سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

«یار هفتاد و سوم» قسمت هفتم؛

از بانویی که در سفر به سوریه به دنبال پیکر همسر شهیدش بود تا جهادگری که زندگی معتادان را سامان داد +فیلم

" یار هفتاد و سوم " کاری از باشگاه خبرنگاران جوان، در هر قسمت خود، روایتگر زندگی یکی از بانوان نهضت امام حسین (ع) است.

به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت  گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، برنامه امشب یار هفتاد و سوم  روایتگر حضرت سکینه(س) یکی دیگر از بانوان مرتبط با واقعه عاشورا است.

سکینه دختر امام حسین(ع) از رباب بود. نام او را آمنه، امینه و امیمه ذکر کرده‌اند و گفته‌اند به سبب سکون، آرامش و وقاری که داشت، مادرش او را سکینه لقب داده بود. در منابع تاریخی زمان تولد او مشخص نشده اما او را کوچک‌تر از خواهرش فاطمه معرفی کرده‌اند. از کتاب‌های تاریخی برمی‌آید سکینه در زمان حرکت امام حسین(ع) به کربلا، بالغ و در سن ازدواج بوده است. زیرا زمانی‌ که حسن مثنی یکی از دختران امام حسین را خواستگاری کرد، امام او را در انتخاب بین سکینه و فاطمه مخیر کرد.

بر پایه برخی منابع، امام حسین(ع)  حضرت سکینه (س)را زیاد دوست داشت و سروده‌ای در توصیف دارد:
لَعَمْرُک اِنَّنی لَاُحِبُّ دارا تَحُلُّ بِها سکینةُ و الرُّبابُ
اُحِبُّهُما وَ اَبْذُلُ جُلَّ مالی
به جانت سوگند! خانه‌ای را که سکینه و رباب در آن باشند دوست دارم.
آن دو را دوست دارم و همه ثروتم را در این راه می‌بخشم.

حضرت سکینه(س) در واقعه عاشورا

در روز عاشورا، امام حسین (ع) برای آخرین وداع، از میدان جنگ به سوی اهل بیت خود بازگشت و با آنان وداع کرد سپس نزد دختر خود سکینه رفت که در گوشه‌ای نشسته و می‌گریست. امام حسین (ع) او را به صبوری دعوت کرد و در آغوش کشید، اشک از چشمان او پاک کرد و در ضمن اشعاری به سکینه گفت:
سَیَطُولُ بَعْدِى یَا سُکَیْنَةُ فَاعْلَمِى مِنْکِ الْبُکَاءُ إذَا الْحَمَامُ دَهَانِى
لاَ تُحْرِقِى قَلْبِى بِدَمْعِکِ حَسْرَةً مَا دَامَ مِنِّى الرُّوحُ فِى جُثْمَانِى
فَإذَا قُتِلْتُ فَأنْتِ أوْلَى بِالَّذِى تَبْکِیَنهُ یَا خَیْرَةَ النِّسْوَانِ

ای سکینه! بدان که پس از من، گریه تو طولانی خواهد بود.
تا زمانی که جان در بدن دارم مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان.‌ای بهترین زنان! آنگاه که من کشته شدم، تو برای گریه سزاوارتری.

این برنامه در ادامه دو مهمان دارد که یکی خانواده شهید انصاری از شهدای مدافع حرم است. همسر و دختران شهید انصاری از حس و حال خود در زمان شهادت شهید انصاری می گویند.

مهمان دوم هم یک نیروی جهادی است که پس از ترک دادن معتادان آنها را به کارهای جهادی در مناطق محروم دعوت می کند و زندگی آنها را سامان می دهد.

مشروح گفتگو با این دو مهمان را می توانید در ویدئو زیر تماشا کنید.

 

 

لیلا بیگلری همسر شهید مدافع حرم سعید انصاری گفت: من و همسرم در دانشگاه علامه طباطبایی همکلاسی بودیم، او در دانشگاه مسئول بسیج دانشجویان بود.

وی افزود: یک روز با من تماس گرفت و از من خواست که همدیگر را ببینیم و قرار ما مزار شهید آرایشی در بهشت زهرا (س) بود. آنجا با یک حیای خاصی موضوع خواستگاری را مطرح کرد و من هم انتظارش نداشتم و شوکه شدم.

وی عنوان کرد: زمانی که با خواهرم قضیه را مطرح کردم و او گفت چه اصراری روی این خواستگار داری؟! اولین جمله‌ای که به زبانم آمد این بود که گفتم این آخرش شهید می‌شود. بعد از خبر شهادت خواهرم به من گفت دیدی همانی شد که می‌گفتی!

همسر شهید انصاری اظهار کرد: ما آن روز‌ها نمی‌دانستیم که همسرم شهید شده یا اسیر. ما پیکر شهید را ندیدیم تا زمانی که واقعیت را به چشم نبینیم آن چشم انتظاری را داریم. برادر همسرم با من تماس گرفت و با بغض گفت که همسرم مجروح شده، اما من می‌دانستم که شهید شده است. شهید انصاری به حضرت زهرا (س) ارادت خاصی داشت حتی برای توسل همیشه نماز حضرت زهرا (س) را می‌خواند. اسم‌های دخترهایمان را هم زهرا و فاطمه زهرا انتخاب کردیم.

بیگلری اظهار کرد: در لحظه شهادت به گفته یکی از دوستانش زمانی که تیر به پهلوی شهید اصابت کرد، سه بار اسم حضرت زهرا (س) را آورده است. 

همسر شهید انصاری عنوان کرد: ما نشانه‌ای از شهادت همسرم نداشتیم. گروه النصره برای اینکه ما را نگران کنند فیلم گرفته بودند و به شهدای ما بی حرمتی می‌کردند. ما فقط آن فیلم را بعد از شهادت دیدیم. زمانی که برای اولین بار بعد از شهادت همسرم به سوریه رفتیم، می‌دانستم عزیزم آنجا است، اما نمی‌دانستم کجا باید دنبالش بگردم. خیلی سخت بود.

اما بعد از سه سال که پیکر شهید برگشت نمی‌گذاشتند من ببینم می‌گفتند پیکر کامل نیامده است. برای من خیلی سخت بود. بعد از دیدن پیکر همسرم در کنار بچه‌ها، فقط به یاد خرابه شام و شهادت حضرت رقیه (س) افتادم.

مهمان دوم برنامه «یار هفتاد و سوم» هم یک نیروی جهادی بود که پس از ترک دادن معتادان آن‌ها را به کار‌های جهادی در مناطق محروم دعوت کرده و زندگی آن‌ها را سامان داده است.

این جهادگر گفت: ما کسانی را به زندگی بر می‌گردانیم که هیچ چیزی برای از دست دادن ندارند. کسی که به عنوان هنجار اجتماعی و کارتن خواب از او نام می‌بریم اما گروه جهادی ما آن شخص را به زندگی بر می‌گرداند. در اردو‌های اجباری آن‌ها ترک می‌کنند و بعد از ترک آدم‌های ریز بین و حساس و با حوصله می شوند. این مددجویان بعد از ترک، خودشان کار‌های جهادی می‌کنند و به دیگران کمک می‌کنند.

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱۰
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۰۹:۲۵ ۱۶ آذر ۱۴۰۰
سلام، تبریک فراوان به دست اندرکاران این برنامه . خیلی خیلی برنامه خوبی بود . آرزو می کنیم تا همیشه سلامت و موفق در کارتان باشید . دعای خیر شهیدان و خانواده هایشان و ملت شهید پرور ایران بدرقه راهتان باد . در آینده برنامه های بهتر از شما ببینیم
ناشناس
۰۸:۲۳ ۲۴ آبان ۱۴۰۰
سلام برنامه بسیار خوبی بود . تشکر از همه دست اندرکاران.ان شاالله برنامه های بهتر بسازید
ناشناس
۲۰:۲۱ ۰۳ مهر ۱۴۰۰
وقتی به حرف های خانواده شهدا گوش میدهیم
با خودم میگوییم
مگر کسانی پیدا میشه که دزدی .اختلاس .احتکار .زد وبند و پارتی بازی ووووو
با چه رویی .با چه وجدان نداشته ای
این شهدا هر چه داشتند .فدا کردند
از این شهدا خجالت نمیکشید!!!!!؟؟؟؟
ناشناس
۲۰:۱۰ ۰۳ مهر ۱۴۰۰
در برنامه شباهنگ باید از این تیپ افراد تاثیر گذار
دعوت بشه نه هنرپیشگان و خوانندگان
هر برنامه ای بجز شادی
باید دانشگاه اخلاق .گذشت .فداکاری وووو باشد
باید قهرمان سازی اموزش دهند
ناشناس
۱۲:۰۵ ۲۸ شهريور ۱۴۰۰
لطفا بگویید چرا درباره این داروی آلرگارد استاپ سیویر که میگن خیلی موثره و هیچ تلفاتی هم نداشته گزارش نمی‌نویسید؟؟؟؟؟؟!!!!!!
ناشناس
۰۷:۰۳ ۲۷ مهر ۱۴۰۰
مگه این مقاله مقاله پزشکیه ؟ مثل اینکه قاطی داری
ناشناس
۰۹:۰۶ ۲۸ شهريور ۱۴۰۰
صلوات بر مومنون و مومنات و لعنت بر ستمگران
ناشناس
۰۸:۴۰ ۲۸ شهريور ۱۴۰۰
دلم گرفت
ناشناس
۱۷:۳۸ ۲۱ آذر ۱۴۰۰
شیرمادر نان پدر حلالت دلاور
ناشناس
۲۳:۴۷ ۲۷ شهريور ۱۴۰۰
خیلی قشنگ بود:

هیچ کس جای تو را پر نکند بعد از تو
خانه را نیز تصور نکند بعد از تو
ماه من پشت کدام ابر غزل پنهانی؟
چه کسی مانده تفکر نکند بعد از تو؟
دخترت بعد تو مردانه به دشمن فهماند
که به خود هیچ تکبر نکند بعد از تو
شعر آهی است که از سینه برون می آید
تا صدف هم هوس دُر نکند بعد از تو