انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
شهادت حقتان بود وبه آن رسیدید وجاودانه شدید، ای خدا ماچگونه وبا چه حالتی ازاین دنیای فانی خواهیم رفت که شرمنده تو وشهدا نشویم
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،آقا مهدی زین الدین تازه پدر شده بود و عکسش را برایش فرستاده بودند، اما حکایت زیر خواندنی است:
چند روز پیش بچه دار شده بود. دم سنگر که دیدمش، لبهی پاکت نامه از جیب کنار شلوارش زده بود بیرون.
گفتم: "هان، آقا مهدی خبری رسیده؟ "چشم هایش برق زد.
گفت:" خبر که... راستش عکسش رو فرستادن".
خیلی دوست داشتم عکس بچه اش را ببینم. با عجله گفتم: "خب بده، ببینم".
گفت:" خودم هنوز ندیدمش". خورد توی ذوقم.
بیشتر بخوانید
قیافه ام را که دید، گفت:" راستش میترسم؛ میترسم توی این بحبوحهی عملیات، اگه عکسش رو ببینم، محبت پدر و فرزندی کار دستم بده و حواسم بره پیشش".
نگاهش کردم. چه میتوانستم بگویم؟
گفتم:" خیلی خب، پس باشه هر وقت خودت دیدی، من هم میبینم".
منبع:جماران
انتهای پیام/