این کسی که یکی از انگشترهایش ۵ میلیون دلار میارزید، چگونه این قدر پولدار شده بود؟ این فرد «هژبر یزدانی» سرمایهدار بزرگ دوره پهلوی و یکی از مفسدان اقتصادی ایران بود و اینطوری پولدار شد که «محمد یگانه» وزیر دارایی و مسکن در دوره پهلوی که سالها ریاست کل بانک مرکزی را هم بر عهده داشت در کتاب خاطراتش نوشته است: «هژبر بارها از بانکهای مختلف کشور وامهایی کلان گرفته و حدود ۷۵۰ میلیون تومان به آنها مقروض بوده است. برای نمونه میتوان به اخذ چند بار وام هنگفت توسط وی از خوشکیش رئیس بانک ملی اشاره کرد که با فشار دکتر ایادی و هوشنگ انصاری (وزیر دارایی وقت) صورت گرفت و برای آن که موانع قانونی را از سر راه اختلاسهای خویش بردارد، تلاش کرد از شاه و اشرف و نصیری کمک بگیرد.
بیشتربخوانید
برای ما این سؤال وجود داشت که هژبر این همه ثروت را از چه طریقی به دست آورده است؟ در تحقیقات خود از بانک مرکزی به اینجا رسیدیم که وی از طریق زد و بند با عالیترین مقامها در کشور که مهمترینشان دکتر ایادی، طبیب مخصوص شاه بود، از بانکها قرض میکند و با پول بانکها از این دست به آن دست شروع کرده این کارخانه را خریدن، آن زمین را خریدن؛ قیمتش بالا رفته، مقداری فروخته، استفاده میکند.
ما مطالعاتی کردیم، دیدیم ایشان رفته از سیستم بانکی در حدود ۷۰۰ ـ ۸۰۰ میلیون تومان پول قرض کرده، این در حدود سالهای ۱۹۷۴ یا ۱۹۷۵ بود، این سرمایهگذاریها را هم کرده، این ثروتهایی هم که دارد... کموبیش به همان اندازه است...
هژبر برای خرید سهام بانک توسعه صنعتی و معدنی، ۱۰۵ میلیون تومان وام از شعبه فردوسی بانک ملی دریافت کرد. پیشتر نیز ۱۶۰ میلیون تومان اعتبار از آنان دریافت کرده بود و سرمایه بانک نیز ۴۰۰ میلیون تومان بیشتر نبود. این در حالی بود که به موجب مقررات بانک مرکزی، بانک میتوانست ۱۰ درصد از سرمایه خود را به هر فرد وام بدهد. خوشکیش مدیرعامل بانک ملی به بانک مرکزی احضار شد و در توضیح گفت: اشتباه شده است. مقرر شد که هژبر وام بانک ملی را بازپس دهد، اما برای تادیه دیونات خود با این بانک، به سراغ بانک صادرات رفت و ۱۰۰ میلیون تومان وام گرفت. در حالی که سرمایه بانک صادرات ۲۵۰ میلیون تومان بود. هژبر خود از نظر مالی پولی نداشت و برای خرید سهام هر بانک، از بانک دیگر وام میگرفت».
روایت جالبتری از هژبر یزدانی در کتاب «معمای هویدا» هست که اینطوری است: «این سرمایهدار از آنچه بانکداران فلوت (Float) میخوانند، استفادههای نامشروع میکرد. در واقع با صدور چک بیمحل از حساب یک بانک، سهام همان بانک را میخرید و پیش از برگشت خوردن چک، مبلغ لازم را به حساب واریز میکرد.
در سال ۱۳۵۴... رئیس وقت بانک مرکزی، ناگهان متوجه شد که میزان این چکهای بیمحل به بیش از یک میلیارد تومان رسیده است. وی دست به کار شد و از هویدا کمک خواست. هویدا سرمایهدار خاطی را به دفتر نخستوزیر فرا خواند و به لحنی تند و حتی تهدیدآمیز از او خواست که از دخالت در کار بانکهای مملکت دست بردارد و فکر خرید بانک تازهای را هم وا بگذارد. یکی دو روز بعد، بانک مرکزی نامهای از دربار دریافت کرد. در آن، شاه تاکید کرده بود که سرمایهدار نامبرده، انسانی زحمتکش و سختکوش است و دولت نباید در راه رشد و گسترش او مانع ایجاد کند.
یکی ـ دو روز پس از آنکه بانک مرکزی این نامه را دریافت کرد سرمایهدار ظفرمند، این بار بیدعوت، به دفتر نخستوزیر رفت... [حرکت توهینآمیزی انجام داد و] به رئیس دفتر هویدا... به مسخره گفت: به ارباب بگو، بفرما، بانک را خریدم».
منبع: فارس