سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

داستان تبعیض تاریخی/ هنرپیشه سیاهپوست حتی در قبرستان هالیوود هم جا نداشت!

«هتی مک‌دنیل» اولین سیاه‌پوستی که اسکار گرفت اما جسدش را در قبرستان هالیوود راه ندادند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، اینجا سرگذشت زنی روایت می‌شود که درد تمام سیاهانِ درد دیده آمریکا را می‌توان در او دید. زنی که برای رهایی از خدمتکاری و بردگی به سفیدپوستان، به هالیوود پناه آورد و هالیوود هم او را بیش از خدمتکاری نپذیرفت. چقدر اندوهناک است مادامی که با دانش از تاریخ مملو از عسرت سیاهان، زنی سیاه پوست را می‌بینیم که در تمام صحنه‌ها همواره راست و محترمانه برای شنیدن دستور بعدی در حاشیه به انتظار ایستاده و چقدر اندوهناک که این زن همواره بخشی از ابزار خوشبختی کانون گرم خانواده‌ای سفید پوست را تشکیل می‌دهد که، چون دیگر ابزار و اشیاء در خدمت خوشی و ناخوشی خانواده ایست که او همواره در پس زمینه تصویر، انتظار دستور و تکلیف بعدی را می‌کشد...

هفتاد و پنج سال از زمانی می‌گذرد که «هتی مک‌دنیل» جایزه «بهترین نقش مکمل» را برای بازی درخشان در فیلم سینمایی «بر باد رفته» دریافت کرد. پس از آن در ۷۴ فیلم سینمایی دیگر ظاهر شد. زمان مرگ، جسد او برای تدفین در قبرستان جداسازی شده سفیدپوستان پذیرفته نشد. مجسمه اسکارش گم شد، اما بازماندگانش همچنان به خاطرات او عشق می‌ورزند.

در بعد از ظهر یکی از روز‌های ماه فوریه سال ۱۹۴۰، «هتی مک‌دنیل» که بعدا به یکی از بزرگ‌ترین ستارگان آمریکاییان آفریقایی تبار جهان بدل شد، به دفتر تولید فیلم «دیوید اُ سلزنیک» در کالوِر سیتی وارد شد و پشته‌ای از روزنامه‌های مختلف از نقد‌های فیلم «بر باد رفته» را روی میز او گذاشت. نقد‌هایی که همه یکپارچه بازی او در فیلم «بر باد رفته» را ستایش کرده بودند. این تنها راهی بود که مک دنیل می‌توانست «دیوید اُ سلزنیک» تهیه کننده فیلم را ترغیب کند تا اسم او را برای نامزدی اسکار «بهترین هنرپیشه نقش مکمل زن» پیشنهاد دهد. البته کار بسیار دشواری بود چراکه جوّ نژادپرستی حاکم بر جامعه آمریکا آنچنان شدید بود که تا آن لحظه کسی جرات نکرده بود سیاهپوستی را برای جایزه اسکار پیشنهاد دهد. اما سلزنیک متقاعد شد و با وجود تمام مشکلات پیش رو، او را برای نامزدی اسکار معرفی کرد. کار او نتیجه داد و حتی نامزد اسکار شد و در نهایت اسکار را نیز ازآن خود کرد.

این فیلم حماسی جنگ داخلی که دو ماه قبل از آن دیدار اکران شده بود، شور و احساسی فرهنگی ایجاد کرده بود و نقش «مامی» (مامان) با بازی مک‌دنیل، برده‌ای بود در «تارا»، مزرعه منطقه جنوبی آمریکا در فیلم، از سوی منتقدین سفیدپوست و آمریکائیان آفریقایی تبار به عنوان اثری فوق‌العاده یاد می‌شد. لس‌آنجلس تایمز، بازی او را با عنوان «ارزش جوایز بخش نقش مکمل» ستایش کرده بود. سلزنیک به‌خاطر نامزدی این هنرپیشه ۴۴ ساله در بخش «بهترین هنرپیشه نقش مکمل زن» در کنار «اولیویا دی هاویلند» که تعداد نامزدی‌های فیلم را به عدد ۱۳ رساند، او را می‌پذیرد.

دوازدهمین مراسم جوایزه اسکار در کلوپ شبانه «کاکنت گروو» هتل سفیر برگزار می‌شود. مک‌دنیل با لباسی فیروزه‌ای و جلیقه‌ای تزئینی و گل‌های یاسمن سفید، خود را به محل برگزاری اسکار می‌رساند. (هفتاد سال بعد، در سال ۲۰۱۰، «مونیک» با جلیقه آبی، و گل‌های یاسمن سفید، یکی از یازده هنرپیشه‌ای است که تا آن زمان برنده جایزه اسکار شده، او تنها کسی است که لحظه دریافت جایزه اسکار «بهترین هنرپیشه نقش مکمل زن» به «هتی مک‌دنیل» ادای احترام می‌کند.)

غم انگیز اینکه وقتی شب مراسم، مک دنیل، گل یاسمن سفید به سر، وارد سالن شد، کلارک گیبل و ویوین لی و دیوید سلزنیک، دور میز عوامل فیلم بربادرفته نشسته بودند. با این حال، اسکورت مک دنیل به او اجازه نداد به میز همکارانش نزدیک شود. مشکل اینجا بود که هتل سفیر هتلی مخصوص سفیدپوست‌ها بود و مدیرانش سیاهپوست‌ها را هرگز به سالن راه نمی‌دادند. در حقیقت برای همین ورود ساده به سالن مراسم هم سلزنیک با مدیریت هتل سرو کله زده بود و آخر سر از آن‌ها خواسته بود به عنوان یک لطف شخصی به معروف‌ترین تهیه کننده هالیوود، مک‌دنیل را به سالن راه بدهند. مامور اسکورت مک‌دنیل، او را به سمت میز کوچکی، در انتهای سالن و چسبیده به دیوار هدایت کرد. (این قانون رسما تا سال ۱۹۵۹ که قانون حقوق مدنی موسوم به «Unruh» هرگونه تبعیض نژادی در کالیفرنیا را غیرقانونی اعلام کرد، اجرا می‌شد.)

شاید به همین خاطر بود که وقتی در نهایت برای دریافت جایزه روی سن رفت، بغضش شکست. آن بالا گفت که این شادترین لحظه زندگی‌اش است و آرزو کرد که با این جایزه، نه تنها برای خودش که برای نژادش خوشنامی به بار بیاورد. بعد از این اسکار البته، نیم قرن طول کشید تا آکادمی با تقدیر از «ووپی گلدبرگ» مجددا به یک زن سیاهپوست جایزه بدهد.

در مراسم اسکار آن سال، چون فهرست برندگان قبل از مراسم لو رفته بود، از این رو برای مک‌دنیل غافلگیری و هیجان لازم را نداشت. با این حال زمانیکه در مراسم نام او اعلام شد و نشان اسکار به وی تقدیم شد، سالن مملو از احساسات و هیجان شد. «لولا پارسون» گزارشگر و ستون‌نویس در آن روز نوشت: دختر دو برده سابق، گرم و دلپذیر از پیروزی‌اش گفت: من همیشه این نشان را همچون چراغی هدایت‌گر برای هرآنچه که شاید روزی در آینده انجام دهم نگاه خواهم داشت. صمیمانه امیدوارم که همواره بتوان اعتباری برای نژاد خودم و صنعت فیلمسازی باشم.

اما بالاترین افتخار هالیوود هم نتوانست از غم و اندوهِ هتک حرمتی که در هر شرایطی برای مک‌دنیل پیش می‌آمد بکاهد. بنابر آمار IMDb او در ۷۴ نقش بازی کرد و به قول خودش بیش از یک خدمتکار در نقش خدمتکار ظاهر شده است.

حتی پس از مرگش، اسکار او که به دانشگاه هاروارد داده شده بود، توسط ارزیاب‌ها کاملا بی‌ارزش عنوان شد و بعد‌ها نیز که گم شد و از مفقود شدنش ۴۰ سال می‌گذرد.

حتی آرزوی نهایی او دفن شدن در گورستان هالیوود بود که به‌خاطر رنگ پوستش رد شد.

حرفه مک‌دنیل همواره با تناقضات همراه بود، از بازی در فیلم «چهره سفید» در سال ۱۹۳۲ تا داستان عدم پذیرش او و تا ظاهر شدن در «بر باد رفته» نتوانست با این تناقضات کنار بیاید.

«جیل واتس» نویسنده کتاب «هتی مک‌دنیل، جاه‌طلبی سیاه، هالیوود سفید» می‌گوید: همه ما با این تصویر از او بزرگ شده‌ایم، کارکتر «مامی» (مامان) با نوعی از فروتنانه چاپلوسی کردن. اما او خود را با حسی سنت‌گرا، زنی برای پیشبرد جایگاه نژادش می‌پنداشت.

«مونیک» در جایی دیگر می‌گوید: آن زن مجبور بود سوالاتی از جامعه سفیدپوست و جامعه سیاه‌پوست را با بردباری تحمل کند. اما او می‌گفت، من یک هنرپیشه هستم ـ و وقتی شما می‌گوئید کات، من دیگر آن شخص نیستم. اگر کسی واقعا می‌دانست این زن که بود، آن‌ها می‌گفتند، بگذار دهانم را ببندم!

مک‌دنیل در سال ۱۹۴۴ درباره چشم‌انداز ناامیدکننده خود پس از برنده شدن در اسکار گفت: انگار که من کاری اشتباه کرده‌ام.

سلزنیک سعی می‌کرد او را به کار بگیرد از این رو مک دنیل را به تور کشوری فیلم و با همان کاراکتر «مامی» فرستاد. اما استفاده از او در نقش‌ها در هالیوود کمتر و کمتر می‌شد تا جایی که کمپانی پارامونت در نهایت قراردادش را با او پایان داد.

حتی پس از جنگ جهانی دوم، او همچنان به بازی در نقش‌های خدمتکار در فیلم هایی، چون «آهنگ جنوب» در سال ۱۹۴۶ بازی می‌کرد. این فیلم اقتباسی از «داستان‌های عمو رموس» بود که حالا یکی از میراث نژادپرستی استودیوی دیزنی محسوب میشود.

مک دنیل در سال‌های آخر عمرش موفقیت خود را در رادیو یافت. در سال ۱۹۴۷ او کارکتری به نام «باب کورلی» را بازی می‌کرد که نقش زنی آمریکایی آفریقایی تبار را تقلید می‌کرد و این نقش محوری نمایش رادیویی با عنوان «بیولا» بود که زندگی یک خدمتکار منزل را روایت می‌کرد.

این اولین باری بود که یک زن آمریکایی آفریقایی تبار در یک نمایش رادیویی نقش آفرینی می‌کرد و هفته هزار دلار دریافت می‌کرد. هتی در یکی از مصاحبه هایش گفت: زن خدمتکار سیاهپوست برای کار در خانه سفیدپوستان روزناه ۷ دلار دستمز می‌گیرد و من برای بازی کردن همان نقش خدمتکار ۷۰۰ دلار می‌گیرم. من اینجا بسیار بیشتر از کسی که کار اصلی را انجام می‌دهد دستمزد می‌گیرم. او در اینجا به نوعی به کار بردگی سیاهان که از مزارع قرن هجدهم و نوزدهم به بردگی و کلفتی در خانه سفیدپوستان تغییر کاربری داده، گلایه می‌کند.

او همچنین بازی در نسخه تلویزیونی همین نمایش «بیولا» را در سال ۱۹۵۱ آغاز کرد، اما متاسفانه پس از بازی در شش قسمت از آن، در بستر بیماری افتاد. هتی مک دنیل سرانجام در ۲۶ اکتبر سال ۱۹۵۲ و در سن ۵۷ سالگی بخاطر سرطان سینه درگذشت.

او با اینکه چهار بار ازدواج کرد و همسر اولش به خاطر ذات الریه درگذشت، اما هیچ فرزندی نداشت. او نواده‌ای ندارد، اما فرزندان خواهرش «اِتا» میراث این خانواده را حفظ کردند.

«ادگار گاف» نوه خواهرش «اتا»، که بخش اعظم زندگی خود را وقف زنده نگه داشتن میراث و خاطرات خاله اش «هتی مک دنیل» کرد، در سال ۲۰۱۲ درگذشت.

«کیمبرلی گاف کروز» دختر «ادگار» دبیر و معاون ریاست دانشگاه معروف «یِیل» در مورد پدرش گفت: تخصص پدرم در مهندسی شهری بود، اما عشق و علاقه اش به هالیوود سیاه و بویژه ماجرا‌های هتی مک دنیل بود.

ادگار بچه‌های خود را با داستان‌هایی از عمه بزرگ خود هتی، که امیدوار بود فرزندان او مسیر دیگر (غیر از هالیوود و برخورد نژادپرستانه اش با سیاهان) را انتخاب کنند، مهمان می‌کند.

«کیمبرلی» افزود: پدر من گفت کاملاً واضح است که هتی نمی‌خواست خانواده در هالیوود حضور داشته باشند. او آرزو داشت خانواده اش شغلی خوب و معمولی داشته باشند، به اصطلاح، دکتر و وکیل بشوند. نه اینکه بشوند مادر روی صحنه!

مک دنیل در آخرین وصیت خود شرح مفصلی برای تشییع جنازه خود به جا گذاشت. وی نوشت: من یک دستمال سفید و کفن سفید آرزو می‌کنم، با گل‌های یاسمن سفید در مو و دستهایم، همراه با یک پتو با گل‌های یاسمن سفید و یک بالش از گل رز قرمز. همچنین آرزو دارم در گورستان هالیوود خاک شوم. (امروزه با عنوان «گورستان ابدی هالیوود شناخته می‌شود)، اما متاسفانه قبرستان هالیوود تنها به سفیدپوستان تعلق داشت.

سر تابوت «هتی مک دنیل» علی رغم خواست و وصیتش، از گورستان هالیوود به سمت قبرستان «آنجلس رُزدِیل» کج شد و در آنجا غریبانه به خاک سپرده شد. این اولین قبرستانی در لس آنجلس بود که همه نژاد‌ها می‌توانستند در آن جای بگیرند.

«ادگا» نوه خواهری هتی، بالاخره در سال ۱۹۹۹ توانست با لابی گری تنها یک لوح یادبود مرمری از هتی مک دنیل را در گورستان هالیوود جای دهد.

مک دنیل علی رغم یک عمر کار و زحمت تا زمان مرگش، دنیا را با بدهی ترک کرد: در آن زمان تمام دارایی او ۱۰ هزار و ۳۳۶ دلار و ۴۷ سنت بود که به حساب امروز حدود ۹۵ هزار دلار می‌شود. این دارایی ۱۰۰۰ دلار کمتر از بدهی او بود یعنی با رفتن تمام دارایی اش باز هزار دلار بدهکار بود. در آن زمان ارزیاب مالی، جایزه لوح اسکار او را «بی ارزش» عنوان کرده بود.

همان لوح اسکار بعد‌ها در دهه هفتاد میلادی به دانشگاه هاروارد در واشنگتن دی سی تعلق گرفت که آن نیز پس از چند سال مفقود شد، لوح ارزشمندی که علاوه بر ارزش حدود یک میلیون دلاری امروز، دارای ارزشی هنری برای هالیوود، چه سیاه، چه سفید بود و یادگار حکایت تبعیض نژادی سیاهان آمریکا که همچنان سرِ دراز دارد...

منبع: فارس

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.