به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان، خودشان که میگویند زن و مرد روزهای سخت هستند و از اینکه مردم آنها و همکارانشان را مدافعان سلامت مینامند، خشنودند.
همرزمی عاشقانه در عصر کرونا
خانم خدیجه اسماعیلی و آقای سعید شیری، زوج پرستاری هستند که دوشادوش یکدیگر، از همان روزهای اول شیوع کرونا، لباس رزم بر تن کرده و با هم به جنگ با کرونا رفتهاند.
اگرچه بیش از ۷ ماه از شیوع ویروس کرونا میگذرد، اما این زوج فداکار همچنان صبح تا شبشان را با بیماران مبتلا به کرونا میگذرانند و برای بهبودی آنها تلاش میکنند.
در روزهای آغازین پائیز، میهمان زندگی عاشقانه زوج کادر درمان میشویم که در بیمارستان سینا تبریز مشغول به خدمت هستند.
ساعاتی با زوجهای مدافعان سلامت
آقای شیری میگوید: همین که کرونا ریشهکن شد، دست همسرم را میگیرم و این طرف و آن طرف میروم، حتی هر کسی را هم ببینم فقط حرف خواهم زد؛ آخر میدانید، ۸ ماهی است که نه به دیدار کسی رفتهایم و نه اقوام را دیدهایم، دلمان برای خانواده هایمان تنگ شده است.
خانم اسماعیلی حرفهای همسرش را اینگونه کامل میکند: من هم اولین کاری که بعد از پایان کرونا انجام خواهم داد، برگزاری یک جشن بزرگ است.
خدیجه اسماعیلی چهار سال سابقه پرستاری دارد و الان یک سالی میشود که در بخش اورژانس بیمارستان سینا مشغول به کار است، اما آقای شیری دو ماه قبل از شیوع کرونا وارد این کار شده و حتی به شانس خود هم میخندد که اولین روزهای کاریاش مصادف با یک بحران جهانی شده است.
باید پرستاری کنی تا پرستاری را درک کنی
خانم اسماعیلی از پرستار شدنش اینگونه میگوید: آشنایی خاصی با این رشته نداشتم و دقیقا نمیدانستم پرستار چه کارهایی میکند، تنها تصوری که داشتم همان مانتوی سفید بود، به عقیده من ۹۰ درصد دانشجویان پرستاری باید وارد مرحله کار شوند تا کامل پرستاری را توصیف کنند.
او ادامه میدهد: وقتی وارد کار پرستاری شدم، عاشق شدم، عاشق کاری که لحظه به لحظهاش خدمتگزاری بود، نان حلال در آن بود و از این بابت خدا را شاکر هستم.
این پرستار جوان از روزهای کرونایی در بیمارستان هم میگوید: آنفلوآنزا و زلزله از جمله بحرانهایی بودند که حین تحصیل و کار تجربه کرده بودم، ولی جنس کرونا با همه بحرانها متفاوت بود، کرونا ترس داشت.
او میافزاید: اولین بیمار مبتلا به کرونا در استان، در بیمارستان سینا تبریز بستری شده بود و هیچ وقت آن روز یادم نمیرود که چه استرسی متحمل شدیم، زیرا هیچ کدام نمیدانستیم که این ویروس قرار است چه بکند و چه بلایی سر ما و هموطنانمان بیاورد.
وقتی همسرم خواست تا در خانه بمانم
یکی از نکات جالب توجه در میان حرفهای خانم اسماعیلی، اصرار همسرش بر خانه ماندن او بود، آقای شیری در روزهای اول شیوع کرونا در استان به همسرش پیشنهاد میدهد تا در خانه بماند و سر کار نرود و اگر خدایی ناکرده، اتفاقی هم افتاد، سر آقای شیری بیاید، ولی خانم اسماعیلی موافقت نمیکند و همسرش را تنها نمیگذارد.
خانم اسماعیلی میگوید: من و آقای شیری در سال ۹۴ ازدواج کردیم و یکی از دلایل انتخابم علاوه بر خصوصیات اخلاقی و شخصیتی، احساس آرامشی بود که در کنار او داشتم به طوریکه همسرم یکی از دلایل موفقیت و شکستناپذیری من است.
آقای شیری حرفهای همسرش را اینگونه تکمیل میکند: چون هر دو پرستار هستیم، به خوبی همدیگر را درک میکنیم، در حالیکه برخی از همکاران که با اقشار دیگر ازدواج کردند با مشکل عدم درک شرایط کاری روبرو هستند.
خانم اسماعیلی این روزها، همچون دیگر پرستاران، با تعداد زیادی از بیماران مبتلا به کرونا ارتباط دارد.
بیماران مبتلا به کرونا مظلومند
از او در مورد فرق پرستاری برای بیمار مبتلا به کرونا و غیر کرونایی میپرسم که میگوید: بیماران هیچ فرقی با هم ندارد، ولی بیماران مبتلا به کرونا مظلوماند، زیرا هیچ همراهی ندارند و اکثرا نزدیکانشان هم به خاطر ترس از کرونا آنها را رها کردهاند، ولی پرستاران همدم و همراه آنها هستند و بارها شده که پای درد دل و حرفهای آنها مینشینیم.
او ادامه میدهد: گاهی از من میوه نوبرانه فصل، آب، چایی میخواهند و گاهی اوقات صبحانه و ناهار و شامشان را شخصا به آنها داده و در دهانشان گذاشتهام، زیرا معتقدم من باید جوری پرستاری کنم که خودم انتظار دارم تا یک پرستار از عزیز من پرستاری کند.
او از خاطرات بد و خوب کرونا میگوید: کرونا برایم پُر از خاطرات تلخ است اما، ترخیص بیماران و بهبودشان و دعاهای خیری که میکنند بسیار لذت بخش است و انگیزه مرا به خدمت دو چندان میکند. اوایل ما یک جوان مبتلا به کرونا داشتیم که به دستگاه تنفس مصنوعی وصل بود، امیدی به زنده ماندنش نداشتیم، اما هیچ وقت از امیددهی به او غافل نشدم و با توکل به خدا و روحیه خوب او توانست بیماری را شکست دهد.
او یادآور میشود: گاهی بیماران جگرمان را میسوزانند، زیرا علاوه بر کرونا به بیماریهای دیگری مثل سرطان، نارسایی قلبی و دیابت مبتلا هستند و زجرشان چندین برابر است.
دعای خیری که واکسن ضد کروناییمان شده است
خانم اسماعیلی معتقد است که دعای خیر بیماران، باعث شده تا او و همسرش با اینکه روزانه صدها بیمار مبتلا به کرونا را از نزدیک میبینند و حتی با برخی از آنها فاصله چند سانتیمتر دارند، به این ویروس مبتلا نشوند.
خانم اسماعیلی، خود و همسرش را حامی بیماران میداند و از خداوند میخواهد تا دیگر ویروسی به اسم کرونا در جهان نباشد و آرامش به زندگی همه مردم جهان برگردد.
از آقای شیری که تمام ساعت با جان و دل به حرفهای همسرش گوش میداد، میخواهم تا کمی هم او حرف بزند و از روزهای کرونایی یک پرستار برایمان بگوید: دو ماهی بود که به عنوان پرستار در بخش آی سی یو جراحی فعالیت میکردم که خبر کرونا در بیمارستان پیچید، اگر بگویم نترسیدیم، دروغ گفتهام، زیرا بحث جان مطرح بود و اصلا نمیدانستیم که این ویروس چه واکنشی در بدن تک تک انسانها نشان خواهد داد.
اگر پرستار شدهام، یعنی خداوند انتخابم کرده است
او ادامه میدهد: روزهای اول شیوع کرونا تجهیزات آنچنانی نداشتیم و اصلا نمیدانستیم که قرار است چه اتفاقی بیافتد، ولی من از عمق وجود به این باور داشتم که اگر در این مقام هستم به خاطر این است که خداوند من را واسطه قرار داده، زیرا همه انسانها واسطه از جانب پروردگار هستند تا کاری در این دنیا بکنند و من واسطه بودم تا در شیوع کرونا وارد این کار شوم و از این بابت شاکر هستم.
آقای شیری مدتی در بخش کرونای بیمارستان سینا کار کرده و در حال حاضر در بخش آی سی یو جراحی سینا فعالیت میکند. او از خاطرات خوب و بدی که در چند ماه گذشته رخ داده است میگوید: کرونا به عنوان یک ویروس منحوس بدیهای زیادی داشت، ولی چند مزیت خوب هم داشت که از آنها میتوان به ارتقای بهداشت فردی و عمومی و توجه جدی به اهمیت شغل پرستاری اشاره کرد.
آقای شیری ادامه میدهد: کادر درمان خسته است و طاقتی برایشان نمانده است، ولی همچنان پای کار هستند و یکی یکی خود یا خانوادههایشان نیز دچار کرونا میشوند به طوریکه مادر یکی از همکارانم که برای دیالیز به بیمارستان میآمد، مبتلا به کرونا شد و جلوی چشمهای فرزندش جان داد.
او میگوید: غم از دست دادن مادر، جلوی چشمهای فرزندی که ماههاست در حال پرستاری از بیماران مبتلا به کروناست، خیلی درد آور است و از آنهایی که دورهمی، تفریح، گردش، میهمانی، عروسی، ختم و ... میروند، درخواست دارم تا یک ثانیه خودشان را جای این عزیزان بگذارند و کلاهشان را قاضی کنند.
دلمان برای یک دورهمی لک زده
آقای شیری با بغضی که در صدایش میپیچد، میگوید: به خدا ما هم خانواده داریم، ما هم قوم و خویش داریم، دلمان لک زده برای یک صحبت با فامیل و دوستان، ولی چه میشود کرد، اما وقتی به خستگی چشمهای همسرم و همکارانم نگاه میکنم و بعد تجمع جلوی کافیشاپها، رستورانها، جادهها و مکانهای تفریحی را میبینم، انگار آب سردی روی سرم میریزند.
او ادامه میدهد: بارها پیش آمده که در خیابان به مردم هشدار بدهم که از ماسک استفاده کنند، ولی با برخوردهای اکراهآمیز و حق به جانب رو به رو میشوم که مثلا ما نمیگیریم و جوان هستیم.
آهای مردم، کرونا شوخیبردار نیست، تختها پر شده است
آقای اسماعیلی که حسابی از برخی مردم بیتوجه به مسائل بهداشتی گلایه دارد، میگوید: کرونا را شوخی نگیرید، جان هر کسی دوست دارید، موارد بهداشتی را رعایت کنید، دیگر تختی در بیمارستانها نمانده و ۹۰ درصد افرادی که مراجعه میکنند حالشان وخیم هست و جزء همان افرادیاند که فکر میکردند چیزیشان نمیشود.
منبع: فارس
انتهای پیام/ح