سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

گفتگو با کم‌سن و سال‌ترین عکاس خبری جنگ

او را به عنوان کم سن و سال‌ترین و جوان‌ترین خبرنگار عکاس دوران جنگ می‌شناسند. متولد سال١٣٤٦ در تهران است و در یکی از محله‌های قدیمی جنوب شهر زندگی می‌کند.

نجف زاده عکاس هم محله‌ای در بین سال‌های ۵٨ تا ٦٠ در حزب جمهوری اسلامی در کنار شهید بهشتی عکاسی می‌کرد. از ٢٠عملیات جنگ تحمیلی عکس و گزارش‌های تصویری تهیه کرده و نمایشگاه‌هایی در فرهنگسرا‌های اشراق، بهمن، مجتمع فرهنگی هنری فجر، اندیشه‌سرای کوثر، مصلی تهران و همچنین نمایشگاه‌های انفرادی در شهر‌های مختلف برپا کرده است. در گفتگو با «حمید رضا نجف زاده» با او و آثارش بیشتر آشنا می‌شویم.

وی در سال‌های ٦٨ و ٦٩ تقدیرنامه‌هایی از رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر وقت دریافت کرده و رهبر انقلاب از وی به دلیل تهیه عکس از رزمندگان در دوران دفاع مقدس قدردانی کرده اند.

دریافت رتبه اول از مسابقات مطبوعات کشور در سال٦٩، دیپلم افتخار از مجتمع هنر و ادبیات دفاع‌مقدس و برنده ویژه مسابقه عکاسی یونسکو ژاپن درسال٧٤، برخی از افتخارات نجف‌زاده است.

وی در سال ٦٩ به‌عنوان عکاس عازم مالزی، تایلند و سوریه شده و سال‌های ٧١ و ٧٤ به‌ترتیب از عربستان و عراق عکاسی کرده است. دبیر سرویس عکس روزنامه‌های کیهان و آفرینش بوده و سال٨٤ در جوانی بازنشسته شده است. او ۵۵ بهار از زندگی اش را سپری کرده و هنوز با دیدن آلبوم عکس‌های جنگ، خاطرات فراموش نشدنی آن ایام را مرور می‌کند، از لحظه شهادت رزمنده‌ها و سردارانی، چون شهید «حسین خرازی» فرمانده شجاع لشکر امام حسین (ع) تا جوانی که در آخرین لحظه زندگی و شهادت، پیامی برای رساندن به حضرت امام (ره) به او می‌دهد. نجف زاده در طول دوران دفاع مقدس با سرداران شهید «حسین خرازی»، شهید «علی صیاد شیرازی» و شهید حاج «قاسم سلیمانی» دیدار کرده و با آن‌ها خاطره دارد.

پیوستن به واحد دانش‌آموزی حزب جمهوری اسلامی

وقتی نوجوانی ١٣‌ساله بود تصمیم گرفت دوربین دست بگیرد و عکاسی کند. برای ثبت لحظاتی که می‌تواند خود به تنهایی روایتگر خاطرات خاک گرفته تاریخی باشد که عده‌ای آن را لمس کرده و عده‌ای آن را فقط شنیده‌اند. درسال ١٣۵٩ با پیوستن به واحد دانش‌آموزی حزب جمهوری اسلامی و آشنایی با شهید بهشتی، برای او بهانه‌ای می‌شود تا نخستین شاتر‌های دوربینش برای ثبت انقلاب زده شود. انقلابی که ثبت لحظه‌های آن، او را به مرز‌های خاک ایران هم بکشاند.

فرق عکاس جدید و قدیم را نه در امکانات دوربین می‌داند و نه در نگاه عکاسان به وقایع. او معتقد است که عکاسان در زمان‌های قبل برای دل کار می‌کردند. یک زمانی دل‌ها بزرگ بود و تلویزیون‌ها کوچک. همه به هم محبت می‌کردند. الان شرایط برعکس شده و برای خیلی از کار‌هایی که محبت‌ها را بیشتر می‌کند، وقت نداریم. باید بدانیم اگر دل‌هایمان را بزرگ کنیم، برای خیلی از مسائل وقت پیدا خواهیم کرد. آن وقت است که عکاس هم دوربینش روی زمین نمی‌ماند!

باید ایثار و از خودگذشتگی دوران جنگ را دوباره زنده کنیم

شکارچی لحظات دوران دفاع‌مقدس از گذشته‌ای می‌گوید که برای گرفتن عکس، خود را به خط مقدم می‌رساند تا بهترین لحظات را ثبت کند. نجف‌زاده می‌گوید: «یک روز برای عکاسی به خط مقدم رفتم. دیدم از دور نیرو‌های خودی من را صدا می‌کنند. تا به خودم آمدم متوجه شدم که خیلی به دشمن نزدیک شده‌ام. اگر همه مردم چه عکاس و چه غیرعکاس برای دل‌شان کار کنند، هزینه کار برای‌شان کم‌اهمیت خواهد بود و آن زمان است که می‌توانیم روز‌های ایثار و از خودگذشتگی دوران جنگ را بار دیگر زنده کنیم.»

بزرگترین افتخار و شیرین‌ترین خاطره من

نجف‌زاده که عنوان جوان‌ترین و کم‌سن و سال‌ترین خبرنگارعکاس جنگ را دارد، هر چند در کارنامه خود موفقیت‌هایی همچون نفر برتر عکاسی در مسابقات مطبوعات کشور، مسابقات یونسکو ژاپن، مسابقات زلزله و نماز و نفر برتر مسابقات عکاسی دوران دفاع مقدس دارد، اما بزرگ‌ترین افتخار خود را فقط در یک چیز می‌داند: «بزرگ‌ترین افتخار و شیرین‌ترین خاطره من، اهدای آلبوم عکس‌های دفاع‌مقدس خودم به رهبر انقلاب در سال ۱۳۶۸ در دیداری حضوری است. خوشحالم تنها عکاسی هستم که این افتخار نصیبم شد تا آلبوم خود را به رهبرم هدیه دهم. رهبر معظم انقلاب هم نیم ساعتی به عکس‌ها نگاه کردند و رهبری عزیزمان از دیدن عکس غواص‌های جوان در کانال ماهی در منطقه شلمچه اشک در چشمانشان جاری شد.»

مقدر نبود در سنگر سردار «حسین خرازی» شهید شوم

از هنر عکاسی که صحبت می‌کنم، ناخودآگاه لنز دوربین خاطرات به سمت دفاع‌مقدس زوم می‌شود. زمانی که لحظه لحظه‌اش توسط افرادی رقم‌زده می‌شود که بازیگران اصلی سوژه‌های دوربینش بوده‌اند. از شهید خرازی، سردار بی‌دست جبهه‌ها تا محمود کاوه، همرزم مشهدی‌ها. نجف‌زاده می‌گوید: «آن زمان قرار شد با سردار «حسین خرازی»، فرمانده دلاور لشکر امام حسین (ع)، اصفهان مصاحبه کنند و من عکس بگیرم. وقتی سراغ ایشان در سنگر فرماندهی رفتیم، به ما اصرار کردند که اول با معاون لشکر صحبت کنیم. وقتی از سنگر دور شدیم، صدای انفجار مهیبی به گوش رسید. صدا از طرف سنگر سردار بود که وقتی به آنجا برگشتیم، با صحنه دلخراش شهادت شهید خرازی روبه‌رو شدیم.»

در میان بغض‌های در گلو مانده‌اش، از اشک‌هایی می‌گوید که آن زمان با صدای او جاری می‌شدند: «آن زمان مداحی هم می‌کردم. وقتی در لشکر مداحی می‌کردم، زمانی که شهید خرازی وارد جلسه می‌شد، فضای جمع ما رنگ‌وبوی دیگری پیدا می‌کرد. لشکر امام حسین (ع) اصفهان، در دوران جنگ سرآمد کل لشکر‌های ایران با فرماندهی سردار خرازی بود.»

خاطره آزادسازی خرمشهر و رسیدن به مسجد جامع

آلبوم عکس‌هایش را ورق می‌زند و از خاطراتش می‌گوید. خاطراتی که روزی در مناطق جنوبی کشور حماسه‌سازی می‌کردند، حالا در دستانش روایتگری می‌کنند: «در زمان فتح خرمشهر که امام (ره) دستور داده بود حتما باید آزاد شود، خودمان را به آنجا رساندیم. در زمان جنگ، من عکاس روزنامه کیهان هم بودم. وقتی به مسجدجامع خرمشهر رسیدیم، حال‌وهوای آن به گونه‌ای بود که انگار دنیا را از شر دشمنان اسلام آزاد کرده‌ایم.»

از لابه لای دفترچه خاطرات ذهنش به جوانی می‌رسد که حالا بعد از چندسال هم مرور آن، اشک‌هایش را جاری می‌کند: «در آنجا به جوانی برخوردم که از ناحیه کمر زخمی شده و در حال شهادت بود. به من گفت سلام مرا به امام (ره) برسانید و بگویید حرف‌شان را گوش کردم، از من راضی باشند.»

لبخندی که از رزمنده‌ها به یادگار ماند

نجف‌زاده از برترین عکسش در دوران جنگ می‌گوید که شاترش را در عملیات کربلای۵ زده است: «آنجا روی تابلویی نوشته شده بود «رزمندگان، لبخند شما را خریداریم» عده‌ای را جمع کردم تا زیر تابلو عکس بگیرند. بعد از گرفتن عکس، به منطقه رفتم. وقتی برگشتم، تابلو را آنجا ندیدم. سراغ تابلو را که گرفتم، رزمندگان گفتند ساعتی پیش خمپاره‌ای به این محل خورد و عده‌ای از رزمندگان هم شهید شدند.»

تعدادی از رزمنده‌هایی که در این واقعه شهید شدند، همان افرادی بودند که نجف‌زاده از آن‌ها عکس گرفته بود. آن‌ها لبخندشان را به قیمت جان خود به کل تاریخ ایران فروختند و نجف‌زاده، آن را به ما نشان می‌دهد تا هیچ‌گاه فراموش نکنیم لبخندهایمان را مدیون چه کسانی هستیم!

عکس‌های ماندگار در تاریخ دفاع مقدس

او در پاسخ به این سوال که گذشته‌ای که لحظه‌های آن برای ثبت و بقای انقلاب و دوران دفاع مقدس پر شده، اکنون چه شده و در قاب دوربینش چه لحظاتی را پر می‌کند؟ می‌گوید: «امروز بقای انقلاب در دفاع از رهبری است و دفاع از سخنان ایشان. یک عکاس انقلابی با بصیرت می‌تواند لحظه‌لحظه انقلاب را ثبت و نگهداری کند. می‌تواند در عکس‌هایش از نقاط قوت اسم ببرد و هم از نقاط ضعف تا به‌مرور تبدیل به قوت شود. آن روز‌هایی که عده‌ای برای حفظ انقلاب، به دفاع از خاک‌شان برخاستند و در این راه، شهادت را آرمان خود قرار داده تا از هیچ جانفشانی دریغ نکنند، عده‌ای هم با دوربین خود آن‌ها را ثبت کردند تا فداکاری و ایثار را به نسل بعد انتقال دهند.»

صحبت‌های عکاس هم‌محله‌ای ما، اینگونه به آخر می‌رسد: «ارزش‌های جنگ باید زنده بماند. خواه در قالب عکس و خواه در قالب نوشته و خاطره. الان عکس‌های زیادی از آن دوران داریم که خاک می‌خورند. عکس‌هایی که می‌توانند ارزش‌ها را زنده کنند.»

منبع : همشهری 

برچسب ها: عکاس ، خبری
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
7891
۰۹:۴۵ ۱۰ خرداد ۱۴۰۱
زمانی رفتن به جبهه و ایستادن مقابل دشمن تنها راه نجات بود. مسابقه میدادیم و برای رسیدن به خط مقدم جبهه سر از پا نمیشناختیم. کم نگذاشتیم. قبل از ان در انقلاب هم شرکت کرده بودیم و با سرو صدا اشنایی داشتیم. ولی امروز مرا را دست میاندازند. چون اندوخته ای نمانده که خرج نکرده باشم. با دست خالی مثل همان روزها. ولی یک فرق کوچک. دیروز مقابل دشمن قداره بند تا بن دندان مسلح. امروز ولی مقابل خودی هتاک و بی اطلاع و دارای جیب پر پول و مدعی. جواب ان اولی را با مشت و جوانی و شور و شعور دادم. جواب این خودی را در این سن پیری و از پا افتادگی چگونه بدهم؟ میگویند باعث بدبختی امروز ما تو هستی که متوسل به زور شدی !!! فقط وصیت شهید باکری جواب من را میدهد.