به گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان، زنده ماندن معجزه آسای یک زن جوان انگلیسی پس از سقوط از صخره ای مرتفع حیرت پزشکان این کشور را برانگیخت. «ربکا کرافورد» ۳۷ ساله در حال پیاده روی در «لامورنا کوو» در کورن وال بود که ناگهان از ارتفاع ۱۸ متری یک صخره به پایین سقوط کرد. در این حادثه که در ماه ژوئن رخ داد ربکا به همراه خانواده اش در این منطقه مشغول گذراندن تعطیلات بودند.
پس از این حادثه خانواده سراسیمه ربکا بلافاصله با مرکز امداد و نجات ۹۹۹ تماس و درخواست کمک کردند. پس از وقوع این حادثه هلی کوپتر آمبولانس کونوال به همراه گارد ساحلی امداد و نجات در محل حاضر و این زن را به بیمارستان منتقل کردند. ربکا درباره این تجربه وحشتناک خود به مترو گفت: «وقتی سرم به یک تخته سنگ خورد صدای آن را شنیدم. در ابتدا درد زیادی داشتم. من در آن پایین حس دردناکی را تجربه می‌کردم. انگار روحم داشت از بدنم جدا می‌شد. من لحظه جیغ و فریاد خواهرم در لحظه سقوط را به یاد می‌آورم.»
بیشتر بخوانید
دبس خواهر ربکا که در لحظه حادثه در کنارش حضور داشت در این باره گفت: «این مانند چیزی است که در فیلم‌ها می‌بینید. یک نفر سقوط و در پایین صخره به سنگ برخورد کند. آه، خدای من، خواهرم مرده است.»
پس از انتقال ربکا به بیمارستان سی تی اسکن روی او انجام شد و آزمایش نشان داد که دچار خونریزی مغزی نشده است. با این حال شش مهره ستون فقرات وی دچار شکستگی شد که پس از ۵ روز از بیمارستان مرخص شد.
انتهای پیام/
من همیشه کارهای منزل را خودم انجام می‌دهم ، یک روز مانند همیشه در آشپز خانه کارهایم که تمام شد به سالن پذیرایی رفتم و جارو کردم ، چند ساعتی بود که سر پا بودم وکار می کردم هنگامیکه کارهایم تمام شد به سمت در سالن رفتم ودر سالن را باز کردم احساس کردم که چیزی کف پای راستم چسبیده ، پایم را بلند کردم که ببینم چیست، وقتی که نگاه کردم کمی چسب کف پایم بود ، وجالب تر از آن، اینکه بعد از چندین ساعت کار مورچه ریزی آن طرف تر کف پایم داشت راه می رفت و خودم از کار خدا تعجب کردم و خدا را شکر کردم که خداوند حافظ ونگهبان آن مورچه ریز در کف پای من بوده ومن به بهانه تکه چسبی کوچک کف پام متوجه راه رفتن مورچه شدم ومن با خوشحالی تمام مورچه را به آرامی که در حال حرکت بود با انگشت دستانم گرفتم و بر روی زمین گذاشتم ومورچه به راه رفتن خودش ادامه داد. وخدا را شکر کردم که مورچه کف پایم نمرده است.
من همیشه از بچگی خدا را دوست داشتم وارهمان سن طفولیت به تقلید از پدر و مادرم پشت سرشان نماز می خواندم و حالا هم که پیر شدم نماز می خوانم وهمیشه شکر خدا می کنم وبهترین دوستم خداست، الهی که تا هنگام مرگ وبعد از مرگم هم خدا مرا فراموش نکند و مرا به بندگی خودش بپذیرد ، به خدایی که جانم در دست اوست من خدا راعاشقانه دوست دارم و شکرش می کنم وبه خاطر آن همه لطف ومهربانی وهمه نعمت هایش از او سپاسگزارم که مرا فراموش نکرده، نه فکر کنید که من ثروتمندم، نه هرگز، من هم یه آدم معمولی مثل همه شماها هستم من خدا را فقط وفقط به خاطر خودش دوستش دارم،، الهی شکر
این خاطره برایم خیلی جالب وبه یاد ماندنی است که برای شما تعریف کردم. ومنظورم این است که خداوند به ما یاد آوری می کند که ای بنده من نگران نباشید وقتی من به فکر نجات جان یک مورچه کف پای شما هستم، پس بدانید که من همه وقت و همه جا به فکر شما ونگهدار شما هم هستم ، وخداوند می گوید:( بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را )
باعرض سلام
خواهشمندم خواهران در حضور مرد نامحرم از جوراب ضخیم بجای جوراب نازک زنانه پانما در رنگ های مختلف استفاده نمایند
باتشکر
التماس دعا