سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

پنجه عقاب سریع‌ترین شکست تاریخ ارتش آمریکا

امروز پنجم اردیبهشت ماه، چهل و یکمین سالروز شکست تجاوز نظامی آمریکا به خاک ایران برای آزاد کردن ۵۲ گروگان سفارت این کشور در ایران است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، عملیات پنجه عقاب در میان هزاران عملیات برون مرزی ارتش امریکا، رکود سریعترین و فضاحت بارترین عملیات نظامی این کشور را کسب کرد، رکوردی که باعث شد جیمی کارتر برای همیشه از نشستن مجدد بر صندلی ریاست جمهوری ایالات متحده محروم شود.

ویلیام هامیلتون مک اورتر جردن از مشاوران جیمی کارتر در کارزار رقابت‌های انتخاباتی ریاست جمهوری امریکا، تلخی این واقعه را این گونه توصیف کرد: تصور اینکه گروهی از داوطلبان نجات گروگان‌ها، خود جان باخته و در یک بیابان دور در آن سوی دنیا به خاک هلاک افتاده‌اند، چون کابوسی بر فکر و روحم سنگینی می‌کرد.

امروز پنجم اردیبهشت ماه، چهل و یکمین سالروز شکست تجاوز نظامی آمریکا به خاک ایران برای آزاد کردن ۵۲ گروگان سفارت این کشور در ایران در سال ۱۳۵۹ است.

شروع شکست تفنگداران نیروی دلتای ارتش امریکا در عملیات پنجه عقاب که اولین عملیات برون مرزی آنان بود یک ساعت و نیم بعد از ساعت ۲۲:۴۵ به وقت ایران بود. خطای انسانی و شرایط جوی نامساعد در کویر لوت باعث نیمه کاره ماندن عملیات در ساعت یک بامداد و اعتراف به شکست فرماندهان و تفنگداران امریکایی در سیاهی شبِ روشن شده با نور انفجار هلی کوپتر و هواپیمای تصادف کرده با یکدیگر شد.

افتضاح سیاسی و نظامی جیمی کارتر باعث شد وی هرگز نتواند پس از ۳۰ دی ۱۳۵۹ که دوره ریاست جمهوریش به پایان رسید بار دیگر پشت صندلی ریاست جمهوری کاخ سفید بنشیند. بدتر از این واقعه اینکه دقایقی پس از پایان دوره ریاست جمهوری جیمی کارتر، گروگان‌های امریکایی پس از ۴۴۴ روز از ایران آزاد شدند و افتخار این آزادی به نام دولت تازه کار دونالد ویلسون ریگان ثبت شد.

طراحی عملیات

عملیات شامل طرحی پیچیده بود و در دو شب اجرا می‌شد. در شب اول قرار بود هواپیما‌ها از ۱۰۰ کیلومتری غرب چابهار وارد حریم هوایی ایران شده و از مسیر دشت لوت به منطقه صحرای ۱ بروند_ «صحرای ۱» نامی بود که آمریکایی‌ها برای نقطه فرود هواپیماهایشان در ۶۰ کیلومتر جنوب غربی شهر طبس انتخاب کرده بودند_ آن‌ها باید در ابتدا «صحرای ۱» را امن می‌کردند و سپس نزدیک به ۶۰۰۰ گالون سوخت هواپیما که توسط هواپیما‌های هرکولس سی ۱۳۰ نیروی هوایی امریکا به محل حمل آورده می‌شد را در آنجا نگه‌داری کنند.

سه هواپیمای لاکهید ئی سی ۱۳۰ با رمز: رپابلیک ۴، ۵ و ۶ مسئولیت حمل تجهیزات عملیات را به محل «صحرای ۱» برعهده داشتند. همچنین سه هواپیمای لاکهید ام سی ۱۳۰ با رمز: دراگن ۱، ۲ و ۳ مسئولیت حمل نیرو‌های دلتا را به این منطقه داشتند همچنین ۸ فروند هلیکوپتر سی اج ۵۳ متعلق به نیروی دریایی آمریکا بر روی ناو هواپیمابر نیمیتز آماده شده بودند تا در عملیات نهایی نجات شرکت کنند، اما به خدمه ناو هواپیمابر نیمیتز علت وجود این ۸ هلیکوپتر توضیح داده نشده بود.


بیشتر بخوانید


قرار بود هلی‌کوپتر‌ها تا منطقهٔ «صحرای ۱» بروند و پس از سوخت‌گیری، نیرو‌های دلتا را ۲۶۰ مایل دیگر تا نقطه صحرای ۲ در ۵۲ مایلی تهران (۱۰ کیلومتری غرب گرمسار) خود حمل کنند. از آنجایی‌که نیرو‌ها در نزدیکی صبح به «صحرای ۲» می‌رسیدند، آن‌ها می‌بایست خود و هلی‌کوپتر‌ها را در طول روز در نقطه «صحرای ۲» مخفی می‌کردند.

عملیات نجات برای شب دوم برنامه‌ریزی شده بود. ابتدا عوامل شبه نظامی وابسته به سازمان سی‌آی‌ای آمریکا که از قبل در داخل تهران بودند، کامیون‌هایی را به «صحرای ۲» می‌بردند و به همراه نیرو‌های دلتا به تهران می‌رفتند. همزمان باقی نیرو‌های سی‌آی‌ای، جریان برق منطقه را قطع می‌کردند تا روند هر گونه تلاش نیرو‌های نظامی ایران برای پاسخ به عملیات را کند کنند. همزمان قرار بود یک فروند هواپیمای لاکهید‌ای سی ۱۳۰ بر فراز تهران پرواز کند تا در صورت نیاز، بتواند پشتیبانی هوایی آتش‌باری داشته باشد.

تکاوران ارتش آمریکا، پایگاه شکاری منظریه در ۲۰ کیلومتری شمال قم را به اشغال خود در می‌آورند تا چند فروند هواپیمای سی ۱۴۱ استارلیفتر در آن فرود بیایند. در همین حین نیرو‌های دلتا به سفارت آمریکا در تهران یورش برده و محافظان را از بین می‌برند سپس نیرو‌ها به همراه گروگان‌ها چند صد متر پیاده‌روی میکردند تا به ورزشگاه امجدیه برسند. آنجا هلیکوپتر‌ها منتظربودند تا گروگان‌ها و نیرو‌ها را به پایگاه شکاری منظریه که قبلا توسط دیگر تکاوران تسخیر شده است منتقل کنند و با هواپیما سی ۱۴۱ استارلیفتر همه افراد را به کشور ثالث دوست برسانند.

حفاظت از عملیات بر عهده بازوی هشتم ناو هواپیمابر نیمیتز و ناو چهاردهم ناو هواپیمابر کورال سی بود. هواپیما‌های جنگنده ال تی وی‌ای ۷ کرسر ۲ و اف ۴ آماده بودند تا در صورت بروز درگیری هوایی با نیروی هوایی ارتش ایران به کمک بروند. برای تشخیص هواپیما‌های نیروی دریایی ایالات متحده از هواپیما‌های نیروی هوایی ایران، نوار قرمز، زرد و یا نارنجی بر روی بال راست هواپیما‌های امریکایی رنگ‌آمیزی شده بود تا از هواپیما‌های ایرانی اف ۴ و اف ۱۴ که پیش از انقلاب ۱۳۵۷ از آمریکا خریداری شده بودند، قابل تشخیص باشند.

ماجرا به قلم سیاستمدار امریکایی

ویلیام هامیلتون مک اورتر جردن که از ابتدای مبارزات سیاسی جیمی کارتر در کارزار سی و نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری امریکا از نزدیکترین همکاران و مشاوران او به شمار می‌رفت، آن زمان به عنوان رییس ستاد کاخ سفید فعالیت می‌کرد و به واسطه شغلش از مسائل پشت پرده سیاست آمریکا مطلع بود.

جردن که طی دوران حضورش در کاخ سفید ماموریت‌های محرمانه‌ای علیه ایران انجام داد و آخرین مقام رسمی این کشور بود که با محمدرضا شاه ملاقات و مذاکره کرد، در اواخر سال ۱۹۸۲ مجموعه‌ای از خاطرات روزانه آن دورانش را در کتابی با عنوان «بحران» را منتشر کرد.

رییس سابق ستاد کاخ سفید در کتاب خود روایت‌های دست اولی از ماجرای گروگان‌های امریکایی در ایران و عملیات طبس را در دفترچه خاطراتش ثبت کرد. بخش‌هایی از یادداشت‌های روزانه هامیلتون جردن ماجرای عملیات شکست پنجه عقاب را این گونه توضیح داد:

«پنجشنبه ۲۴ آوریل ۱۹۸۰ (۴ اردیبهشت ۱۳۵۹). از صبح امروز نمی‌توانستم هیجان خود را پنهان کنم. مرتبا به ساعت خود نگاه می‌کردم و پیش خود مجسم می‌کردم چارلی و افراد او الان در چه وضعی هستند. هیجان و نگرانی من بالاخره توجه الئانور (منشی دفتر رییس ستاد کاخ سفید) را هم به خود جلب کرد و گفت: امروز شما را چه می‌شود؟ حالتان عادی نیست.

ماجرای ماموریت نجات از موارد نادری بود که الئانور در جریان کار من از آن خبر نداشت. کارتر به همه ما سپرده بود که در این مورد با هیچ کس حتی منشی‌های محرم و رازدار خود هم صحبت نکنیم. نزدیک ظهر رییس‌جمهور مرا احضار کرد، وقتی که وارد دفترش شدم او را خیلی افسرده و ناراحت دیدم. پیش از اینکه من سخن بگویم خود او شروع به صحبت کرد و گفت: «الان خبر بدی به من دادند. دو هلی‌کوپتر ما در شروع عملیات سقوط کرده است.» و بلافاصله اضافه کرد: «اما من برای دادن این خبر شما را احضار نکرده‌ام. ونس (وزیر امور خارجه آمریکا) می‌خواهد استعفا بدهد.

از شنیدن این خبر‌ها گیج و مبهوت شدم. سقوط هلی‌کوپتر‌ها و احتمال شکست عملیات نجات و استعفای ونس ضربه سنگینی بود. کارتر که متوجه بهت و ناراحتی من شده بود، گفت: «راجع به این موضوع فعلا با هیچ کس صحبت نکن، من فقط ماندیل را در جریان گذاشته‌ام. فکر کن چه باید بکنیم.

کارتر پس از بیان این مطلب بلند شد و به اتفاق به طرف اتاق کابینه رفتیم. ماندیل (معاون رییس‌جمهور)، ونس، برژینسکی (مشاور امنیت ملی) و جودی پاول (سخنگوی مطبوعاتی رییس‌جمهور) دور میز نشسته بودند و براون (وزیر دفاع) هم چند دقیقه بعد وارد شد. براون خبر داد که شش هلی‌کوپتر به منطقه معروف به «بیابان ۱» (صحرای طبس) رسیده‌اند، ولی دو هلی‌کوپتر در بین راه سقوط کرده یا در جایی فرود آمده و نتوانسته‌اند به مقصد برسند. براون افزود: اگر اشکال دیگری پیش نیاید و در موقع ورود هواپیما‌ها و هلی‌کوپتر‌ها به فضای ایران متوجه آن‌ها نشده باشند برنامه پیش‌بینی شده را با شش هلی‌کوپتر هم می‌توان انجام داد.

پس از ختم جلسه هر یک به اتاق‌های خود رفتیم و با ناراحتی در انتظار شنیدن خبر‌های تازه‌ای بودیم. ساعت چهار و نیم بعدازظهر جلسه‌ای درباره برنامه مبارزات انتخاباتی داشتیم، اما فکر ما متوجه وقایعی بود که هزاران کیلومتر دورتر از ما در میان بیابانی متروک جریان داشت. انتظار ما زیاد به طول نینجامید و با تلفن کارتر، من و ماندیل و جودی هر سه به طرف دفتر رییس‌جمهوری به راه افتادیم.

کارتر با حالتی پریشان در پشت میز دفتر کار خصوصی خود ایستاده بود و با برژینسکی صحبت می‌کرد. وقتی ما وارد شدیم، گفت: «خبر بدی برایتان دارم. باید ماموریت نجات را لغو کنیم.» هر سه ما بهت‌زده شدیم و در آن لحظه هیچ یک نمی‌دانستیم چه باید بگوییم. کارتر ادامه داد: «دو هلی‌کوپتر به مقصد نرسیده و از شش هلی‌کوپتر باقیمانده یکی دچار نقص فنی شده است. با پنج هلی‌کوپتر هم نمی‌توان به موفقیت برنامه امیدوار بود.»

من گفتم: «نظر سرهنگ بکویث (فرمانده کماندو‌های آمریکایی) چیست؟» کارتر گفت: «من با بکویث و ژنرال جونز و هارولد (براون) صحبت کردم. هر سه آن‌ها می‌گویند باید برنامه را لغو کنیم.»

در این موقع ونس و براون هم به جمع ما پیوستند. کارتر پشت میز خود نشست و چند ثانیه سکوت برقرار شد. هر کسی در درون خود به عاقبت کار می‌اندیشید و یارای سخن گفتن نداشت. این سکوت مرگبار را صدای زنگ تلفن شکست. کارتر گوشی را برداشت و گفت: «دیوید (جونز) چه خبر؟»

ما حرف‌های جونز (رییس ستاد مشترک نیرو‌های مسلح) را نمی‌شنیدیم، ولی حالت چهره کارتر و پریدگی رنگ او نشان می‌داد که خبر‌های بدی می‌شنود. کارتر لحظه‌ای چشمانش را بست و در حالیکه به زحمت آب دهانش را قورت می‌داد، پرسید: «آیا کسی هم مرده است؟» ... همه ما به دهان و چشمان او زل زده بودیم. چند ثانیه بعد گفت: «می‌فهمم... می‌فهمم» و گوشی تلفن را گذاشت. هیچ کس سوالی نکرد تا اینکه خود کارتر پس از چند ثانیه سکوت گفت: «مصیبت تازه‌ای پیش آمده. یکی از هلی‌کوپتر‌ها به یک هواپیمای سی‌۱۳۰ خورده و آتش گرفته و احتمالا چند نفری هم کشته شده‌اند....»

هیچ کس حرفی نزد ... و جای سخن گفتن هم نبود. فقط صدای ونس بود که سکوت را شکست و او هم به گفتن این چند کلمه اکتفا کرد که «آقای رییس‌جمهوری، من خیلی خیلی متاسفم....»

از اتاق کوچک دفتر خصوصی رییس‌جمهوری به اتاق کابینه رفتیم و در انتظار خبر‌های تازه نشستیم. فوری‌ترین مساله این بود که بقیه افراد گروه سالم از ایران خارج شوند و پس از آن می‌بایست درباره آنچه باید به ملت آمریکا و کشور‌های دوست و متحدمان و رهبران کنگره و خانواده‌های گروگان‌ها گفته شود تصمیم بگیریم.

تصور اینکه گروهی از داوطلبان نجات گروگان‌ها، خود جان باخته و در یک بیابان دور در آن سوی دنیا به خاک هلاک افتاده‌اند، چون کابوسی بر فکر و روح من سنگینی می‌کرد. از اتاق کابینه بیرون آمدم تا کمی در هوای آزاد قسمت جنوبی کاخ قدم بزنم و افکار خود را منظم کنم، ولی هوای خفه و مرطوب بیرون بیشتر ناراحتم کرد. با حال تهوع به داخل کاخ برگشتم و به دستشویی خصوصی رییس‌جمهوری رفتم.»

واکنش مدبرانه امام خمینی

چند ساعت بعد از افشای خبر شکست عملیات پنجه عقاب در کویر لوت و رسانه‌ای شدن پیام عذرخواهی رییس جمهور امریکا، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در اطلاعیه‌ای که خطاب به مردم کشورمان صادر کردند، بیان کردند: «اشتباه کارتر در آن است که گمان می‌کند با دست زدن به این مانور‌های احمقانه می‌تواند ملت ایران را که برای آزادی و استقلال خویش و برای اسلام عزیز از هیچ فداکاری رویگردان نیست، از راه خودش که راه خدا و انسانیت است منصرف کند. کارتر باز احساس نکرده با چه ملتی روبه روست و با چه مکتبی بازی می‌کند.... این شخص به ظاهر انسان دوست برای رسیدن به چند سال ریاست و جنایت، جان گروهی را تباه کرد، که محتمل است برای کم جلوه دادن جنایتش، هشت نفر را اقرار کرده باشد، در صورتی که طبع واقعه شهادت می‌دهد که ده‌ها نفر جان خود را در راه شهوات او از دست داده اند و ده‌ها نفر هم در کویر لوت سرگردان و در معرض مرگند. ادعای اینکه همۀ مسافران هواپیما را برده اند، مخالف گزارشاتی است که به ما داده اند.

کارتر باید بداند که اگر این گروه به مرکز جاسوسی امریکا در تهران حمله کرده بودند اکنون از هیچ یک از آن‌ها و از ۵۰ نفر جاسوس محبوس در لانۀ جاسوسی خبری نبود و همه رهسپار جهنم شده بودند. کارتر باید بداند که حمله به ایران، حمله به تمام بلاد مسلمین است و مسلمانان جهان در این امر بی تفاوت نیستند. کارتر باید بداند که حمله به ایران موجب قطع نفت از تمام دنیا خواهد شد و دنیا را بر ضد او بسیج می‌کند.

کارتر باید بداند که این عمل احمقانۀ او در ملت امریکا چنان اثری خواهد گذاشت که طرفداران او را مخالفان او خواهد کرد. کارتر باید بداند که با این عمل بسیار ناشیانه حیثیت سیاسی خود را به صفر رساند و از ریاست جمهوری باید قطع امید کند. کارتر با این عمل خود ثابت کرد که قدرت تفکر را از دست داده و از ادارۀ یک کشور بزرگ مثل امریکا عاجز است. کارتر باید بداند که ملت ۳۵ میلیونی ما با مکتبی بزرگ شده اند که شهادت را سعادت و فخر می‌دانند و سر و جان را فدای مکتب خود می‌کنند.

کارتر باید بداند که تمام ساز و برگ‌های مدرن جنگی که امریکا به ایران برای پایگاه خود در زمان شاه مخلوع داده است، اکنون موجود است و به دست ارتش بزرگ و سایر قوای انتظامی است و بلای جان اوست.... اینجانب به کارتر اخطار می‌کنم که اگر دست به امثال این کار ابلهانه بزند، کنترل این جوانان مسلمان و مبارز و غیوری که نگهبان جاسوسان جاسوسخانه هستند برای ما و دولت امکان ندارد و مسئول جان آنان، شخص اوست.»

ایشان در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۳۵۹ در دیدار با هیأت‌های نمایندگی شرکت کننده در کنفرانس بین المللی مداخلات امریکا در ایران هم با طرح چند پرسش گفتند: «کی این هلیکوپتر‌های آقای کارتر را که می‌خواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شن‌ها ساقط کردند، شن‌ها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست، قوم عاد را باد از بین برد. این باد مأمور خداست، این شن‌ها همه مأمورند.»

رهبر فقید انقلاب اسلامی پنج ماه بعد در تاریخ ۱۴ آبان ۱۳۵۸ در جمع کارکنان بیمۀ مرکزی ایران، گفتند: «امروز روزی نیست که ما بنشینیم و نگاه کنیم. امروز، حال از آن وقتی که محمدرضا بود یک قدری عمیق‌تر است، بدتر است. آن وقت معلوم بود که این خائن ایستاده در مقابل ملت، ملت هم می‌شناخت او را و مقابل ایستاده بود. امروز خیانت‌های زیرزمینی است. یک توطئه‌های زیرزمینی است که توطئه‌های زیرزمینی در همین سفارتخانه‌ها که هست دارد درست می‌شود، که مهمش و عمده اش مالِ شیطان بزرگ است که امریکا باشد؛ و نمی‌شود بنشینید و آن‌ها توطئه شان را بکنند. یک وقت ما بفهمیم که از بین رفت یک مملکتی، و با حرف‌های نامربوطِ دمکراسی و امثال ذلک ما را اغفال کنند که مملکت دمکراسی است، و هر کسی حق دارد در اینجا بماند، هر که حق دارد توطئه بکند. این حرف‌های نامربوط را باید کنار گذاشت؛ و ملت ما همان طوری که تا حالا پیش آمده، از اینجا به بعد هم باید پیش برود و قطع کند دست این‌ها را.»

ایشان با اشاره به تسخیر سفارت امریکا در ایران توسط دانشجویان پیرو خط امام بیان کردند: «آن مرکزی هم که جوان‌های ما رفتند گرفتند ـ آنطور که اطلاع دادند ـ مرکز جاسوسی و مرکز توطئه بوده است. امریکا توقع دارد که شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه، پایگاهی هم اینجا برای توطئه درست کنند، و جوان‌های ما بنشینند و تماشا کنند. باز ریشه‌های فاسد به فعالیت افتاده بودند که ما هم دخالتی بکنیم و جوان‌ها را بگوییم که شما بیرون بیایید از آنجایی که رفتند. جوان‌ها یک کاری کردند برای اینکه دیدند، آخر ناراحت کردند این جوان‌ها را.»

امام خمینی (ره) در تاریخ ۱۷ آبان ۱۳۵۸ نیز در جمع کارکنان شهرداری اهواز‏ اشغال سفارت امریکا در ایران را اقدام درستی توصیف کردند و افزودند: «حالا که این لانۀ فساد کشف شده است، خیلی چیز‌ها برای ملت ما باید کشف بشود. آنجا دستگاه‌های جاسوسی زیاد، مع الأسف در ظرف چند ساعتی که نتوانستند این جوان‌های عزیز ما، در‌ها را درست باز بکنند. برای اینکه در‌ها جوری بوده است که قابل باز کردن نبوده است، رمزهایش را نمی‌دانستند اینها. در آن زیرزمین‌های بزرگ، اسناد بزرگی که از جاسوسیشان بوده است. از جنایتهاشان بوده است، از خائنینی بوده است که با آن‌ها همکاری داشتند بکُلّی از بین بردند، تمام را به مثل پودر گرفتند درآوردند کاغذ‌ها را. مع ذلک یک مقداریش را که دیگر فرصت برایشان نشده است که از بین ببرند، دست دوم و سومش مانده است که برای کشف این‌ها و فهم اینکه این‌ها چه هست، محتاج به کارشناسان است.»

بنیانگذار جمهوری اسلامی تصریح کرد: «این جوان‌ها خودشان نمی‌دانند، لکن آن مقداری که می‌توانند می‌خواهند ارائه بدهند و ارائه می‌دهند، لکن بسیاری از آن‌ها کارشناس لازم دارد، رمز است. خیلی از جعبه‌ها را، صندوق‌هایی که در آنجا هست رمز است، و باز کردنش محتاج به اینکه کارشناس باشد. این‌ها یک مرکز توطئه و مرکز جاسوسی در مملکت قرار دادند. ‏‎سفارتخانه‌ها حق ندارند که ـ حفاظتشان با خود دولت است ـ تفنگدار وارد کنند، و این‌ها تفنگدار‌ها در آنجا داشتند، اسلحه‌ها در آنجا داشتند. سفارتخانه‌ها حق ندارند که جاسوسی کنند، توطئه بکنند، و این‌ها جاسوسی می‌کردند. ‏»

منابع:

سالروز واقعه طبس؛ تجاوزگری آمریکا علیه ایران از قلب کویر تا تشکیل ائتلاف‌های منطقه‌ای ضد ایران. پارس تودی. ۵ اردیبهشت ۱۳۹۶

صحیفه امام جلد ۱۲ ص ۲۵۵ و ۲۵۶

صحیفه امام ج‏ ۱۲ ص۳۸۰

صحیفه امام جلد ۱۰ ص ۴۹۱ و ۴۹۳

صحیفه امام جلد ۱۱ ص ۱۱ و ۱۲

منبع:ایسنا

انتهای پیام/

 

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.