مراسم اسکار سال ۲۰۲۳ با همه حواشی، به کار خود پایان داد و برگزیدگان خود را شناخت؛ اما آن چه که واکنشهای منفی را به همراه داشت این بود که مراسم امسال در حد و اندازه یک رویداد مهم سینمایی در سطح جهانی نبود و کمترین هیجانی که به همراه داشت از یک طرف و پیش بینی برندگان که شاید برخی از آنها شایستگی این جوایز را نداشتند و حضور نداشتن عدهای از چهرههای برجسته سینمای جهان از طرفی دیگر، به این حواشی دامن میزدند؛ به طوری که خیلیها بر این باور بودند شاید برگزارکنندگان تلاش کرده بودند تا با حضور الاغ «بنشیهای اینیشرین» حال و هوای بهتری به این مراسم طولانی، کسل کننده و ملال آور بدهند و آمار مخاطبان خود را افزایش دهند تا جایی که ورایتی اعلام کرد که اسکار امسال توانست با جذب میانگین ۱۸.۸ میلیون بیننده، ۱۳ درصد بیشتر از سال گذشته، بیننده داشته باشد.
اگرچه گفته میشود که این مراسم در میانگین سنی ۴۹-۱۸ سال توانست امتیاز ۴.۰ را کسب کند و این عدد را به بالاترین حد در سه سال اخیر، آن هم در مجموع مخاطبان و نسخههای نمایشی خود برساند و آمار ۵درصد بیشتر از سال ۲۰۲۰ را ثبت کند، ولی نظر خیلی از مخاطبان و منتقدان و سینماگران جهانی درمورد اسکار نود و پنجم چیز دیگری است.
حسین معززی نیا، نویسنده، منتقد و مدرس سینما، در صفحه شخصی خود، درمورد اسکار نود و پنجم نوشت: در یکی از سر حالترین و خوش ریتمترین دورههای تاریخ اسکار مشتی از ابلهانهترین جوایز تاریخ اسکار توزیع شد.
لازم نیست تذکر دهید جوایز اسکار از ابتدا هم معیاری برای داوری اعتبار فیلمها نبوده و دادن جایزههای ابلهانه رفتاری سابقه دار است، اما بلاهت هم حدی دارد با این که ناپلئون گفته ندارد.
روزگاری پذیرفته بودیم آکادمی وظیفه دارد قدردان بیگ پروداکشنها باشد، چون قرار است از صنعت سینما حافظت کند. دورانی دیگر فرا رسید که دیدیم اعضای آکادمی روشنفکر شده اند و ترجیح میدهند به فیلمهای مستقل و کم هزینه اعتنا کنند یا حتی فیلمی مثل پیرمردها جایی ندارند کوئن ها.
حالا به دورانی رسیده ایم که رسماً، علناً و مشخصاً فیلمی را که حجم بیشتری «حرف موجه و مقبول» در خودش گنجانده باشد در بالای فهرست قرار میدهند، بعد با آسودگی جلوی نام همهی دست اندرکارانش تیک میزنند. ردیف، از بالا تا پایین.
نتیجهی به عضویت درآوردن سالی هشتصد سینماگر اجق و وجق در آکادمی و گسترده کردن دامنهی اعضا با دعوت از «اقلیت ها» همین است که هر برندهای میرود روی سن، خودش هم حیرت زده است، اظهار شگفتی میکند، دائم بالا و پایین میپرد و میگوید ببینید، رویای من تحقق پیدا کرد، بله، اینها جمع شده اند رویای تو را تحقق ببخشند نه این که بفهمند فیلمی که تعداد برشهای بیشتری دارد لزوماً تدوین ماهرانه تری ندارد.
خود برندهها هم باورشان نمیشود مراسم اسکار به مضحکهای تبدیل شده که نه قدردان جیمز کامرون و تام کروز است تا دل مان خوش باشد از صنعت سینما حمایت شده، نه به فیلمهایی مثل تار و بنشیهای اینیشرین اعتنا میکند که بگوییم ظرافتهای این فیلمها را درک کرده اند.
اینها به بازیگر جایزه نمیدهند، به کاراکتر جایزه میدهند. جایزهی برندان فریزر را جایزهای برای آن کاراکتر درنظر بگیرید، جایزهی میشل یو را هم.
لیدیا تار آدم ناپسندی است و بازیگرش اصلاً چرا باید جایزه بگیرد. از جماعتی که اعضای فعلی آکادمی را تشکیل داده اند انتظار نداشته باشید بتوانند برای تان دو خط دربارهی تفاوت کلاس بازیگری کیت بلانشت و میشل یو صحبت کنند یا درک کنند اهمیت کار آستین باتلر در ساختن کاراکتر الویس چه بوده.
بله، به وضوح خشمگینم، چون سینما برایم مهم است، با این که هیچ وقت قرار نبوده مراسمهایی مثل اسکار تعیین کننده باشد، اما این جایزهها به سینما دوستان دنیا جهت میدهد، الگو میسازد و بخش قابل توجهی از سینماگران را بیش از پیش به ساختن فیلمهای ریاکارانهی سفارشی تشویق میکند.
حلقهی محاصرهی مضمون پرستهای سینمانفهم که دلتنگ بوق و شعارند روز به روز تنگتر میشود. دارند خفه مان میکنند.
برخی از کاربران فضای مجازی هم در واکنش به نود و پنجمین مراسم اسکار نوشتند: «نبودن تام کروز و جیمز کامرون در این مراسم به غایت مضحک، مُهر تأییدی زد بر این که در این مراسم، تنها چیزی که اهمیت نداره، اصل سینماست.»، «دیگه وقتی تام کروز و جیمز کامرون هم خودشون حتی به مراسم نیومدن نشون از ازبین رفتن اعتبار اسکاره واقعاً!»، «اسکار چیزی نیست جز بازیهای عدهای سرمایه دار هالیوودی!»