخصوصاً بین دو ملت ایران و افغانستان بسیار ارزشمند است. جهت همسو و زاویه دید یکسان، از ظرفیت‌هایی بود که در خلال این حادثه ایجاد شد.

تقریب دو ملت ایران و افغانستان از برکات پنهان دفاع از حرم

دبیرکل نهاد ادامه داد: آشنایی مسئولین با مسائل و دغدغه‌های مهاجران با خواندن چنین کتابی، که شاید با این نگاه نگاشته نشده، بسیار ارزشمند است. اینکه ما نسبت به مسائل یکدیگر جرأت ابراز نظر می‌کنیم، کتاب می‌نویسیم و تجربیات خود را به اشتراک می‌گذاریم، اتفاق بزرگی است. ما در نهاد برای فعال شدن این ظرفیت بسیار تلاش کردیم.

وی سخنان خود را با بیان آخرین جمله از کتاب «جانستان، کابلستان» رضا امیرخانی خاتمه داد و گفت: «رو به روی حرم امام رضا (ع)، جانستان عالم، می‌ایستیم و سلام می‌دهیم و برای چشمان بلاکش هندوکش و برای انسان ایران بزرگ دعا می‌کنیم.»

خاتون زنی مدرن و روشنفکر است

گلستان جعفریان منتقد گفت: وقتی کتاب را مطالعه کردم دیدم خاتون خواستگار‌های زیادی دارد و پدرش روی ازدواج او حساس است. با این وجود این پدر وقتی عکس شهید توسلی را می‌بیند می‌گوید من به این پسر دختر می‌دهم. خاتون می‌گوید این آدم پولی ندارد، ولی خدا و مذهب برایش ملاک و معیار انتخاب است.

وی با بیان اینکه خاتون برای من در این کتاب یک زن مدرن و روشنفکر است، ادامه داد: او به شدت نیاز دارد تحصیل کند و در اجتماع دارای پرستیژ اجتماعی باشد و به نوعی معیار‌های مدرن دارد، اما از آنجا که به مدرسه نمی‌رود، درد می‌کشد. او در یادداشت‌هایش می‌گوید می‌خواهد مادر و همسری باشد که درس بخواند تا با حرف‌های سطحی، فرزندانش از مادری و همسرش از نادانی او عذاب نکشند. خاتون در عین اینکه ۱۵ سال دارد مانند یک زن مدرن رفتار می‌کند. او انتخابگر است. وقتی علیرضا توسلی را انتخاب می‌کند پای این انتخاب می‌ایستد. او با چرخ خیاطی به سختی این زندگی را اداره می‌کند و در عین مشکلات مالی تلاش می‌کند که فرزندانش را راحت‌تر بزرگ کند. به هر حال او همسری را انتخاب می‌کند که از قضا دست به هر کاری می‌زند با فقر دست به گریبان است و فقرشان مادی است نه فرهنگی.

خاتون و همسرش الگو و راهنمای ما در زندگی

این منتقد ادامه داد: یک دلیل افتخار آفرینی این خانواده این است که فقر فرهنگی ندارند. این معیارها، خاتون و همسرش الگو هستند. او به جای غر زدن به چرخ خیاطی رو می‌آورد و کار می‌کند. عملکرد او زندگی را نجات می‌دهد و او با انتخاب شهید برای این زندگی سختی‌های بسیاری می‌کشد. جالب است که من در برخورد با زنان شهید اغلب دیدم که شهدا بسیار هوای همسرشان را داشته اند که در زندگی مشترک دچار سختی مالی و ... نشوند، اما شهید توسلی وقتی می‌خواهد به سوریه برود به خاتون می‌گوید من می‌روم سوریه و تو به این چرخ خیاطی بچسب.

قلم نویسنده نگاهی نو و جدید به همراه دارد

وی گفت: من این کتاب را به علاقه‌مندان ادبیات پایداری توصیه می‌کنم. قلم نویسنده کتاب را به جهت نگاهی نویی که دارند، می‌ستایم. اغلب درباره همسران شهدا نگاهی تکراری وجود دارد و تا الان شاید خیلی از نویسندگانی که در این حوزه کار می‌کردند به دلیل موازی کاری و تکراری بودن آثار از این حوزه کنار کشیدند، اما قربان زاده نویسنده کتاب در اثر «دریادل» و این کتاب نگاهی جدید و نو داشته است.

گلستان با بیان اینکه خاتون شخصیت زن داستان پای انتخاب خودش می‌ایستد، افزود: اشکش را همسرش نمی‌بیند. شکایتی هم از مشکلات مالی نمی‌کند. او تلاش می‌کند سواد اطلاعاتی و دانشی خود را افزایش دهد و به ارتزاق روحی اش می‌پردازد به طور مثال درباره علت جهاد مبانی نظری را از منابع مختلف جستجو می‌کند. از سوی دیگر تلاش می‌کند که مسایل مالی را در زندگی حل کند و این بسیار قابل تقدیر است.

شفافیت ویژگی خاص قلم نویسنده است

این محقق با بیان اینکه شفافیت از ویژگی‌های قلم قربان زاده بوده و تکلیف خواننده با کتاب ایشان روشن است، تاکید کرد: این خصوصیت در ادبیات پایداری مهم است. البته این کتاب به لحاظ تکنیکی در ژانر خاطره نگاری نمی‌گنجد، چون خاطرات خیلی به هم پیوسته در این اثر روایت نمی‌شود. در خاطره نگاری باید پی رنگ، شخصیت پردازی و ... وجود داشته باشد، اما جای آن در این اثر خالی بود و خاطرات خیلی جمع و جور و اصلاح شده در اثر قرار می‌گیرد.

جعفریان افزود: پیچیدگی شخصیت زن و مرد داستان به عنوان دو مهاجر افغان بسیار زیاد است و بنابراین مضمون رمان بسیار پیچیده است، اما تکنیک پایش لنگیده و پا به پای محتوا نتوانسته پیش بیاید. ما روایت ساده‌ای را از زندگی خاتون می‌شنویم و این حالت باعث می‌شود خیلی مخاطب با آن همذات پنداری نکند و سختی‌ها آن را به پای زندگی یک مهاجر افغان می‌گذارد.

به گفته او، نویسنده می‌توانست با شرح جزئیات بیشتر در شخصیت پردازی‌ها و داستان، خواننده را به آن نزدیک کند. توصیف افغانستان و شهر‌های آن در حد یک روایت مادربزرگانه است و جزئی نمی‌شود. وقتی شخصیت داستان وارد سوریه می‌شود، پیوند نویسنده با داستان قوی‌تر می‌شود شاید به این دلیل که نویسنده و راوی در بحث سوریه میانشان پیوندی رخ می‌دهد و باعث می‌شود که داستان در این بخش بهتر و دقیق‌تر روایت شود.

کتاب «خاتون و قوماندان» انتقال دهنده سیره شهدا است

ام البنین حسینی، همسر شهید توسلی نیز که به صورت مجازی در این نشست حضور یافت، گفت: امیدواریم بتوانیم سیره شهدا را منتقل کنیم. همانطور که کتاب بیان کرده این داستان زندگی ام البنین حسینی و سختی‌های دوران زندگی او از کودکی تاکنون به عنوان یک مهاجر است.

وی ادامه داد: دوران کودکی من در شرایط جنگ و سختی سپری شد و من می‌دیدم در همسایگی و بسیج محله کاروان‌های زیادی به جنگ اعزام می‌شوند. جنگی که شرایط خودش را داشت و این چه حکمتی بود که من که کودکی ۵ ساله بودم برایم سوال بود که چطور یک خانم وقتی می‌داند همسرش قرار است شهید شود او را به جنگ می‌فرستند. با گذشت زمان و مهاجرت‌هایی که بالاجبار صورت می‌گرفت، زندگی ما در کودکی سختی‌های بسیاری داشت. در عین حال من برای خودم دنیای عجیبی داشتم. من احساس می‌کردم خداوند این سرنوشت را برای من مقدر کرده که در کنار یک رزمنده بی شیله و پیله که پول ندارد، زندگی کنم. زمانی که ایشان به من معرفی شد اولین جرقه در ذهن پدرم روشن شد و حس محبت پدرم را به ایشان می‌دیدم و برایم جالب بود.

وی افزود: حتی در فاصله خواستگاری تا زمانی که ازدواج کردیم با اینکه ارتباطی نداشتیم من همواره ایشان را دعا می‌کردم که در راه نجات میهن می‌جنگد. ما در عید غدیر ازدواج کردیم. من وقتی روحیه معنوی ایشان را دیدم پذیرفتم که زندگی سختی ممکن است داشته باشم، ولی این سختی را پذیرفتم گرچه الان حس می‌کنم سختی وجود نداشته است. من خیلی سختم بود صبح‌ها برای نماز بیدار شوم، اما ایشان با روش‌های خودش من را برای نماز صبح ترغیب می‌کرد.

شهید علیرضا توسلی دغدغه بیداری اسلامی داشت

وی ادامه داد: شخصیت و محبت ایشان مرا به قدری لبریز کرده بود که سختی‌های دوری را در زمان اعزام به جبهه احساس نمی‌کردم. حضور و محبت و سخنان او را همواره در کنار خود حس می‌کردم. امروز همه درگیر امورات زندگی خودشان هستند، ولی این شهید همواره دغدغه بیداری اسلامی را داشت و در عالم خودش این هدف را دنبال می‌کرد.

حسینی گفت: ایشان سال ۹۰ وارد سوریه شد و در اردیبهشت ماه سال ۹۲ شهید شدند. من همان زمان هم چرایی حضور مدافعان افغانستانی را در سوریه درک نمی‌کردم، ولی ایشان همواره می‌گفتند سوریه کربلای ما است. من همواره فکر می‌کردم با این سخنان حضورش را در آنجا توجیه می‌کند، اما بعد‌ها فهمیدم که جایگاه مدافعان حرم به چه میزان اهمیت دارد و به این حضور افتخار می‌کردم. ایشان و همرزمانش و ما خانواده‌ها سختی‌های این حضور را پذیرفتیم. شهید توسلی دفاع از حریم خانواده و اهل بیت (ع)، تشکیل یک یگان نظامی شیعی و تغییر دولت و ملت ایران نسبت به مهاجران افغان را دلایل حضور در سوریه می‌دانست.

همسر شهید توسلی اضافه کرد: حضرت آقا این کتاب را مطالعه کردند و این کتاب باعث شد با استفاده از اطلاعات آن آگاهی‌های نسبت به وضعیت من و شهروندان افغانی پیدا کنند.

مهاجران افغان برای دفاع از ارزش‌های انقلاب همواره تلاش کرده اند

حسینی گفت: ما مشکلات زیادی در دهه ۶۰ و ۷۰ داشتیم البته الان معتقد هستم تصمیمات دولت در برابر افغان‌ها در آن دوره حتما دلایلی داشته است. به هر حال به عنوان مهاجران افغان ذره‌ای در هدفمان برای دفاع از ایران خللی ایجاد نشد و برای دفاع از ارزش‌های انقلاب همواره تلاش کردیم.

قربان زاده نویسنده کتاب هم در ادامه این نشست درباره انگیزه خود از نگارش کتاب گفت: وقتی درباره شهدای افغانستان پژوهش می‌کردم، فکر نمی‌کردم درباره یک شهید مهاجر کتابی بنویسم. البته من از دوران دبیرستان نسبت به شهدای مهاجر احساس تعلق داشتم و همواره دوست داشتم به آن‌ها بپردازم. از سوی دیگر من به حوزه ادبیات دری و فارسی شیرین افغانستان و شعر‌های آن‌ها علاقه داشتم.

وی ادامه داد: اطلاعات ما درباره مهاجران افغان و حضورشان به عنوان مدافع حرم برگرفته از اطلاعات و شایعات در رسانه‌ها و فضای مجازی است و برایمان همواره این سوال مطرح بود که چرا یک افغان که می‌تواند با کارگری در ایران هم زندگی کند باید برای دفاع از ایران به سوریه برود. یک روز همسرم گفت که جانبازی از سوریه برگشته و بچه‌ها می‌خواهند به عیادت او بروند. من رفتم به آن جلسه و از این جانباز خواستم من را با مهاجران افغان مدافع حرم ارتباط بدهند. از این طریق من با خانواده شهید توسلی آشنا شدم و طی دو سال گفتگو‌هایی با همسر شهید داشتم و بعد نوشته هایم به محضر یکی از دوستان مورد وثوق خانم حسینی رسید و اینگونه کتاب شکل گرفت؛ سپس در مشهد یک رونمایی ساده گرفته شد.

قربان زاده گفت: این کتاب فقط شمایی از زندگی یک دختر افغانی نیست بلکه روایت دختر ایرانی است که دلش می‌خواهد لحظه به لحظه رشد کند و خودش را ارتقا دهد. خانم حسینی با تمام مشکلات و محدودیت‌هایی که داشته کتاب می‌خواند و به لحاظ علمی خودش را رشد می‌دهد و انتظار دارد که همسرش نیز یک کتاب خوان باشد.

این محقق بیان کرد: من اگر می‌خواستم همه تلخی‌ها و سختی‌های مهاجران افغانی را بیان کنم شاید باعث ناامیدی و سیاه نمایی می‌شد.

وی عنوان کرد: اینکه چرا نویسندگان و ناشران افغانی همت نکردند که به سختی‌های زندگی مهاجران افغان در ایران بپردازند باید در جای دیگری بررسی شود و اگر قرار است در ادبیات افغانستان ژانری در این باره شکل بگیرد باید این عزم در خود مردم افغانستان وجود داشته باشد. البته این به معنی ندیدن کم کاری‌های ما نیست، اما لازم است که خود افغان‌ها نیز در این باره کار کنند.

قربان زاده با اشاره به اینکه بحران هویت نوجوانان افغانستانی در ایران به شدت زیاد است، گفت: خالد حسینی افغانستان را از دریچه عکس‌ها می‌دیده است. این گسست فرهنگی برای نوجوان افغان دردناک است آن‌ها سعی می‌کنند ایرانی حرف بزنند و فارسی دری حرف نمی‌زنند. کسی می‌گفت شما کتاب را ایرانیزه کرده اید در حالی که این طور نیست و من کتاب را افغانستانیزه کرده ام.

به گفته قربان زاده، بسیاری از نوجوانان افغان متولد در ایران نسبت به ادبیات افغانی نا آشنا هستند. باید نسل جوان و نوجوان افغان با شاعران، ادبا و اسطوره‌های افغانستانی آشنا شوند.

وی تاکید کرد: من تلاش کردم از دریچه یک شهید افغانی به این هویت بپردازم، اما لازم است افغانستانی‌ها نیز از دریچه خودشان به این فرهنگ بپردازند.

 پدر شهید مصطفی صدر زاده از شهیدان مدافع حرم به بیان خاطرات خود از فرزند شهیدش پرداخت و گفت: شهید مصطفی صدرزاده متولد ۱۳۶۵ دانشجوی ترم آخر رشته ادیان و عرفان دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز بود. او فرمانده گردان عمار لشکر فاطمیون بود که در ظهر تاسوعا حین درگیری با نیرو‌های تروریست توسط تیر تک‌تیرانداز نیرو‌های تکفیری در حلب سوریه به شهادت رسید. شهید مصطفی صدرزاده به مدت دو سال و نیم در درگیری‌های علیه تروریست‌های تکفیری به دفاع از حرم حضرت زینب (س) پرداخت و طی این مدت هشت بار مجروح شده بود.

محمدصدرزاده پدر این شهید مدافع حرم از خصوصیات و ویژگی‌های اخلاقی فرزند شهیدش سخن گفت و افزود: مصطفی از ذریه حضرت زهرا (س) و از طرف مادرش سید بود. او همیشه عاشق بسیج و فعالیت‌های در بسیج بود. در نهایت آنقدر عمرش را صرف این مسیر کرد که خداوند اجرش را با شهادت داد.

عارف جعفری، مدیر دفتر افغانستان در حوزه هنری طی سخنانی گفت: موانعی برای تحقق آرمان‌ها و ارزش‌های مهاجران افغانی وجود دارد و یکی از آن‌ها چالش بین زندگی معنوی و مادی است که به خوبی در کتاب ترسیم نشده است.

وی افزود: متن می‌تواند آئینه‌ای برای انعکاس زندگی مهاجران افغان به مسئولان کشور باشد. شهید توسلی که در لشگر فاطمیون شهید شده است می‌تواند نمادی برای مهاجران افغانی باشد که علی رغم مشکلات زیاد در زندگی مادی، برای ارزش‌های معنوی جنگیدند. تعداد شهدای افغانی ۴۲۰۰ نفر در جنگ بوده که در مقایسه با آمار شهدای ایرانی بسیار قابل تامل است. تا سال‌ها این قضیه مخفی ماند و به آن توجه نشد؛ وقتی در سوریه شهدای افغانی زیادی شهید شدند، باعث شد مسئولین به این موضوع توجه بیشتری کنند.

وی سخنانش را با قطعه شعری از خود به پایان رساند:

هستم به درد خویش گرفتار، یا علی

راه امید من شده دیوار، یا علی

دور از دیارم و غم غربت شبیه کوه

عمریست بر سرم شده آوار، یاعلی.

چون صید تیر خورده زمین می‌خورم و باز

می‌ایستم به نام تو هر بار، یا علی

دل خسته ام از این همه بن بست پیش رو

دل مرده ام از این همه تکرار، یا علی.

چون کاغذ رها شده در چنگ گرد باد

دل بسته ام به دست تو این بار، یا علی

تقریب دو ملت ایران و افغانستان از برکات پنهان دفاع از حرم

ابوزینب همسر شهید محمد جعفر حسینی در این نشست توضیحاتی درباره زندگی همسر خود ارائه کرد و به بیان خاطراتی درباره سیره و روش او پرداخت.

 سید مسافر فعال فرهنگی افغانستان و همرزم شهید ابوحامد نیز طی سخنانی گفت: بچه‌های انقلابی ایران نمی‌دانستند نگاه ما افغان‌ها به ایران و دفاع از ارزش‌های آن‌ها چیست. ما نیاز داریم وجوه اشتراک بین ایرانی‌ها و افغان‌ها تقویت شود. اگر بخواهیم تمام مشکلات مهاجران افغان را بگوییم واقعا باعث نا امیدی می‌شود، اما انقلابی گری باعث می‌شود که ما هم علی رغم سختی‌های بسیار برای این ارزش‌ها بجنگیم. این نکات در کتاب بیان شده است.

تقریب دو ملت ایران و افغانستان از برکات پنهان دفاع از حرم

وی افزود: واژه‌های زیبای افغانی در کتاب استفاده شده که بسیار قابل ستایش است. البته در کتاب برخی از واژه‌ها نیز استفاده شده که برای من به عنوان یک افغان غریب بود. کتاب خاتون نخستین اتفاقی است که برای خانم‌های افغانستانی رقم می‌خورد تا زنان قهرمان افغان را بشناسیم، چون اساسا آن‌ها شناخته نشده و مظلوم باقی ماندند.

سید مسافر در پایان بیان کرد: یک زن افغان علی رغم سختی هایش اجازه نمی‌دهد کسی متوجه این سختی شود. نویسنده حتی به این لحظه‌های سخت نزدیک شود و این بسیار قابل توجه است.

تقریب دو ملت ایران و افغانستان از برکات پنهان دفاع از حرم

شعرخوانی نغمه مستشار نظامی، دبیر محفل ادبی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور پایان بخش این نشست بود که چند قطعه از ترجیع بند خود در وصف کتاب را قرائت کرد:

برگ سبزی تقدیم به «خاتون و قوماندان»

اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها

که عشق آسان نمود اوّل، ولی افتاد مشکل‌ها

اگر چه پیش چشمت بود فرزندان دلبندی

خدا می‌خواست تنها با غم عشقش بپیوندی

شریفی، چون مزار و خون‌جگر، چون کابلی آری

تو باغ لاله‌ای در دامن پاک دماوندی

-چه خواندی در قنوت آخرین خود ابوحامد.

که با شوق ملاقات شهیدان رخت می‌بندی؟

نگاهم کردی و گفتی: «شبت خوش باد من رفتم.

به یادم باش در محشر به نام آبرومندی»

نگاه آخرت بر تپه‌های سبز (جولان) بود

چه چشم انداز زیبایی، چه پایان خوش آیندی

چه عکسی روبروی بارگاه حضرت زینب

چه لبخندی، چه لبخندی، چه لبخندی، چه لبخندی!

 مبادا گرد خورشید جهان پروانه کم باشد

مبادا چشم دشمن لحظه‌ای سمت حرم باشد

*********

خاتون

خداحافظ گل سوری؛ خدا یار تو قوماندان

خدای مهربانی‌ها نگهدار تو قوماندان

 اگر چه تیر‌ها خورده ست از زخم زبان خاتون

نکرده لحظه‌ای تردید در کار تو قوماندان

حرم چشم انتظار غیرت عباسی ات مانده

چه کرده نوحه‌های «یا علمدار» تو قوماندان

چه گفتی با رفیقان در مصاف نور و تاریکی

که دل‌ها شد چنین مست و گرفتار تو قوماندان

ابالفضل علی (ع) بوسیده آن بازوی خونین را

چه باک از کافری کآمد به پیکار تو قوماندان

نشد گردان کفتاران و اردوی حرامی‌ها

حریف لشکر پاک و جگردار تو قوماندان

فدای خطبه‌ی دروازه‌ی ساعات یا زینب

 فدای نام تو؛ یا عمه‌ی سادات! یا زینب!

************

نجیب و عاشق و آزاده و پاکند این مردم

نبینم بی قرار و تلخ و غمناکند این مردم

نبینم قندهار و کابلستان را به ویرانی

نبینم غرق خون و خفته در خاک‌اند این مردم

نبینم کودک زیبای افغان را بدون پا

که اهل همت و بی باک چالاکند این مردم

هماره آسمان عشقشان مهرآفرین بادا

اگر با قلب زخمی، چشم نمناکنداین مردم

مبادا سفره افطارشان از خون دل رنگین

که اهل روزه و ایمان و امساک‌اند این مردم

به سرداران خود می‌بالد این خاک گهرپرور

که همچون آب صافی، روشن و پاکند این مردم

کبوتر شد دلت از کابل و طوس و نجف تا شام

به غیر از در حرم قلب کبوتر کی شود آرام

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.