در گیر و دار نشست اخیر اپوزیسیون برانداز شاهد رونمایی از شگفتانه جدیدی از سوی جریانات ضدایرانی خارج از کشور بودیم. شگفتانهای که احتمالا تا مدتی طولانی، چیزی روی دستش نخواهد آمد. آن شگفتانه قابی بود که نشان میداد شخصی به نام «پرویز ثابتی»، در تجمع براندازان مقیم آمریکا حضور پیدا کرده است. عکسی که طی یکی دو روز اخیر به سوژه داغ شبکههای اجتماعی تبدیل شده و حجم واکنشها به اندازهای بوده که رسانههای ضدایرانی فارسیزبان هم نتوانستند آن را نادیده بگیرند.
بیشتربخوانید
ثابتی طبق اسناد، در سال ۱۳۳۷ تحت عنوان «تحلیلگر» به استخدام ساواک درآمد و بعد از حدود هشت سال فعالیت در این سازمان، در سال ۱۳۴۵ به مقام ریاست اداره یکم ساواک میرسد. او همچنین با گذشت هفت سال از ریاستش بر اداره یکم، با ترفیع درجه، در سال ۵۲ ریاست اداره سوم، یعنی مهمترین رکن ساواک و اصلیترین بازوی حکومت پهلوی در قلع و قمع خشونتبار مخالفان را عهدهدار شد.
اصلیترین ماموریت اداره کل سوم ساواک را میتوان به وضوح، تعقیب، بازداشت، بازجویی و سرکوب آن دسته از مردمی دانست که در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب، به اقداماتی مشغول بودند که حکومت پهلوی آن اقدامات را در تضاد با منافع خود میدانست. خواه این اقدامات سخنرانی و نقل و انتقال کتاب باشد یا چاپ اعلامیه و حضور در بین معترضان خیابانی. روایتها و خاطرات موجود از انقلابیون بازداشتشده در آن ایام نشان میدهد اگر در آن روزها سر و کارتان به اداره سوم و کارمندان ساواکی زیردست ثابتی میافتاد، حتی درصورت آزاد شدن از حبس هم دیگر به این سادگیها زندگی و وضعیت روح و روانتان به روال عادی پیش از بازداشت بازنمیگشت.
در گزارش پیشرو، علاوهبر بررسی کارنامه پرویز ثابتی در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب و مقطعی که بهعنوان یکی از اصلیترین چهرههای ساواک به شناسایی، سرکوب و بازجویی مخالفان رژیم پادشاهی میپرداخته، به مهمترین پیامهای حضور ثابتی و امثال ثابتیها که کارنامه مشخصی در مواجهه با مردم معترض چهار دهه قبل ایران دارند در تجمعهای اپوزیسیون برانداز در خارج از کشور پرداختهایم.
اینکه هنوز بعد از چهلوچندسال، مردم نام پرویز ثابتی را با ساواک میشناسند جای تعجب ندارد؛ چراکه او مشهورترین مدیر ادارهکل سوم ساواک بود. البته عجین شدن او با ساواک به بعد از اتمام دوران کارشناسیاش برمیگردد. در سال ۱۳۳۷ از دانشکده حقوق دانشگاه تهران در رشته قضایی مدرک کارشناسی گرفت. در همین سال به استخدام ساواک درآمد و در سال ۱۳۴۵ به ریاست اداره یکم ادارهکل سوم ساواک منصوب شد، در ۱۳۴۹ معاون دوم ادارهکل سوم ساواک شد. او در اوج سرکوبهای ساواک در ۱۳۵۲ به جای ناصر مقدم رئیس ادارهکل سوم ساواک شد و این سمت را تا واپسین ماههای عمر رژیمپهلوی عهدهدار بود.
زمانی که میخواست در ساواک استخدام شود، یعنی در بهمن ۱۳۳۷ درباره پیشینه خانوادگی و تحصیلی خود چنین نوشته است: «از بدو تولد تا تاریخ مهرماه ۱۳۲۸ در سنگسر از بخشهای سمنان در محلهای به نام تپهسر سکونت داشتهام و از تاریخ مهر ۱۳۲۸ برای گذراندن تحصیلات متوسطه به تهران آمدم و مدت سه سال در منزل شوهرخواهرم آقای محمدحسین رحمانیان سکونت داشتهام و از مهر ۱۳۳۱ خانوادهام نیز به تهران آمدند و در همان منزل آقای رحمانیان سکونت کردند. تا اسفندماه ۱۳۳۴ و از اوایل ۱۳۳۵ بعد از تهیه منزل توسط پدرم به آنجا عزیمت کردیم. از سال ۲۶ در مدرسه صابر در آسیاب دولاب تهران به شغل آموزگاری مشغول شدم و در ایام فراغت و دوران تحصیل به پدرم در امور حشمداری و تجارت در تهران کمک کردم. از سال ۱۳۲۲ الی ۱۳۲۸ دوران ابتدایی را در دبستان حسینیه و شاهپسند سنگسر گذراندم. از ۱۳۲۸ الی ۱۳۳۴ دوران دبیرستان را در فیروزبهرام و تهران و از ۱۳۳۴ الی ۱۳۳۷ در دانشکده حقوق دانشگاه تهران مشغول به تحصیل بودم و در خردادماه ۱۳۳۷ نائل به اخذ لیسانس در رشته قضایی از دانشکده حقوق شدم. به زبان انگلیسی تسلط دارم و در امور قضایی، اداری، اقتصادی و سیاسی نیز تحصیل کرده و مطالعه دارم. من چهار برادر و یک خواهر دارم.»
او همچنین درباره خانواده خود اینچنین نوشته است: «بنده از بدو تولد در یک خانواده بهایی میزیستهام و پدر و مادرم بهایی بودند، اما از زمان بلوغ و ابتدای تحصیلات دوره متوسطه مسلمان بوده و هستم و به علت کفیل خرج بودن از تاریخ ۲۴/۱۰/۳۷ الی ۲۴/۱۰/۳۸ از خدمت معاف شدهام و این برگ برای سالهای بعد نیز تمدید خواهد شد.»
ثابتی در این نوشته کمتر به ویژگیهای خود اشاره کرده، اما دیگر همکاران او در دورههای مختلف همچون حسین فردوستثابتی، او را فردی جاهطلب و متظاهر میدانستند که ساواک در دوران مدیریت او بر ادارهکل سوم به نهایت بدنامی رسید. ثابتی در دهه ۱۳۵۰ بهعنوان مقام امنیتی که هر از گاه طی برنامههایی تلویزیونی از موفقیتهای ساواک در برخورد با مخالفان سیاسی و چریکی حکومت سخن به میان میآورد، به فردی شناختهشده و در عین حال رعب انگیز تبدیل شده بود. ارتباط ثابتی با سازمانهای موساد و سیا از دیگر اتهامات وی است.
کریستین دلانوآ، مورخ فرانسوی که درباره ساواک تحقیقاتی تاریخی انجام داده درباره ثابتی نیز مطالبی بیان کرده ازجمله اینکه او را از عناصر دورهدیده در اسرائیل و آمریکا معرفی میکند. همچنین او معتقد است پرویز ثابتی از عناصری بود که بهعنوان دلال واسطه در خرید وسایل مورد نیاز ساواک از اسرائیل فعالیت میکرد. ازجمله این موارد میتوان از خرید تعدادی دستگاه که قبلا ساواک برای خود تهیه کرده بود و واسطه خرید آن برای نیروی هوایی شده بود، اشاره کرد: «دستگاههای اشعه ایکس مورد نظر سفارش نیروی هوایی شاهنشاهی بوده که دو نمونه آن عینا در ساواک موجود و مورد بهرهبرداری عملیاتی قرار میگیرد.» خرید تجهیزات از اسرائیل بهانه خوبی بود که موساد کارشناسان و متخصصان خود را تحت پوشش نصب، راهاندازی، تعمیر یا آموزش به ایران اعزام کند. حمایتهای ثابتی از اسرائیل تا جایی بود که علیه مخالفان آن نیز وارد عمل میشد و از هرگونه تلاشی برای از میان برداشتن آنها کوتاهی نمیکرد.
ثابتی که این روزها داعیه دار «زن، زندگی، آزادی» شده قبلا هم در سال ۹۰ در گفتگو با صدای آمریکا گفته بود: «بنده همیشه به سهم خودم با شکنجه که یک چیز غیرقانونی بود مخالفت کردهام و، چون حقوق خوانده بودم به سهم خودم همیشه با هر چیزی که منجر به شکنجه شود مخالفت کرده و هیچوقت هم خودم نه شکنجه دیدهام و نه بازجویی کردهام.»
ثابتی درحالی این را مطرح کرده که رئیس شکنجهگرها در دوره پهلوی بوده و حتی با کسانی که خواهان آزادی سیاسی در دوره پهلوی بودند، بیرحمانه برخورد میکرده. مثلا پس از آغاز حرکتهای مردمی دوران انقلاب، ثابتی به شاه پیشنهاد کرد اجازه دهد تا ساواک ۱۵۰۰ نفر از مخالفان شاخص سیاسی را دستگیر کند و بهطور همزمان مخالفان را با شدت هرچه تمامتر سرکوب کند. او وعده داده بود که با اجرای این سیاست بهزودی ناآرامیها فروکش خواهد کرد.
این تنها اقدام خشونتآمیز ثابتی نبوده و قتل گروه جزنی در تپههای مشرف به زندان اوین در سال ۱۳۵۴ از دیگر اقدامات شناختهشده او است. شکنجههای مرگبار متهمان و مخالفان حکومت پهلوی با شدت هر چه تمامتر پی گرفته شد و کمیته مشترک ضدخرابکاری که از شعب تحت مدیریت و هدایت ادارهکل سوم ساواک بود، همراه با زندان اوین و سایر شکنجهگاهها و خانههای امن ساواک در طول دوران مدیریت ثابتی بیرحمی، قساوت و سبعیت بسیاری نشان داد. پرویز ثابتی درحالی تلاش میکند حقایق را کتمان کند که هنوز زمان زیادی از آن مقطع تاریخی نگذشته و شاهدان عینی زیادی برای اثبات دروغهایش وجود دارد. فرج الله سیفیکمانگر، معروف به کمالی از شکنجهگران کمیته مشترک ضدخرابکاری، در اعترافات خود بعد از انقلاب در مورد نقش ثابتی در شکنجهها میگوید: «هر وقت ثابتی به کمیته میآمد عضدی داخل حیاط میشد و با صدای بلند داد میزد؛ بازجوها مگر مرده هستند که صدایشان درنمیآید. داد بزنید و فحاشی کنید، آقا خوشش میآید و بارها در جمع کلیه کارمندان کمیته اظهار میداشت؛ هر وقت آقا یعنی پرویز ثابتی به کمیته میآید شما متهم را بیاورید داخل اتاق و بزنید و فحاشی کنید با صدای بلند که آقا بشنود.»
ثابتی در زمان ریاستش بر ادارهکل سوم ساواک، علاوه بر استفاده از کلیه اختیارات ساواک، از ترفندهای زیادی در جهت کنترل مخالفان استفاده میکرد. برای نمونه در دستورالعملی در تاریخ ۹/۱۲/۱۳۵۶ خواهان ایجاد تفرقه بین دو قشر فارسها و ترکها میشود: «به نحو مقتضی به اختلافات موجود بین فارسها و ترکها دامنزده و از این جریان به طور مطلوب بهرهبرداری و نتایج حاصل اعلام گردد.» از دیگر شیوههایی که ثابتی برای جلوگیری از تظاهرات مردم اتخاذ میکرد، ایجاد رعب و وحشت در جامعه بود. برای مثال برای جلوگیری از نماز عید فطر و تظاهرات علیه رژیم در ۱۲ شهریور ۱۳۵۷ از مأمورین ساواک خواست تا در سراسر مملکت شایعه کنند که مأموران قصد آن دارند که مردم را به گلوله ببندند. طرح شایعه در بین مردم ازجمله برنامههای ثابتی برای از بین بردن نهضت بود. به طور مثال برای ایجاد یأس و ناامیدی نسبت به روند نهضت در تاریخ ۱/۶/۱۳۵۷ وی شایعه بیماری امامخمینی (ره) را به تمام سازمانهای تابعه ابلاغ میکند: «به قرار اطلاع خمینی دارای بیماریهای مزمن از قبیل کمردرد و ناراحتی قلبی است که به علت کهولت سن گهگاه شدت مییابد و او را بستری مینماید و با توجه به اینکه این بیماریها هر آن ممکن است وی را از پای درآورد اصلح است بیماریهای او به طور مداوم بین مردم شایع شود...»
آنچه باعث میشود ادعای دموکراسیخواهی جریان اپوزیسیون مضحک به نظر برسد حضور چهرههایی در بین آنها است که سابقهشان نه تنها با دموکراسی همخوانی نداشته که کاملا بر خلاف آن است. پرویز ثابتی نیز یکی از همین چهرههاست. رئیس امنیت داخلی ساواک که در تجمعات ضدایرانی نمایش دموکراسیخواهی میدهد و در گفتوگوی با رادیو فردا مدعی میشود مدافع آزادی مخالفان رژیم شاهنشاهی بوده است سابقهای کاملا متناقض با این اظهارات دارد. علاوهبر دستگیریهای متعدد و شکنجههای وحشیانه ثابتی ید قدرتمندی نیز در مخالفت با آزادی بیان داشته است. ساواک از نخستین روز تاسیس دخالتی تام و علنی در کار ممیزی و سانسور کتاب و نشریات داشت. فریدون هویدا درخصوص نقش ساواک در سانسور کتاب مینویسد:
«برقراری سانسور توسط ساواک تا بدان حد پیشرفت کرده بود که گاه اتفاق میافتاد که جلوی انتشار کتابهایی را که قبلا بارها چاپ شده بود، میگرفت...» خواهرزاده جلال آلاحمد در کتاب «دو برادر» به نقل خاطرهای از آلاحمد پرداخته و تقابل ثابتی با آزادی بیان را اینگونه بیان میکند: «پرویز ثابتی رئیس ساواک یکی از کسانی بود که جلال را به محل کار خودش احضار کرده و با تهدید از او میخواهد که دست از فعالیتهای آزادیخواهانهاش بکشد. جلال میگفت در آن دیدار ثابتی به وی گفته است که فکر نکن ما آنقدر ناشی هستیم که تو را بکشیم و اجازه بدهیم شهید راه آزادی شوی و از قبرت امامزاده ساخته شود. روزی که در خیابان راه میروی یک کامیون ترمزبریده زیرت میگیرد و لهت میکند. بعد با عزت و احترام در شاهعبدالعظیم دفنت میکنیم و نخستوزیر هم هر هفته یک دسته گل تقدیم مزارت میکند.»
شمس آلاحمد عضو کانون نویسندگان نیز، ثابتی را به همراه دکتر حسینزاده (عطاپور)، دو تن از چهرههای مطرح ساواک در بخش مبارزه با جریان روشنفکری میداند که حدود ۱۰ سال اعمال نفوذ میکردند. وی در اینباره مینویسد: «اوج خفقان سانسور و جنایات ساواک در کشور، بهویژه بر اهل علم و قلم، از جمله جلال در زمان ریاست نصیری اعمال شد که مقامات امنیتی زیر دستش از جمله ثابتی و عطاپور از شاه کارت سفید و اجازه ویژه داشتند تا به هرکسی خواسته باشند و به هر شیوه دلخواه پیاده کنند.»
ثابتی در تاریخ ۱۴/۸/۱۳۵۲ دستورالعملی را به ریاست ساواک فرمانداری کل چهارمحالوبختیاری، درباره فروش کتب دکتر علی شریعتی، مهندس بازرگان و امامخمینی (ره) صادر کرده و از آنها میخواهد مانع از انتشار این کتابها شوند: «خواهشمند است، دستور فرمایید پیرامون چگونگی وضعیت کتابفروشیهای موجود در آن منطقه از این نظر تحقیقات همهجانبه معمول داشته و چنانچه مشخص گردید افرادی در این زمینه فعالیت مینمایند، مراتب را با ذکر اسامی آنها، نام کتب مضره موجود و حدود تقریبی عوامل تهیهکننده موردبحث به این اداره کل منعکس تا تصمیم مقتضی در این مورد اتخاذ گردد.» در شهریور ۱۳۵۶ بیانیه پرحجمی از سوی گروهی از روشنفکران تحت عنوان گروه آزادی کتاب و اندیشه در نشریه شماره ۱۰ پیام دانشجو چاپ شد که در آن ۲۵ سال سانسور حکومت پهلوی، نفوذ ساواک و دربار بر پارهای از صاحبان قلم و انتشارات و استفاده از آنها برای اعمال فشار و سانسور بر نویسندگان با نام و مشخصات و آمار و ارقام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
با اوجگیری انقلاب اسلامی ۵۷ بسیاری از عناصر مرتبط با ساواک نظیر پرویز ثابتی برای آرام کردن اوضاع از کار برکنار شدند. در گزارش ساواک، ثابتی شش روز قبل از درج خبر برکناریاش در ۵۷/۰۸/۰۱ با پرواز شماره ۷۵۷ ایران را به مقصد رم، ژنو، لندن با نام مستعار عالیخانی ترک کرد. خروج ثابتی درحالی بود که بنا به گزارش سفارت آمریکا در ۱۴ آبان ۱۳۵۷ وی تا هنگام پاسخ به اتهاماتش نمیتوانست از ایران خارج شود. درخصوص فعالیتهای ثابتی در دوران پس از انقلاب اطلاعات دقیقی در دست نیست، وی کمی پس از برکناری گویا خانهاش را به سفیر یکی از کشورهای عربی فروخته و پس از خروج از کشور در یکی از شهرهای سانفرانسیسکوی آمریکا اقامت گزیده است. در لیستی که کارکنان بانک مرکزی ایران در مورد خروج سرمایهها از ایران در ۲۵ آذر ۱۳۵۷ ارائه کردند، مقدار سرمایهای که ثابتی از ایران خارج کرده بود را ۱۳۵ میلیون تومان عنوان نموده است. البته در این میان افرادی مانند فردوست نیز درباره اینکه ثابتی پس از انقلاب کجا رفت و چه کرد گفته است: «حدود ۱۰ روز قبل از پیروزی انقلاب، ثابتی برای خداحافظی به دیدنم آمد و گفت که میخواهد به آمریکا برود و همتای آمریکایی او در سفارت برایش مسجّل کرده که در سیا شغلی به او واگذار خواهد شد. از این جهت راضی به نظر میرسید.»
اظهارات احمدعلی انصاری، مشاور سابق رضا پهلوی سخنان فردوست را تایید میکند. وی در شرح اقدامات نافرجام رضا پهلوی با کمک سازمان سیا بر ضد ایران مینویسد: «همزمان با تصویب این بودجه، [ماهیانه یکصدو پنجاه هزار دلاری که سیا به رضا پهلوی میداد]سروکله یار دیرین سازمان سیا که گفته میشود برای سازمان امنیتی اسرائیل موساد کار میکند، یعنی معاون معروف ساواک پرویز ثابتی پیدا شد. البته وقتی میگوییم سروکله او پیدا شد یعنی سایه او در جمع دیده شده، وَالا او آفتابی نمیشد و عیارانه میآمد و میرفت.
شنیدم که از این بودجه، ماهیانه پنجاه هزار دلار سهم ثابتی شد تا شبکه جاسوسی در ایران شکل دهد یا شبکه موجود خود را توسعه بخشد؛ که البته با موقعیت پیشین، که به او امکان شناسایی افراد قدیم ساواکی یا همکاری ساواک در ایران را میداد و همچنین با همکاری که با موساد میکرد، مناسبترین فرد در این مورد بود. بهویژه که هنوز درون گود بود و مثل بسیاری از رجال قدیم با خروج از ایران، از گردش زمان بیرون نرفته بود.» ثابتی که اکنون سالهاست در اورلاندوی آمریکا زندگی میکند شرکتی با نام Paris Enterprises تاسیس کرده و گفته میشود کمپین انتخاباتی جرج بوش در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا را نیز مورد حمایت قرار داده است.
منبع: روزنامه فرهیختگان
چرا مریم و مسعود رجوی باید زنده باشن؟
چرا پمپئو زنده اس؟
چرا زجر دادن ایرانیا راحته؟چرا کسی تقاص پس نمیده؟
چرا ما نمیتونیم یه آمریکایی یا اسراییلی رو زجر بدیم؟
لعنت به حافظه کوتاه مدت مردم
مردم ایران نباید دوبار از سلطنت پهلوی کتک بخورن
همون یبار واسه هفت پشتمون بسه
اگه پهلوی خوب بود انقلاب نمیشد با بهترین روابط با غرب و فروش روزانه ۶ میلیون بشکه نفت و بدون تحریم و جمعیت ۳۵ میلیون نفر گند زدن وای بحال الان
زلزله باید امریکارو نابود کنه
و همسرشم قبل انقلا ی نفر که داشته مخالف گویی میکرده با تفنگ میکشه و هیچ
به اتفاق خانواده، مجازات میشن...
پس امروز (بر نجات هیچ یک) از شما منافقان و کافران فدیه و عوض نپذیرند، همه منزلگاهتان آتش دوزخ است و آن آتش شما را سزاوارتر است و بسیار به بد منزلی باز میگردید.
بگذار به ظاهر و به خیال خود در این دنیای فانی خوش باشند!!! مهم جایگاه ابدی آنهاست که بد جایگاهی است!